اصلا نياز به خواندن جوشن كبير نيست....!
شبهاي قدر ذكر خدا هم علي عليست...!
اصلا نياز به خواندن جوشن كبير نيست....! شبهاي قدر ذكر خدا هم علي عليست...!
حرف " ر" رمضان ياد ربابم انداخت
" ميم" او مشك تهي ، در تب و تابم انداخت "ضا" ي او ضجه ي اطفال " الف" اشك حرم "نون" او ناله زهراست زخوابم انداخت
علامه مجلسى (رحمه الله) مى فرمايد: مرد شريف و صالحى را مى شناسم به نام امير اسحاق استرآبادى اوچهل با با پاى پياده به حج مشرف شده است، و در ميان مردم مشهور است كه طى الارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد، من حضورا با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.
1- بحار الانوار، ج 52، ص 157 و 156.
هم چاه سر راه تو باید بکنیم
هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم
این نامه چندم است که می خوانی؟
داریم رکورد کوفه را می شکنیم
این بانو کیست که پاکی، از خورشید عفت او جلوه گرفته است و قداست، از کوثر عصمت او آب و تاب؟! همو که کویر قم، به قدوم دعایش، به بهار نیایش و ستایش تبدیل شده... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةَ الْمَعْصُومة
دخت موسایی و صد موسی مقیمِ طور توست وسعت ملک خــدا، غـرق شعـاع نور توست عصمت و تقوی و پاکی و شرف، منشور توست قم اگر گردیده مشهور جهان، مشهور توست
رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود، کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، تسلیت باد!
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است دنیا چرا به "فاطمه " نامهربان شده
آه، خواهر امام غریب خراسان! سلاله پاکی و معصومیت! دیوارهای خاک و افلاک، سیاه پوش داغ تواند.
روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت نی عجب کز سینه ات بوی پـدر، بوی بهشت قم شـده بـا مقـدم نـورانیَت، کوی بهشت محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت
امام صادق علیه السلام: برای ما حرمی است و آن شهر قم است. در آن، زنی از اولاد من دفن خواهد شد که فاطمه نامیده می شود. هرکس او را زیارت کند بهشت برایش واجب میگردد. (مستدرک الوسائل، 10/368)
نه فقط «موسی بن جعفر» را سرورِ سینه ای چـارده معصـوم را سـر تـا قدم آیینه ای
کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه می خوانند و زائران، اشک ریز و ماتم زده، رفتنت را به سوگ نشسته اند.
شعلـه ی داغ پـدر بـر سینـه می زد آذرت بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت بعد هفده روز پر زد مرغ روح از پیکرت
امام صادق علیه السلام: بانویی از فرزندان من در قم از دنیا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند. (بحارالأنوار، 57/228)
هستی شفیعه ی همه در موسم جزا دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا
هزاران پنجره روشن و هزاران درود بیپایان، ارزانی تو ای دختر حجت خداوند، دختر برگزیده عالم، بریده شده از معصیتها، پاک شده از گناهها!
«یا فاطمةُ اِشْفَعی لَنا فی الجنةِ فانّ لکِ عندَ اللهِ شأنا مِنَ الشأنِ»
این بانو کیست که جرعه جرعه زیارتنامه اش از سبوی عشق و ارادت برادرش امام رضا علیه السلام در بزم توسل به جام و جان مشتاقان کرامت او ریخته می شود؛ جرعههای معرفتی که هر قطره اش لکه های هوس و آلودگی وسوسه شیطان را از تن فطرت پاک می کند؟!
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَ خَدیجِه! اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلیَّ اللّه! اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلیِّ اللّه!
امام جواد علیه السلام: کسى که آرامگاه عمّه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است گفتگویت یاد از «امّ ابیهـا» می کند تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می کند
امام رضا علیه السلام: هرکس او (فاطمه معصومه علیهاالسلام) را زیارت کند بهشت بر او واجب مى گردد. (وسائل الشیعة، 14/576)
از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما زهراترین صاحب مزار این زمانی
تو «کریمه اهل بیتی» که حاتم طائی، هر شب قصه های دست بخشنده اش را از نقره های تابش مهتاب می شنید و قطره کوچک جود خویش را در مقابل دریای کرم تو ناچیز می شمرد، و امشب، ستارهها از پشت پرده شب، دست گدایی به سوی گنج ضریحت میکشند.
معصومه یعنی زینب ثانی زهرا معصومه یعنی قلب طوفانی زهرا
معصومه یعنی خواهر و دخت امامت معصومه یعنی عمه ی جود وکرامت معصومه یعنی لطف و احسان بی نهایت معصومه یعنی جان سپردن بین غربت
معصومه (س) فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن،
معصومه (س) ترجمان بلند عاشوراست
معصومه (س) ضربت بالای ارادت به ولایت است،
معصومه (س) تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد،
خوب میدانم که روز وفات تو، روز تاریکی برای سرزمین قم
وفات حضرت معصومه (س) بر عاشقان پیروان ولایت تسلیت باد
ای بانوی شکوفه و لبخند! ای گنجینه ی دانش و معرفت،
رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود، کریمه اهل بیت،
خواهر امام غریب خراسان، سلاله پاکی و معصومیت، حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.
سرچشمه دانش حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) "عالمه غير معلمه" بوده است.
مظهر فضايل حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: «آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.»
مقام علمي حضرت معصومه (س) حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.
فضيلت زيارت دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب درکام عطشناک زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناک و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي کند. زيارت مزار با صفاي کريمه اهل بيت (س)، سبب مي شود که زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است که براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: ?هر کس عمه ام را در قم زيارت کند، بهشت از آن اوست.»
برگزيدن شهر قم پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت به قم برود. يکي از نويسندگان در اين باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد: «بي ترديد مي توان گفت که آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي که بعدها براي اين سرزمين پيش مي آيد - محوريتي که آرامگاه ايشان مرکز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي کند که آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بدين سر زمين رسانده و محوريت و مرکزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي کرده است.»
زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي که يکي از محدثان برجسته قم، به نام "سعد بن سعد" به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد: «اي سعد! از ما در نزد شما قبري است». سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ فرمودند: « آري، هر کس او را زيارت کند، در حالي که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.»
پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (ع) نيز در اين باره مي فرمايد: « هر کس او را زيارت کند، بهشت بر او واجب گردد». و در حديث ديگري آمده است: « زيارت او، هم سنگ بهشت است.»
زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع) يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد که شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.
امام رضا (ع) و لقب معصومه حضرت فاطمه معصومه (س) بانويي بهشتي، غرق در عبادت و نيايش، پيراسته از زشتي ها و شبنم معطر آفرينش است. شايد يکي از دلايل «معصومه» ناميدن اين بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلي يافته است. بر اساس پاره اي از روايات، اين لقب از سوي امام رضا (ع) به اين بانوي والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقيه بلند انديش و سپيد سيرت شيعه، علامه مجلسي (ع) در اينباره ميگويد: امام رضا (ع) در جايي فرمود: «هرکس معصومه را در قم زيارت کند، مانند کسي است که مرا زيارت کرده است».
