14:7
181
علي عليست...

 

اصلا نياز به خواندن جوشن كبير نيست....!

شبهاي قدر ذكر خدا هم علي عليست...!

15:30
166
رمضان

حرف " ر" رمضان ياد ربابم انداخت

 

" ميم" او مشك تهي ، در تب و تابم انداخت

"ضا" ي او ضجه ي اطفال

" الف" اشك حرم

"نون" او ناله زهراست زخوابم انداخت

11:15
133
اباصالح! بیا درمانده ام!
 

 

 علامه مجلسى (رحمه الله) مى فرمايد: مرد شريف و صالحى را مى شناسم به نام امير اسحاق استرآبادى اوچهل با با پاى پياده به حج مشرف شده است، و در ميان مردم مشهور است كه طى الارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد، من حضورا با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.


او گفت: يك سال با كاروانى به طرف مكه به راه افتادم. حدود هفت يا نه منزل بيش تر به مكه نمانده بود كه براى انجام كارى تعلل كرده از قافله عقب افتادم. وقتى به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثرى از آن ديده نمى شد. راه را گم كردم، حيران و سرگردان وامانده بودم، از طرفى تشنگى آن چنان بر من غالب شد كه از زندگى نااميد شده آماده مرگ بودم.


(ناگهان به ياد منجى بشريت امام زمان (عليه السلام) افتادم و) فرياد زدم نيا صالح! يا اباصالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت كند!


در همين حال، از دور شبحى به نظر رسيد، به او خيره شدم و با كمال ناباورى ديدم كه آن مسير طولانى را در يك چشم به هم زدن پيمود و در كنارم ايستاد، جوانى بود گندم گون و زيبا با لباسى پاكيزه كه به نظر مى آمد از اشراف باشد. بر شترى سوار بود و مشك آبى با خود سلام كردم . او نيز پاسخ مرا به نيكى ادا نمود.


فرمود: تشنه اى؟
گفتم: آرى اگر امكان دارد، كمى آب از آن مشك مرحمت بفرماييد!
او مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه فرمود: مى خواهى به قافله برسى؟
گفتم: آرى.

 
او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روز دعاى ((حرزيمانى)) را قرائت كنم.
مشغول قرائت دعا شدم. در حين دعا حرز يمانى را قرائت كنم.
مشغول قرائت دعا شدم. در حين دعا گاهى به طرف من برمى گشت و مى فرمود: اين طور بخوان!
چيزى نگذشت كه به من فرمود: اين جا را مى شناسى؟
نگاه كردم، ديدم در حومه شهر مكه هستم، گفتم: آرى مى شناسم.
فرمود: پس پياده شو!

 
من پياده شدم برگشتم او را ببينم ناگاه از نظرم ناپديد شد، متوجه شدم كه او قائم آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است. از گذشته خود پشيمان شدم، و از اين كه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار تاءسف و ناراحت بودم.


پس از هفت روز، كاروان ما به مكه رسيد، وقتى مرا ديدند، تعجب نمودند. زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طى الارض دارم.(1)

 

1- بحار الانوار، ج 52، ص 157 و 156.

 

11:12
132
عید، روزی که گناه نکنی

16:26
130
بدون شرح...

هم چاه سر راه تو باید بکنیم

 

 هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم

 

 

 این نامه چندم است که می خوانی؟

 

 داریم رکورد کوفه را می شکنیم

19:35
129
پیامک وفات حضرت فاطمه معصومه (س) 2

 

این بانو کیست که پاکی، از خورشید عفت او جلوه گرفته است و قداست، از کوثر عصمت او آب و تاب؟!

همو که کویر قم، به قدوم دعایش، به بهار نیایش و ستایش تبدیل شده...

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةَ الْمَعْصُومة

 

دخت موسایی و صد موسی مقیمِ طور توست                       وسعت ملک خــدا، غـرق شعـاع نور توست

عصمت و تقوی و پاکی و شرف، منشور توست                       قم اگر گردیده مشهور جهان، مشهور توست

 

 

رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود، کریمه اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، تسلیت باد!

 

 

از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است                   دنیا چرا به "فاطمه " نامهربان شده

 

 

آه، خواهر امام غریب خراسان! سلاله پاکی و معصومیت!

دیوارهای خاک و افلاک، سیاه پوش داغ تواند.

 

روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت                            نی عجب کز سینه‌ ات بوی پـدر، بوی بهشت

قم شـده بـا مقـدم نـورانیَت، کوی بهشت                              محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت

 

امام صادق علیه السلام:

برای ما حرمی است و آن شهر قم است. در آن، زنی از اولاد من دفن خواهد شد که فاطمه نامیده می شود. هرکس او را زیارت کند بهشت برایش واجب میگردد.