کريمه اهل بيت حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب ?کريمه اهل بيت? ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کريمه اهل بيت.
القاب حضرت معصومه (س) به طور کلي، سه زيارت نامه براي حضرت معصومه (س) ذکر شده که يکي از آن ها مشهور و دو تاي ديگر غير مشهور است. اسامي و لقب هايي که براي حضرت معصومه (س) در دو زيارت نامه غير مشهور ذکر شده؛ به قرار ذيل است: طاهره (پاکيزه)، حميده (ستوده)؛ بِرّه (نيکوکار)؛ رشيده (حد يافته)؛ تقّيه (پرهيزگار)؛ رضّيه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛ سيده صديقه (بانوي بسيار راستگو)؛ سيده رضيّه مرضّيه (بانوي خشنود خدا و مورد رضاي او)؛ سيدةُ نساء العالمين (سرور زنان عالم). هم چنين محدثّه و عابده از صفات و القابي است که براي حضرت معصومه (س) عنوان شده است.
شفاعت حضرت معصومه (س) بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام است که در قرآن کريم، از آن به "مقام محمود" تعبير شده است. همين طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام، شفاعت گسترده اي دارند که بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد. اين دو بانوي عالي قدر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همين بس که شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پيک وحي طاقه ابريشمي از سوي پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهريه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد»، اين حديث از طريق اهل سنت نيز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگي شفاعت، هيج بانويي به شفيعه محشر، حضرت معصومه (س) نمي رسد. بر همين اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: « با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند»
سرّ قداست قم در احاديث فراواني به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بيت (ع) معرفي و خاک آن را، پاک و پاکيزه تعبير کرده است. همچنين ايشان در ضمن حديث مشهوري که درباره قداست قم به گروهي از اهالي ري بيان کردند، فرمودند: « بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت، او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند». او مي گويد: من اين حديث را هنگامي از امام صادق (ع) شنيدم که حضرت موسي بن جعفر(ع) هنوز ديده به جهان نگشوده بود. اين حديث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمي دارد و روشن مي سازد که اين همه فضيلت و شرافت اين شهر که در روايات آمده، از ريحانه پيامبر، کريمه اهل بيت (س)، مهين بانوي اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه مي گيرد که در اين سرزمين ديده از جهان فرو مي بندد و گرد و خاک اين سرزمين را، توتياي ديدگان حور و ملايک مي کند.
محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از يک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامان نجمه درخشيد که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترين عواطف انباشته شده و در سوداي دلش را بر او نثار کند. بين حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگيزي بود که قلم از ترسيم آن عاجز است. در يکي از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نيز نقشي دارد، هنگامي که نصراني مي پرسد: شما که هستيد؟ مي فرمايد: « من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم». اين تعبير، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نيز از مباهات ايشان به اين خواهر- برادري سرچشمه مي گيرد.
سرآمد بانوان فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است که بنا بر مستندات رجالي، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: « بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.»
فضيلت بي نظير شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي کرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند: «در ميان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست». بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است که از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي که نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذکر نکرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
به جـــان پاک تو اي دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام تويـي که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علي الـدوام، ســلام در آســـمان ولايــت، مــه تمــامي تـــو ز پاي تا به ســرت اي مـــه تـمـام، ســلام به پيشگــاه تو اي خواهـــر شه کـَـونين ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد به جـان پــاک تـو اي دخــتـر امـام، ســلام
غروب غمگين حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري. یکى از اذکار مهمى که انسان را به خدا نزدیک مى کند و در مسیر حق ثابت قدم نگاه مى دارد، صلوات بر پیامبر اکرم و آل اوست.
درود و صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله موجب علوّ درجات و ثواب براى فرستندگان آن خواهد بود و دیگر این که فرستادن صلوات سبب مى شود نام و یاد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى همیشه زنده و جاوید بماند. به همین دلیل آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حضرت حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مى فرستند. اکنون که چنین است تمام انسان ها باید با این پیام جهان هستى هماهنگ شوند و بر او درود بفرستند:
«اِنَّ اللهَ وَ ملائکَتَهُ یُصَلُّونَ على النّبىَّ یا ایّها الّذین آمنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلَّمُوا تسلیماً» (1) خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مى فرستند؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.»
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ. بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.
پیامبر صلى الله علیه و آله، گوهر گرانقدر در عالم آفرینش است و اگر به لطف الهى در دسترس انسانها قرار گرفته، نباید ارزانش بشمارند و ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و نزد فرشتگان فراموش کنند. او انسانى است که از میان انسانها برخاسته، ولى نه یک انسان عادى، بلکه انسانى که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.(2)
ابوحمزه ثمالى از یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله به نام "کعب ابن عجوه" چنین نقل مى کند: هنگامى که آیه 56 سوره احزاب نازل شد، عرض کردیم "یا رسول الله! سلام بر تو را مى دانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟" فرمود، بگویید:
«خدایا! صلوات و برکات خود را بر محمد و آل محمد قرار بده همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قرار دادى. همانا تو ستوده و بخشندهاى و بر محمد صلى الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام برکت ببخش چنان که بر ابراهیم علیه السلام و آل ابراهیم بخشیدى که تو ستوده و بزرگوارى.» (3) رسول خدا فرمودند: «اِنَّ اولىَ النّاسَ بى یَوْمَ القیامةِ أَکْثَرُهُمْ عَلىَّ صَلاةً»؛ سزاوارترین مردم در روز قیامت به من آن کسى است که بیشتر بر من درود فرستد.»
کیفیت صلوات درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله، در روایات بى شمارى که از طرق اهل سنت و اهلبیت علیهمالسلام رسیده، صریحاً آمده است که «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» باید افزود در غیر این صورت صلوات ابتر و ناتمام خواهد بود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ. بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلَّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.(4) امام صادق علیه السلام نقل مى کند که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند: آیا نمى خواهى مژدهاى به تو بدهم؟ آن حضرت جواب داد: چرا، پدر و مادرم فداى تو که همیشه مژده دهنده به همه خیرها هستى. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چند لحظه پیش جبرئیل علیه السلام چیز عجیبى به من گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: چه گفت: اى رسول خدا ! پیامبر صلى الله علیه و آله جواب دادند: جبرئیل علیهالسلام به من گفت: اگر شخصى بر من صلوات بفرستد و پس از آن بر اهلبیت من نیز صلوات فرستد، درهاى آسمان براى او گشوده شده و فرشتگان هفتاد صلوات براى او مىفرستند و این عمل باعث ریختن گناهان مى شود. آنگاه همانگونه که برگ از درخت مى ریزد، گناهان نیز از او مى ریزند و خداوند متعال مى فرماید: خواسته تو را اجابت نمودم و کامروا و سعادتمند هستى. آنگاه خطاب به فرشتگان مى فرماید: فرشتگانم! شما هفتاد صلوات بر او مى فرستید و من هفتصد صلوات. پیامبر اضافه کرد: اما هنگامى که بر من صلوات مى فرستد، پس از آن بر اهل بیتم صلوات نفرستد، بین آن صلوات و آسمان، هفتاد حجاب است. و خداى بزرگ مى فرماید: خواسته تو را نپذیرفتم و سعادتمند و کامروا نگشتى. فرشتگانم! دعاى او را بالا نبرید مگر زمانى که عترت پیامبر صلى الله علیه و آله را به صلوات بر پیامبر ملحق سازد و همچنان این دعا بالا نمى رود تا زمانى که عترت من در صلوات به من ملحق شوند.(5)
همچنین در روایات سخت تأکید شده است که در هر روز جمعه بر محمد و اهلبیت او هزار مرتبه صلوات بفرستید و در روزهاى دیگر صد مرتبه و نیز امام محمد باقر علیه السلام فرمود: هیچ عبادتى در روز جمعه نزد من محبوبتر از صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام نیست.
مکتب اسلام، شماره 6
1- احزاب، 56. 2- تفسیر نمونه، ج17، ص 418. 3- آثار الصادقین، آیة الله احسانبخش، ج11، ص210. 4- نقل روایت از مرحوم فیضالإسلام در ترجمه صحیفه سجادیه. 5- ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص377
شیعه24 پايان ماه روضه شده ، غم گرفته ام هيئت تمام گشته و ماتم گرفته ام بعد از دو ماه گرفت صدا هاي ذاكران تازه دلم شكسته شده دم گرفته ام
بعد از دو ماه كه در مطبت هستم اي طبيب از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام مرهم براي درد دلم اشك روضه بود اينگونه بوده اشك دمادم گرفته ام
شبها چقدر گم شده ام بين كوچه ها وقتي سراغ هيئت و پرچم گرفته ام از مادرت بپرس ، نوكريم را قبول كرد ؟ آيا برات كرببلا هم گرفته ام ؟
افسوس مي خورم كه زخيرات سفره ات از دست مهر مادرتان كم گرفته ام دلتنگ مي شوم به خدا بر محرمت خرده مگيريم زچه ماتم گرفته ام
اي روضه خوان ادامه بده اشك و آه را شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام شاعر:یاسر مسافر مدينه حال و هواي غريبي دارد. چندي است كه شهر پيامبر(ص) ، مونس اشك و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از ياد برده است.
از آن هنگام كه كاروان بزرگ حج ، از زيارت خانه خدا باز گشته اند، هر لحظه سيماي ملكوتي پيامبر(ص) افروخته تر ميشود و سرو بلندش، پس از يك عمر تلاش و پيكار، خميده تر. گويا در همين روزها پيك الهي براي او پيام آورده است كه اي محمد :«تو ميميري، ديگر مردمان نيز ميميرند.» (زمر 30) در حالي كه دست بر شانه علي(ع) دارد، راهي «قبرستان بقيع» ميشود، تا در واپسين لحظات، براي اسيران خاك، طلبِ آمرزش كند. با قدمهايي شمرده، وارد «بقيع» ميشود. با نگاهي مهربان يك يك قبرها را از نظر ميگذراند و برايشان «فاتحه» ميخواند.
نگاهي به علي(ع) مي افكند و مي فرمايد:كليد گنجهاي دنيا و آخرت را به من پيشنهاد كرده اند و مرا ميان آن و ملاقات پروردگار مخير ساخته اند. اما من ديدار با خدا را برگزيدم.(1) علي(ع) پريشان ميشود؛ چرا كه دريافته است، پيامبر(ص) آخرين لحظات حيات را تجربه ميكند. اما اين پيامهاي آسماني براي پيامبر(ص)، نويد پايان رنجهاست. بيست و اندي سال، تلاش و پيكار و وقايع تلخ و شيرين آن، از برابر ديدگانش رژه ميروند. به ياد مي آورد كه چگونه بر سرش خار و خاشاك ميريختند و پاي نبوتش را با كينه هاي ديرينه ميخليدند. دوران تلخ شِعب ابيطالب و ناله هاي جانگداز «سميه» و «بلال»، در زير خروارها عداوت و دشمني، از خاطرش محو نمي شود. اما اينك، در آن سوي آسمانها، پيامبران و اولياء، صف در صف، انتظار مقدمش را مي كشند و ملايك به يُمن ورودش بهشت را آذين بسته اند. فرشتگان ديدگان ملتمس خود را فرش راه او كرده اند و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، چشم از زمين بر نمي دارند. اما در پس تمامي شاديها، غمي جانكاه در وجود پيامبر(ص) شعله مي كشد و بر چهرهاش هالهاي از اندوه نشانده است. گويا در اين دنيا، دل در گرو دلبندي دارد ، كه نميتواند بدون او از اين كره خاكي دل بر كند. دلبندي كه حاصل عمر اوست و تمامي رنجهاي نبوت را در دامان پر مهر و عطوفت او تحمل كرده است. گاه كه سرماي تلخ و گزنده كفار، قلبش را مي آزارد، تنها حرارت دلرباي اين شاهكار عالم هستي، شكوفه هاي اميد را در قلبش مي پروراند و در جهان پر از تعفن و لجنزار كفر و شرك، تنها بوي بهشت را از او استشمام كرده است. و در ميان تمامي خاكيان، تنها او و چند تن ديگر از افلاكيان را مشاهده كرده است. چگونه ميتواند به عرش پرواز كند، اما پاره تن خود را در فرش، بي هيچ تكيه گاهي، يكه و تنها رها كند. گردباد حوادث را ميبيند، كه پس از او فاطمه اش(س) را در بر ميگيرند و گُل وجودش را در تندباد ظلم و تعدّي پرپر مي كنند. از سوي ديگر، فاطمه چگونه بيپدر، در اين ظلمتكده خواهد ماند. او كه چشمان مهربانش با وجود پيامبر(ص)، پيوندي ناگسستني يافته است، چگونه ميتواند پس از اين، بر خاك سرد و تيره مرقد پدر بنگرد. دل زهرا(س) با قلب پيامبر(ص) ميتپد و روح و روان فاطمه(س) آميخته اي از روح مقدس پيامبر(ص) است. اگر پيامبر(ص) بميرد، فاطمه(س) هم ميميرد چندي پيش پيامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: ـ دخترم! هر سال جبرئيل تمامي قرآن را يكبار براي من مي خواند؛ اما امسال دو مرتبه آن را خواند. فاطمه(س) نگران و مضطرب پرسيد: ـ پدر؛ معني اين كار چيست؟! ـ دختر عزيزم؛ گويا امسال، آخرين سال زندگي من است.(2) از آن هنگام، ديگر گل لبخندي بر گلزار چهره فاطمه(س) نشكفت و آن چهره بشاش و زيبا به چهره اي افسرده و غمگين بدل شده است.