(مستدرک الوسائل، 10/368)

 

نه فقط «موسی ‌بن ‌جعفر» را سرورِ سینه ‌ای                        چـارده معصـوم را سـر تـا قدم آیینه‌ ای

 

کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم مرثیه می خوانند

و زائران، اشک ریز و ماتم زده، رفتنت را به سوگ نشسته اند.

 

شعلـه ی داغ پـدر بـر سینـه می‌ زد آذرت                              بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت

حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت                       بعد هفده روز پر زد مرغ روح از پیکرت

 

 

امام صادق علیه السلام:

بانویی از فرزندان من در قم از دنیا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت مى شوند. (بحارالأنوار، ‏57/228)

 

هستی شفیعه ی همه در موسم جزا

دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا

 

 

هزاران پنجره روشن و هزاران درود بی‏پایان، ارزانی تو ای دختر حجت خداوند، دختر برگزیده عالم، بریده شده از معصیت‏ها، پاک شده از گناه‏ها!

 

«یا فاطمةُ اِشْفَعی لَنا فی الجنةِ فانّ لکِ عندَ اللهِ شأنا مِنَ الشأنِ»

 

این بانو کیست که جرعه جرعه زیارتنامه ‏اش از سبوی عشق و ارادت برادرش امام رضا علیه ‏السلام در بزم توسل به جام و جان مشتاقان کرامت او ریخته می ‏شود؛

جرعه‏های معرفتی که هر قطره ‏اش لکه‏ های هوس و آلودگی وسوسه شیطان را از تن فطرت پاک می‏ کند؟!

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَ خَدیجِه!

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلیَّ اللّه!

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلیِّ اللّه!

 

امام جواد علیه السلام: کسى که آرامگاه عمّه ام را در قم زیارت کند پاداش او بهشت است

گفتگویت یاد از «امّ ابیهـا» می‌ کند               تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می‌ کند

 

 

امام رضا علیه السلام:

هرکس او (فاطمه معصومه علیهاالسلام) را زیارت کند بهشت بر او واجب مى گردد.

(وسائل الشیعة، 14/576)

 

 

از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما                    زهراترین صاحب مزار این زمانی

 

 

تو «کریمه اهل بیتی» که حاتم طائی، هر شب قصه‏ های دست بخشنده ‏اش را از نقره‏ های تابش مهتاب می ‏شنید و قطره کوچک جود خویش را در مقابل دریای کرم تو ناچیز می ‏شمرد، و امشب، ستاره‏ها از پشت پرده شب، دست گدایی به سوی گنج ضریحت می‏کشند.

 

 

معصومه یعنی زینب ثانی زهرا                                معصومه یعنی قلب طوفانی زهرا

 

 

معصومه یعنی خواهر و دخت امامت

معصومه یعنی عمه ی جود وکرامت

معصومه یعنی لطف و احسان بی نهایت

معصومه یعنی جان سپردن بین غربت

18:36
128
پیامک وفات حضرت فاطمه معصومه (س)

        

 
 
 
 

معصومه (س) فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن،
معصومه نگین ایران است که در قم، شهر اقامه می درخشد
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

 

 

معصومه (س) ترجمان بلند عاشوراست
و قصه با زینب همسفر شدن
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

 

 

معصومه (س) ضربت بالای ارادت به ولایت است،
معصومه، قصه بلند مدینه تا مشهد است
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

 

 

معصومه (س) تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد،
معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها،
معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت
 

 

خوب میدانم که روز وفات تو، روز تاریکی برای سرزمین قم
بوده است، آسمانش، دل به هوای تو بسته بود و خاکش،
به شوق قدم های تو نفس میکشید؛ اما ناگهان موج حزن و اندوه،
در همه شهر جاری شد.
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

 

 

وفات حضرت معصومه (س) بر عاشقان پیروان ولایت تسلیت باد

 

 

ای بانوی شکوفه و لبخند! ای گنجینه ی دانش و معرفت،
میروی و زمین در سوز سرمایی شگفت فرو میرود
 

 
 کبوتران، سیاه پوش غمی بزرگ بر رواق حرم
مرثیه می خوانند و زائران، اشک ریز و ماتم زده،
رفتنت را به سوگ نشسته اند.
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد

 

 

رحلت غریبانه برترین بانوی زمان خود، کریمه اهل بیت،
حضرت فاطمه ی معصومه (س)، تسلیت باد

 

 

خواهر امام غریب خراسان، سلاله پاکی و معصومیت،
دیوارهای خاک و افلاک، سیاه پوش داغ تواند
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد
 

17:38
127
سر قداست قم

حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.

  

سرچشمه دانش

حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) "عالمه غير معلمه" بوده است.

  

مظهر فضايل

حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: «آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت  مي شوند.»

 

مقام علمي حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.