پی نوشت ها: 1ـ برخي سيره نويسان اهل سنت مي گويند: پيامبر(ص) به همراه غلام خود، ابومويهبه به بقيع رفت. مثل ابناثير در كتاب الكامل في التاريخ، ج2، ص318. 2ـ كشف الغمه، ابي الحسن اربلي، ج2، ص8، انتشارات كتابفروشي اسلاميه. از کجای این مدینه سراغ تو را نگیرم که هر کوچه، شمیم نفس تو را گرفته؟ از کدام کوچه بگذرم که هوای غربت تو، هواییاش نکرده باشد؟! به کدام حادثه بگریزم که از مرثیه مظلومی تو، زمزمه آشفته و داغدار نداشته باشد؟! با اینکه هُرِم کرامت دستهای تو هنوز در این کوچهها، دل آدم را گرم میکند، اما باز حکایت تو برای این مردم پر از نشانه و آیاست؛ پر از انگاره های تردید و دو دلی است. این را هم به حتم، مثل خیلی چیزهای دیگر از پدرت ـ ابوتراب ـ به ارث بردهای. انگار در این بیغوله های تاریک تاریخ نشینْ، کسی حرفی از آفتاب برای این جماعت نزده است. انگار کسی برای اوج، بالی به آسمان نگشوده و جرعهای برای رفعِ عطشِ دیرینه اش، سراغ سرچشمه ها را نگرفته است. انگار اینجا جواب سؤال هر اقاقی، چیدن است. چگونه است اینجا که هر که باشکوه تر است، خانه خاکی تری دارد و نام باشکوهش را نمیشود با صدای بلند، آواز داد و نمیشود از او بی واهمه حرف زد و گفته های نابش را میان دایره حقیقت، به رخِ دروغ های ابن ابی سفیانی کشید؟! و چرا نمیشود اینجا، میان حق و باطل را ـ که چه قدر دست بر گردن هم، به هم شبیه شدهاند ـ فاصله انداخت، تا کسی صَلاح را برای اِصلاح، ننگ نداند و مبارزه مغلوبه و بی ثمر را، نشانه ترس؛ که صلح و جنگ در مرام آفتاب، جز برای اعتلای رسم خورشید، معنای دیگری ندارد. حالا هر که، هر چه میخواهد درشت بگوید و بیپایه ببافد.
دوباره داغی دیگر بر پیشانی پینه بسته این شهر و ننگی بر دامن آلوده نفاق و این پیکر فرزند ریحانه رسول است که بیجان و مسموم، میان حجره دربسته خیانت جعده، بر زمین نقش بسته و این پاره های جگر آسمان است که در میان این تشت، به بازگویی واقعه نشسته است. باید بروم... باید بروم دوباره در بقیع دل. انگار کسی دارد مرثیه غربت مجتبی را میخواند... باید بروم...
پاره هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همان جایى که مهربانى بى همتاى حسن بن على علیه السلام رو به روى یک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زد و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛ همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مى ریخت و زنى دست در دست ابلیس، پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد. دریغا که سفره اطعام شبانه روزى مدینه، اینک برچیده مى شود و کریم اهل بیت چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مى رود.
کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود. تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست، به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ صلحى که زخم هاى بى شمارش، همه بر دل مجتبى علیه السلام فرود آمد.
سلام بر تو ای غریب بقیع! سلام بر تو که با عصمت و طهارت فاطمى، در خاک غریبانه بقیع آرمیده ای و آفتاب و ماهتاب، تنها سنگ مزار تواند و سایبان خستگى هاى تربتت، تنها، بال کبوترانى است که روز و شب بر آن خاک بوسه مى زنند! تو را در همان سال هاى سکوت و مصلحت، ذره ذره شهید کردند؛ در همان روزهاى خفقان، روزهاى ناامن که قامت حق، با زرهى پنهان در میان رداى امامت، به نماز جماعت مى رفت و پاى منبرها، طعنه هاى پلیدى را مى شنید که انگشت اتهام و دروغ، به سمت امیرالمؤمنین داشتند. همان سکوت هاى کبود، تو را خون جگر کردند. قفس دنیا، روز به روز برایت تنگ تر شد. تو از آن سال هاى تلخ و سیاه، به زهر راضى تر بودى که شوکرانى این چنین، رهایت کند از غم هاى نافرجام زمانه... .
و شما ای ناسپاسان! شک نکنید به پستى خود؛ این سان که نمى دانید در پى چه هستید... نه دردانه «لولاک» را خواستید، نه عدل ذوالفقار را تاب آوردید و نه ریحانه خلقت را چشم دیدن داشتید! اینک که دیگر بار، عطر گل محمدى را بر خود حرام کردید، کور باد چشم هاى دریده و تنگتان!
تبیان
هفتم ماه صفر، می توان چیدن گل بوته لبخند خورشید آسمان شهر مدینه را به تماشا نشست. آن گاه که سروش امین جام دل را از معجون شگفت بشارتی عظیم آکنده می سازد. زمین ملتهب است و زمان در گردونه خویش مستانه می چرخد. وهم و سکوت بر گستره قلب ها سایه افکنده است و چشم ها در انتظار رؤیت خورشید امامت، افق ولایت را به نظاره نشسته است. باز هم شمیم پر شراره علوی و این بار خانه صادق آل علی (علیه السلام).
آری، این گونه بود که به سال 128 ه. کودکی به جهان لبخند می زند تا سجده کنندگان معتکف سر از سجده بر گیرند و تارهای عنکبوتی ریا را که بر پیشانیشان تنیده بودند بدرند و به تماشای زین المجتهدین بنشینند که از زمزمه های «لیغفر لَکَ الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» حاملان عرش سر به زیر افکنند.
او می آید، سومین فرزند جعفر بن محمد تا همگان تفسیر «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارِهم یستغفرون» را از بر کنند.
او می آید، هفتمین پیشوای شیعه و نهمین شمس منظومه عصمت تا در بُحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام لوای زرین امامت را به دست گیرد و سبزپوشان اهل ولایت را از سیاهی دوران حکومت آل عباس به سلامت عبور دهد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون دارد.
در آن روزگاری که انعکاس صداها در حنجره محبوس شده بود و فرزندان سیاه دل عباس، دارهای بر افراشته را محکم می کردند، خون های مطهری را که ریخته بودند نمی شستند تا درس عبرتی باشد برای آنانی که هنوز نفس در سینه دارند و زمزمه ای بر لب!
آن گاه که حاکمان روبَه صفت نگذاشتند که در روشنایی روز، ندای حقیقت و توحید را بر فراز منبر جدش رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باز گوید، در حصار میله های گستاخ زندان هارون الرشید، زیباترین اسرار بندگی و حق جویی را به یارانش ابلاغ کرد.