    

فضيلت زيارت

دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب درکام عطشناک زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناک و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي کند. زيارت مزار با صفاي کريمه اهل بيت (س)، سبب مي شود که زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است که براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: ?هر کس عمه ام را در قم زيارت کند، بهشت از آن اوست.»

  

برگزيدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت  به قم برود. يکي از نويسندگان در اين باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد: «بي ترديد مي توان گفت که آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي که بعدها براي اين سرزمين پيش  مي آيد - محوريتي که آرامگاه ايشان مرکز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي کند که آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بدين سر زمين رسانده و محوريت و مرکزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي کرده است.»

  

زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات

درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي که يکي از محدثان برجسته قم، به نام  "سعد بن سعد" به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد: «اي سعد! از ما در نزد شما قبري است». سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ فرمودند: « آري، هر کس او را زيارت کند، در حالي که به حق  او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.»

 

پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (ع) نيز در اين باره مي فرمايد: « هر کس او را زيارت کند، بهشت بر او واجب گردد». و در حديث ديگري آمده است: « زيارت او، هم سنگ بهشت است.»

  

زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)

يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع  آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد که شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

 

امام رضا (ع) و لقب معصومه

حضرت فاطمه معصومه (س) بانويي بهشتي، غرق در عبادت و نيايش، پيراسته از زشتي ها و شبنم معطر آفرينش است. شايد يکي از دلايل «معصومه» ناميدن اين بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلي يافته است. بر اساس پاره اي از روايات، اين لقب از سوي امام رضا (ع) به اين بانوي والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقيه بلند انديش و سپيد سيرت شيعه، علامه مجلسي (ع) در اينباره ميگويد: امام رضا (ع) در جايي فرمود: «هرکس معصومه را در قم زيارت کند، مانند کسي است که مرا زيارت کرده است». 

 

کريمه اهل بيت

حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب ?کريمه اهل بيت? ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کريمه اهل بيت.

  

القاب حضرت معصومه (س)

به طور کلي، سه زيارت نامه براي حضرت معصومه (س) ذکر شده که يکي از آن ها مشهور و دو تاي ديگر غير مشهور است. اسامي و لقب هايي که براي حضرت معصومه (س) در دو زيارت نامه غير مشهور ذکر شده؛ به قرار ذيل است: طاهره (پاکيزه)،  حميده (ستوده)؛ بِرّه (نيکوکار)؛ رشيده (حد يافته)؛ تقّيه (پرهيزگار)؛ رضّيه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛ سيده صديقه (بانوي بسيار راستگو)؛ سيده رضيّه مرضّيه (بانوي خشنود خدا و مورد رضاي او)؛ سيدةُ نساء العالمين (سرور زنان عالم). هم چنين محدثّه و عابده از صفات و القابي است که براي حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

  

شفاعت حضرت معصومه (س)

بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام است که در قرآن کريم، از آن به "مقام محمود" تعبير شده است. همين طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام، شفاعت گسترده اي دارند که بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد.

اين دو بانوي عالي قدر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همين بس که شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پيک وحي طاقه ابريشمي از سوي پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهريه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد»، اين حديث از طريق اهل سنت نيز نقل شده  است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگي شفاعت، هيج بانويي به شفيعه محشر، حضرت معصومه (س) نمي رسد. بر همين اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: « با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند»

 

سرّ قداست قم

در احاديث فراواني به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بيت (ع) معرفي و خاک آن را، پاک و پاکيزه تعبير کرده است. همچنين ايشان در ضمن حديث مشهوري که درباره قداست قم به گروهي از اهالي ري بيان کردند، فرمودند: « بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت، او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند». او مي گويد: من اين حديث را هنگامي از امام صادق (ع) شنيدم که حضرت موسي بن جعفر(ع) هنوز ديده به جهان نگشوده بود. اين حديث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمي دارد و روشن مي سازد که اين همه فضيلت و شرافت اين شهر که در روايات آمده، از ريحانه پيامبر، کريمه اهل بيت (س)، مهين بانوي اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه مي گيرد که در اين سرزمين ديده از جهان فرو مي بندد و گرد و خاک اين سرزمين را، توتياي ديدگان حور و ملايک مي کند. 

 

محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از يک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامان نجمه درخشيد که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترين عواطف انباشته شده و در سوداي دلش را بر او نثار کند. بين حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگيزي بود که قلم از ترسيم آن عاجز است. در يکي از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نيز نقشي دارد، هنگامي که نصراني مي پرسد: شما که هستيد؟ مي فرمايد: « من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم». اين تعبير، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نيز از مباهات ايشان به اين خواهر- برادري سرچشمه مي گيرد. 

 

سرآمد بانوان

فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است که بنا بر مستندات رجالي، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: « بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.»