آن هنگام که قامت ایستاده سروِ صبر را با دستانی بسته در مخوف ترین قلعه تاریخ زندانی کردند و به گمان خویش نور نبوت را به حبس کشیدند، چنان از رسالت خویش و امامت این یگانه میراث خاندان وحی سخن می راند که طنین صدایش تا ابد در ذهن تاریخ باقی است.
سکوت شکننده اش که نشانی از مظلومیت و حقانیت بود به چشمان خیره آموخت که در علم و حلم و شجاعت هم چون اجداد طاهرینش است.
آری ما امت همیشه مظلوم عشقیم، امت اشک و ناله، روضه و حوزه، اسلام و تشیع و در یک کلام ما شیعه موسی بن جعفریم. همو که تاریخ درباره او صادقانه شهادت داده است که: هرگاه زنجیر بر دستانی سنگینی می کند، گویا که آسمان را به زنجیر کشیده اند.
پی نوشت ها: 1. سوره فتح (48) آیه 2. 2. سوره الذاریات (51) آیه 17 - 18. تبیان
او هیچ وقت گمگشته نبود. از همان دورترها که رسول امین صلی الله علیه و آله از او سخن گفته بود با برادرش امام علی علیه السلام، پیشاپیش، زائر کوی حقیقت شده بود و جرعه های ناب حکمت و راز، او را انتظار می کشید.
کم نبود؛ که اگر کم بود، خلوت شبانه خدا و ولیّ او، با او آشنا نمی شد؛ همان شب ها که هم قدم او به صحراهای عرفان و خشوع رهسپار می شد.
صدای عشق در گوشش می پیچد ـ انگار همین دیروز بود که از غلامیِ زن بنی اسدی بیرون آمد و برای ابد، غلام حلقه به گوش علی علیه السلام شد!
انگار همین دیروز بود که امیرالمومنین علی علیه السلام به او سلام کرد و اسلام آوردنش را تبریک گفت!
انگار همین دیروز بود و انگار همین درخت بود که علی علیه السلام پای آن ایستاد و به چشم های منتظر او زل زد و با مکثی بلند فرمود:میثم! تو را بعد از من دستگیر می کنند و به دار می آویزند. روز سوم از دهان و بینی ات خون جاری می شود و محاسنت به خون رنگین خواهد شد.
علی علیه السلام در عمق نگاه میثم نفوذ کرد تا بشنود که با چه ایمانی زمزمه می کند:جانم به فدایت یا علی !
و آن گاه ادامه کلامش را فرمود: میثم! تو در آخرت با من خواهی بود... .
و همین وعده کافی است تا میثم تمّار چنین آرام و مطمئن به درخت نزدیک شود؛ درختی که سال ها به یاد وعده علی علیه السلام ، پای آن نماز خوانده و گریسته بود، درختی که خلوت او را بارها و بارها تجربه کرده بود.
دهانش را بسته بودند و باریکه های خون از محاسنش جاری بود؛ امّا او خاموش نمی شد؛ سخن می گفت؛ امّا کسی را توان فهمیدن نبود!
چشم هایش عاشقانه سخن می گفتند؛ امّا کسی نبود که «عشق» را بشناسد!
دریغا، دریغا که مردم کوفه، هرگز شنیدن سخن حق و حقیقت ناب علوی علیه السلام را تاب نداشتند.
دژخیم سیاهپوش، حتی نگاه خود را باور نداشت. دست های خونینش به صداقت «میثم» ایمان آورده بود؛ امّا همچنان به کفر خویش می بالید.
هر چند در ناجوانمردانه ترین صحنه زمان، عبیداللّه ، بر دهان مطهرش، لگام می زند، امّا مگر صدای آسمانی میثم تمّار را می توان در حنجره ای محدود کرد و در حصاری خاموش؟! این تار و پود میثم است که در مقابل آسمان، به حقانیت علی علیه السلام شهادت می دهد.
آخرین دژخیم رسید و آخرین ضربه را زد!... دریچه آسمان برای پرواز گشوده شد و دستی از فراز «دار» با دست «میثم» گره خورد! انتظار عاشقانه پایان یافته بود و آسمان به جناب میثم تمّار خوش آمد می گفت! و دستی که عطر «نان و خرما» داشت، به گرمی برایش آغوش می گشود.
اما ابن زیاد، باورش نمی شد که میثم، بر سر دار هم به اهتراز درآید! باورش نمی شد میثم، بر شاخه نخل آویزان بماند و چون پرچمی در هوای نخلستان بوزد.
حتی خوابش را هم نمی دید که صدای حقیقت علی علیه السلام ، از میثمِ خرمافروش، بر روی شاخه های نخل در فضای تاریخ هم بپیچد.
تبیان
سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم به دستور یزید بعد از این كه امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند. آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (علیهالسلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاك با آن بیشرمان بر سر جامهای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند. دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند. بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین (علیهالسلام) گذراندند. وقتی نگاه اهلبیت به كشتهها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند. بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین (علیهالسلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین(علیهالسلام) را با سمّ اسبان لگدكوب كردند. در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد. سپس كشتههای خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (علیهالسلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (علیهالسلام) دفن شدند. شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یك خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (علیهمالسلام) نقل نشده ولی میتوان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و ... داشتهاند. عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (علیهالسلام) را بر شتران بیجهاز سوار كرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران كفّار در سختترین مصائب و غم و غصه كوچ میدهند. شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده: "یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفتآور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!! در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیكنم لحظهای را كه زینب دختر فاطمه (سلامالله علیها) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بیتابی نكنم. برگرفته از لهوف،نفس المهموم
در ارتباط با نحوه شهادت فرزند شیر خوار امام حسین (عبد الله رضیع یا علی اصغر) چند نقل وجود دارد، از جمله:
الف. ایشان خطاب به خواهرشان زینب (س) فرمودند که فرزند کوچکم را به من بده تا با او خداحافظی کنم. سپس او را گرفته و برای بوسیدنش خم شد که ناگاه حرمله با تیری او را هدف قرار داده و تیرش به گلوی آن شیرخوار اصابت کرده، او را به شهادت رساند.
حضرت پس از مشاهده این ماجرا، پیکر این شهید کوچک را به خواهرش زینب داده و سپس دو دستان خود را پر از خون فرزندش کرده و آن را به سمت آسمان پاشیده و فرمود: چون در برابر چشمان خدا هستم، تحمل تمام این مشکلات برایم آسان است!
امام باقر (ع) فرمودند که از خون پاشیده شده به طرف آسمان، قطره ای به زمین برنگشت. [1]
شاید برخی صاحبان ذوق، برنگشتن خون این طفل شیرخوار را نشانه تسلیت پروردگار به امام حسین (ع) ارزیابی کرده باشند. ب. امام حسین(ع) متوجه شد که فرزند کوچکش از تشنگی بیتاب و گریان شده و به همین دلیل او را در مقابل سپاه دشمن بر فراز دستان خود گرفته و فرمود: ای مردم اگر به من رحم نمیکنید، دلتان برای این طفل بسوزد! در این هنگام یکی از افراد سپاه دشمن، با تیری این کودک را هدف قرار داده و او را به شهادت رساند. امام با دیدن این صحنه، گریان شده و به پروردگار عرضه داشت: خدایا! تو خود بین ما و این گروه که با وعده یاری و کمک، ما را دعوت کرده و اکنون ما را میکشند، قضاوت کن!
بعد از این سخنان، ندایی از غیب رسید که ای حسین! به فکر کودکت نباش که اکنون دایهای در بهشت در اختیار او بوده و به او شیر خواهد داد. [2]
در صورت پذیرش چنین نقلی، این سخن غیبی را میتوان تسلیتی از جانب پروردگار به امام حسین(ع) دانست.
پی نوشت ها: [1] سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 117، انتشارات جهان، 1348 ش.
[2] سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 227، منشورات الرضی، قم، 1418 ق.
بنابر تحقیق و جستوجو در منابع تاریخی؛ تنها فردی را که رستم - غلام شمر که با توجه به نامش احتمالاً باید ایرانی باشد- در عاشورا به دستور شمر به شهادت رساند، امّ وهب نمرى قاسطى، همسر عبد اللّه بن عمیر کلبى بود؛ این بانو بر بالین سر شهید خود قرار گرفت و گفت: از خدایى که بهشت را روزى تو گردانده میخواهم مرا نیز در جوار تو قرار دهد، در این هنگام رستم غلام شمر با ضربت گرزى، وى را به شهادت رساند.(1)
اما گزارشی در تاریخ و مقاتل معتبر یافت نشد که او یکی از کسانی است که در شهادت شخص امام حسین(ع) دخالت مستقیم داشته باشد.
پی نوشت:
عالم همه محو گل رخسار حسين است ذرات جهان درعجب از كار حسين است داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش يعني كه خداي تو عزادار حسين است
ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود دلها همه آماده ي پرواز شود با بوي محرم الحرام تو حسين ايام عزا و غصه آغاز شود
دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم فردا كه كسي را به كسي كاري نيست دامان حسين اگر نگيرم چه كنم
باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين سينهي ما ميشود، كرب و بلاي حسين كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين
فرشتهها از امشب صبوي غم مينوشن دوباره اهل جنت پيرهن سياه ميپوشن
با آب طلا نام حسين قاب کنيد با نام حسين يادي از آب کنيد خواهيد مه سربلند و جاويد شويد تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد عالم همه قطره و دریاست حسین خوبان همه بنده و مولاست حسین ترسم كه شفاعت كند از قاتل خویش از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسین
قیامت بی حسین غوغا ندارد شفاعت بی حسین معنا ندارد حسینی باش كه در محشر نگویند چرا پرونده ات امضا ندارد
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیكترین راه به الله حسین است
آبروی حسین به كهكشان می ارزد یك موی حسین بر دو جهان می ارزد گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد
دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله چون زمین هم میكند با نام زینب هلهله دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود صحنه جنگیدن عباس اكران میشود
دیباچه عشق و عاشقی باز شود دلها همه آماده پرواز شود با بوی محرم الحرام تو حسین ایام عزا و غصه آغاز شود
به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان خدا داند كه در بازار عشقت به جز جان هیچ كالایی ندارم یا حسین جان
ای وجودت عشق را معنای حسین عالمی یك قطره تو دریا حسین
پرسیدم: ازحلال ماه، چرا قامتت خم است؟ آهی كشید و گفت: كه ماه محرم است. گفتم: كه چیست محرم؟ باناله گفت: ماه عزای اشرف اولادآدم است
اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد دل را حرم و بارگه خون خدا كرد محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشوار به پا شد
دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین
السلام ای وادی کرببلا السلام ای سرزمین پر بلا السلام ای جلوه گاه ذوالمنن السلام ای کشته های بی کفن کاش بودیم آن زمان کاری کنیم از تو و طفلان تو یاری کنیم کاش ما هم کربلایی می شدیم در رکاب تو فدایی می شدیم
حسین(ع) چون بر زمین افتاد؛ چشمه عشق افلاکی، از خاک چوشیده و زمین و زمان درهم پیچید؛ زمان بر مدار عاشورا و زمین بر گرد کربلا، به طواف آمد؛ و از ان روز هر لحظه عاشورا شد و هر جا کربلا؛ و نام حسین در همه عالم پیچید.... سیاهت را به تن کن باز، دل آری... محرم شد. صدای سینه مردم، درون کوچه می پیچد صدای سنج و دمام است، غوغایی... محرم شد صدای شیون مردم، که از مسجد به گوش می آید صدای طبل و زنجیر است و مداحی... محرم شد صدای هق هق ابری که می گرید برای او صدای شیون باد است، با بادی... محرم شد پسر می پرسد: آی بابا، چرا حالت پریشان است؟؟ پدر گفتا: سیاهت کو؟ نمی دانی؟ ... محرم شد سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم خوشا احوال شب را که همه رنگش ... محرم شد خوشا احوال مردانی ، که سیراب از عطش رفتند هفتاد و دو پروانه، که رفتند و ... محرم شد تا کرب و بلا هست ، زمین را عشق است آه دل همواره غمین را عشق است هر چند که هیچ است همه ارزش ما مجنون حسینیم ، همین را عشق است
جابر این جا حرم محترم خون خداست / هر طرف سیر کنی جلوه ی مصباح هداست غسل از خون جگر کن که مزار شهداست / سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
گفت ضمایر را بشمار گفتم من ، من ، من ، من … گفت فقط من !!!؟؟؟ گفتم آری همگی رفته اند زیارت ارباب و فقط منم که اینجا تنها مانده ام...
کربلایت بار دیگر منزل زینب شده در عزای اربعینت جان او بر لب شده او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده
از کودکی به گردن ما شال ماتم است نابرده رنج ، گنج به ما داده ای “حسین”
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است این زن صدایش آشناست، ای وای من او ” زینب ” است...
دیده خونبار دارد آسمان کربلا هست تا در انتظار کاروان کربلا روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علیست تشنه کامیها به دشتِ بیکران کربلا
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد / دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید / همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد... قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
قال اميرالمؤمنين عليه السلام : قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی . .بر عید غدیر عید اکبر صلوات / بر چهره ی نورانی حیدر صلوات بر فاطمه این عید هزاران تبریک / بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات . . . عید غدیر بر شما مبارک . زیر چتر بوسه ها ، آسمان غدیر شدفرصت ِ تنفس ِ نغمه ی کویر شد ترجمانی از بهشت ،ترجمانی از خدا روی دست ِ عرشیان، آیه ای غدیر شد . . . . عیدی چو غدیر این قدر معظم نیست / حبلی چو ولایتش چنین محکم نیست بر رشته ی محکم ولایت صلوات / بیچاره بود هر آن که مستعصم نیست عید سعید غدیر خم مبارک باد . این عید سعید حیدر کرار استشادی و شعف به عرش حق بسیار است ذکر صلوات بر محمد امروز خشنودی آل عترت و اطهار است عید سعید غدیر خم مبارک باد . غافل مشو از عید غدیر و برکات / امروز خدا گشوده است باب نجات جبریل و ملائک همه با امر خدا / سر داده ز گل دسته ی هستی صلوات . در عید غدیرخم بسی مسرورم / از نور جمال مرتضی مسحورمامید که در حشر به ذکر صلوات / با حب علی خدا کند محشورم . در عید غدیر شاد و دست افشانم / مست از می ناب حضرت سبحانمیاران همه در سماع و ذکر صلوات / خاموش نشستن این زمان نتوانم . در عید غدیرخم چو پیمان بستند / تا آخر عمر عهدشان نشکستند بر روح بلند پایمردان صلوات / لعنت به جماعتی که آن بگسستند . از فرط گنه جهان ما شد تاریک / ای کاش خدا برای عرض تبریک در عید غدیرخم به نور صلوات / عیدی بدهد فرج نماید نزدیک . یارب به حق غدیر و مولای غدیر / با دست علی ومرتضی دستم گیر تا همره قدسیان فرستم صلوات / فریاد زنم ز فرط شادی تکبیر . خورشید خجالت زده شد روز غدیر / در رشک رخ نبی و سیمای امیر پس چهره برافروخت به ذکر صلوات / تفسیر بشد وگرنه آن دم تکویر . آغاز علی بود و علی حُسن ختام / او اول و آخر است به دین اسلام در عید غدیرخم فرستد صلوات / هر کس که و را علی ولی گشت و امام . امید خدا به ما نویدی بدهد / در عید غدیر اجر مزیدی بدهد از برکت ذکر یاعلی و صلوات / حق با فرجش بر همه عیدی بدهد . الحق که تو آن علی ولی اللهی از اسرار خداوند جهان آگاهی آغاز ولایتت فرستم صلوات دانم ز عنایتت غمم می کاهی . دست همه عاشقان حنایی شده است شعر همه شاعران ولایی شده است از یمن غدیر خم به ذکر صلوات دوران فراق او نهایی شده است . مستیم ولی ز جمع هشیارانیم مشغول دعای بارش بارانیم با یک صلوات بیعتی تازه کنیم تا حشر به بیعت علی می مانیم . وقتی که بگفت وال من والا را / خشنود نمود حضرت زهرا را بر احمد و نایبش فرستد صلوات / هرکس که پذیرفته ز جان مولا را . خرّم تر از این لحظه ندیدست علی / از امر خدا به خلق گردیده ولی بیعت همه کردند به ذکر صلوات / تفسیر الست ربکم بود و بلی . بر حبل ولایت علی چنگ زنیم / بر شیشه عمر بد دلان سنگ زنیم همراه فرشتگان به ذکر صلوات / در عید غدیرخم خوش آهنگ زنیم . عید است و هوا شمیم جنت دارد / نام خوش مصطفی حلاوت دارد با عطر گل محمدی و صلوات / این محفل ما عجب طراوت دارد . مهر تابان ولایت، شد نمایان در غدیر باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر «هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست» این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر عید سعید غدیر بر شما مبارک . بر خاطره ی زمان طراوت بارید / بر کام جهان دمی حلاوت بارید رشکی به دل تمام دریاها شد / آن خم که بر او ابر ولایت بارید . . . . غدیر ، بهاى هر چه بهاران، طراوت قطره قطره ى باران عطر دل انگیز نعمت ولایت و… موهبت هدایت مبارک باد . . . . موج یک حادثه در جان غدیر است امروز / و علی چهره ی تابان غدیر است امروز عید ولایت بر همه مبارک . تا نور نشسته بر لبان تو علی / تا عشق بود چراغ جان تو علی آن صحنه و آن حماسه ی روز غدیر / خاریست به چشم منکران تو علی . . . . غدیر ،یک کلمه نیست ، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان. روز اکمال دین و عید ولایت امیرالمؤمنین مبارکباد . در فصل خطر امیر را گم نکنید / آن وسعت بی نظیر را گم نکنید تنها ره جنت از علی می گذرد / ای همسفران غدیر را گم نکنید . . . . غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور. . سرچشمه ی وحی در کویر است، غدیر / تقدیر خداوند قدیر است، غدیر ای عشق! بگو به تشنه کامان ولا / دریاست، اگرچه آبگیر است، غدیر . صد شکر که پیغمبر رحمت داریم / هم دست به دامان ولایت داریم با ذکر شریف و مستجاب صلوات / امید شفاعت به قیامت داریم عید سعید غدیر خم مبارک باد . ای ساقی کوثر ای شفیع عرصات / در شأن تو آمده فراوان آیات امشب صلواتی است شراب نابت / جام دگرم بده به ذکر صلوات . امشب همه عاشقان به عیش و طربند / در مدح علی به گفتگو با ادبند در گود غدیرخم به ذکر صلوات / در عهد دگر به تکسوار عربند . . . بالای کجاوه ها بر آن خم غدیر / گلواژه ی اکملت لکم شد تفسیر بر دست یداللهی حیدر صلوات / در بیعت یاعلی به پا شد تکبیر . ای آنکه تویی ساقی و مولای غدیر / کن مست مرا ز خمّ و صهبای غدیر بر دست تو و دست محمد صلوات / دستان یداللهی والای غدیر . با گوهر ناب در صدف پرورده / امروز خدا به ما عنایت کرده دیدم به غدیر با هزاران صلوات / صد دسته گل محمدی آورده . امروز به شکرانه ی این عید غدیر / کز یمن ولایتش جهان شد تطهیر پیوسته فرست بر محمد صلوات / کن بیعت دیگری به مولا و امیر . امروز به میخانه ی مولا مستیم / در محضر اهل بیت عصمت هستیم این عید غدیر است و بهار صلوات / کز بند غم و غصه و ماتم رستیم . بر اوج کجاوه ها دو دست خورشید / دست علی و دست پیمبر تابید زین نورٌ علی نور چو شد دین تکمیل / عطر صلوات حق به عالم پیچید . ما مست ولایتیم و پابست امیر / پیمانه ی ما پر شده از خمّ غدیر بر ساقی کوثر ولایت صلوات / بر صولت حیدری هزاران تکبیر . یک ذره ز مدح او به این افواه است / از منزلتش فقط خدا آگاه است شادانه به عید او فرستم صلوات / این عید غدیر عید حزب الله است . در عید غدیر خم خدا داد نوید / شد اهل نفاق و کفر دیگر نومید در اوج درخشش است ذکر صلوات / نور صلوات در دو عالم تابید . امروز که دین مصطفی شد تکمیل / با آیه ی اکملت لکم در تنزیل بر ختم رسالت و ولایت صلوات / رفتن به بهشت جاودان شد تسهیل . با نام علی به عرش پرواز کنیم / صدها گره از خلق خدا باز کنیم هو یا مددی بخوان و ذکر صلوات / کز لطف و کرامتش صد اعجاز کنیم . در عید غدیر شادی ام افزون است / اندوه و غم و غصه ز دل بیرون است شکرانه ی این عید فرستم صلوات / این سینه ام از حب علی مشحون است . . . . بر شیعه کنون وقت سرور و طرب است / جام طرب از غدیرخم لب به لب است شادی خود اظهار نما با صلوات / گر شیعه ای و شاد نباشی عجب است . آسوده زهرچه بوده ام من امروز / غمها ز دلم زدوده ام من امروز درعید غدیر خم به ذکر صلوات / ابواب جنان گشوده ام من امروز . برداشت خدا پرده ز اسرار نهفت / بردست نبی گل ولایت بشکفت شد نورٌ علی نور به ذکر صلوات / چون منزلت علی پیمبر می گفت . ای دل ز ولایت علی شادی کن / احساس غرور و فخر و آزادی کن با دسته گلی پر از درود و صلوات / از روز غدیر و شادی اش یادی کن . سرشار سرور و شادی بسیاریم / سرمست ولای حیدر کرّاریم صد حمد که با ذکر شریف صلوات / بر حبل ولایتش تمسّک داریم از آياتى كه به اتفاق شيعه و اهل سنت در شأن اميرمؤمنان على، عليهالسلام، نازل شده آيه 55 سوره مائده است كه به »آيه ولايت« مشهور شده است؛ در اين آيه مى خوانيم: إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون. جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى كنند.
در تفسير »مجمع البيان« در شأن نزول اين آيه روايتى نقل شده كه شنيدنى است؛ ابوذر غفارى روزى تعدادى از مردم را كه به همراه جمعى از ياران رسول خدا، صلّى اللَّه عليه وآله، در كنار زمزم نشسته بودند، خطاب قرار داده و مى گويد: اى مردم! هر كس كه مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هركس كه نمى شناسد من خودم را به او معرفى مى كنم؛ من جندب بن جناده بدرى، ابوذر غفارى هستم، من با اين دو [گوشم] شنيدم - كر شوم اگر چنين نباشد - و با اين دو [چشمم] ديدم - كور شوم اگر چنين نباشد - كه رسول خدا، صلّى اللَّه عليه وآله، مى فرمود: على [عليهالسلام] رهبر و پيشواى نيكان و كشنده كافران است. هر كس او را يارى كند يارى مى شود و هركس او را خوار و بى پناه كند خوار و بى پناه مى شود. بدانيد روزى از روزها نماز ظهر را با رسول خدا، صلّى اللَّه عليه وآله، در مسجد مى خواندم، مستمندى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد، اما كسى چيزى به او نداد، او دست را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو شاهد باش كه من در مسجد رسول خدا تقاضاى كمك كردم ولى كسى چيزى به من نداد. در همين حال على، عليه السلام، كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود، كه انگشترى در آن بود، به او اشاره كرد. مرد مستمند نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبر اسلام، صلّى اللَّه عليه وآله، كه در حال نماز بود اين ماجرا را مشاهده كرد؛ هنگامى كه از نماز فارغ شد. سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت: اى پروردگار من! سينه مرا گشاده گردان و كار مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشاى تا گفتار مرا بفهمند و ياورى از خاندان من براى من قرار داده، برادرم هارون را. پشت مرا بدو محكم كن و در كار من شريكش گردان پس قرآن ناطق را1 بر او فرستادى كه تو را به برادرت قويدست خواهيم كرد و برايتان حجتى قرار مى دهيم. به سبب نشانههايى كه شما را دادهايم، به شما دست نخواهند يافت.« بار خدايا ! محمد، پيامبر تو و برگزيده تو هستم، سينه مرا براى من گشاده گردان، كار مرا آسان ساز و ياورى از خاندانم، على را، براى من قرار داده و پشت مرا بدو محكم كن!» ابوذر مى گويد: «پيامبر خدا هنوز سخنش را به پايان نبرده بود كه جبرئيل از سوى خدا بر او نازل شد و گفت: » اى محمد! بخوان!« گفت: »چه بخوانم؟« گفت: »بخوان: جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى كنند.3
1- مشترکین به منظور خرید آهنگ از همراه اول (با قیمت هر آهنگ ماهیانه 5000 ریال (می توانند «کد آهنگ «مورد نظر رابصورت لاتین به شماره 8989 ارسال نمايند.برای مثال: ارسال کد آهنگ 20069 به شماره 8989
به طور مثال : ارسال کد آهنگ 30058 را به شماره 8989
30396 یا مولاعلی رستمیان30244 یا لیتنی کنا معک محمود کریمی30511 یا بن الحسن مولا گروه نورالهدی30510 گل هستی گروه نورالهدی30588گل نرگس2رضا هلالی
30589گل نرگس1رضا هلالی
30349 گل نرگس سعید پور سعید
30247 وارث اعطینا سلحشور
30644 و پیامی در راه حسین بهروزی نیا
30649 و اینک نور حسین بهروزی نیا30232 نورخورشید فرمان فتحعلیان
30174نورخدا علیرضا افتخاری
10185 ندیدمت این غصه کم نیست آقا کریمی
30216 ناجی محمد اصفهانی
30395 مولا علیرضا افتخاری30529 موعود حمید رضا گلشن
10199 من نمردم که تو تنهایی کریمی
30259 من الذی ایطمنی داود سرداری
30299 مسلمانان به پاخیزید اقتباسی
30282 مست رخ یارم سیب سرخی
30075 مرو قرار حیدر کریمی
30585 ماه شب من کجایی عباس آزاد
10206 لک لبیک بنی فاطمه
30370 قرن اسلام همراه اول
30506 قاصد غروب جمعه علیرضا بیات
30517 فرازی از ندای آل یاسین محسن فرهمند آزاد
10180 غضب نگاهش حیدریه کریمی
30526 عطر نرگس 1علی لهراسبی
30670 عطر نرگس 2علی لهراسبی
30534 عصر حضور محمد حشمتی
30078 عشق یعنی 1کریمی
30077 عشق یعنی 2 کریمی
30401 عشق مولامنصورعلی صفایی
30512 عزیز فاطمه گروه نورالهدی
30527 صاحب الزمان عج گروه همسرایی لیله القدر
30518 شاید این جمعه بیاید محمدرضا آقاسی
30684 شاه جهان علیرضا عصار
30587 سیدی مولا یابن الحسن رضا هلالی» مولای مهربان غزل های من!سلام
در سال 60 هجری یک روز قبل از خروج مولانا ابوعبد الله الحسین علیه السلام از مکه به کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بر فراز خانه خدا رفت و خطبه قراء ایراد فرمود. شروع خطبه چنین بود: حمد مخصوص پروردگاری است که این خانه را به قدوم پدرم (امیرالمومنین) شرافت بخشید.
|
آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آبان 1391 مرداد 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 |