 

فضيلت بي نظير

شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي کرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند:  «در ميان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست».  بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است که از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي که نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذکر نکرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

 

به جـــان پاک تو اي دختر امام، ســلام          به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تويـي که شــاه خراسان بود بــرادر تــو          بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار          هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح          بر آستـانه قــدسـت علي الـدوام، ســلام

در آســـمان ولايــت، مــه تمــامي تـــو           ز پاي تا به ســرت اي مـــه تـمـام، ســلام

به پيشگــاه تو اي خواهـــر شه کـَـونين          ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد          به جـان پــاک تـو اي دخــتـر امـام، ســلام

 

غروب غمگين

حضرت فاطمه (س) پس از  ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيک گفت و به سوي بهشت برين پرواز کرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اينک آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش که تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري.

17:4
126
رمز محبت به پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش(ع)

 
 یکى از اذکار مهمى که انسان را به خدا نزدیک مى‏ کند و در مسیر حق ثابت‏ قدم نگاه مى‏ دارد، صلوات بر پیامبر اکرم و آل اوست.

درود و صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله موجب علوّ درجات و ثواب براى فرستندگان آن خواهد بود و دیگر این ‏که فرستادن صلوات سبب مى ‏شود نام و یاد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى همیشه زنده و جاوید بماند. به همین دلیل آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حضرت حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مى ‏فرستند. اکنون که چنین است تمام انسان‌ ها باید با این پیام جهان هستى هماهنگ شوند و بر او درود بفرستند:

 

«اِنَّ اللهَ وَ ملائکَتَهُ یُصَلُّونَ على النّبىَّ یا ایّها الّذین آمنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلَّمُوا تسلیماً» (1)

خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مى ‏فرستند؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.»


درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله، در روایات بى ‏شمارى که از طرق اهل سنت و اهل‏بیت ‏علیهم‌السلام رسیده، صریحاً آمده است که «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» باید افزود در غیر این صورت صلوات، ابتر و ناتمام خواهد بود.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ.

بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.

 

پیامبر صلى الله علیه و آله، گوهر گران‏قدر در عالم آفرینش است و اگر به لطف الهى در دسترس انسان‌ها قرار گرفته، نباید ارزانش بشمارند و ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و نزد فرشتگان فراموش کنند. او انسانى است که از میان انسان‏ها برخاسته، ولى نه یک انسان عادى، بلکه انسانى که یک جهان در وجودش خلاصه شده است.(2)

 

ابوحمزه ثمالى از یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله به نام "کعب ابن عجوه" چنین نقل مى‏ کند:

هنگامى که آیه 56 سوره احزاب نازل شد، عرض کردیم "یا رسول الله! سلام بر تو را مى ‏دانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟" فرمود، بگویید:

 

«خدایا! صلوات و برکات خود را بر محمد و آل محمد قرار بده همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قرار دادى. همانا تو ستوده و بخشنده‏اى و بر محمد صلى الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام برکت ببخش چنان که بر ابراهیم‏ علیه السلام و آل ابراهیم بخشیدى که تو ستوده و بزرگوارى.» (3)

رسول خدا فرمودند: «اِنَّ اولىَ النّاسَ بى‏ یَوْمَ القیامةِ أَکْثَرُهُمْ عَلىَّ صَلاةً»؛ سزاوارترین مردم در روز قیامت به من آن کسى است که بیشتر بر من درود فرستد.» 

 

 

کیفیت صلوات

درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله، در روایات بى‏ شمارى که از طرق اهل سنت و اهل‏بیت ‏علیهم‌السلام رسیده، صریحاً آمده است که «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» باید افزود در غیر این صورت صلوات ابتر و ناتمام خواهد بود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ.

بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلَّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.(4)

امام صادق ‏علیه السلام نقل مى ‏کند که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله از امیرالمؤمنین ‏علیه‎السلام پرسیدند: آیا نمى‏ خواهى مژده‏اى به تو بدهم؟ آن حضرت جواب داد: چرا، پدر و مادرم فداى تو که همیشه مژده ‏دهنده به همه خیرها هستى. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چند لحظه پیش جبرئیل ‏علیه السلام چیز عجیبى به من گفت: امیرالمؤمنین‏ علیه السلام پرسید: چه گفت: اى رسول خدا ! 

پیامبر صلى الله علیه و آله جواب دادند: جبرئیل ‏علیه‌السلام به من گفت: اگر شخصى بر من صلوات بفرستد و پس از آن بر اهل‌بیت من نیز صلوات فرستد، درهاى آسمان براى او گشوده شده و فرشتگان هفتاد صلوات براى او مى‏فرستند و این عمل باعث ریختن گناهان مى‏ شود. آنگاه همانگونه که برگ از درخت مى ‏ریزد، گناهان نیز از او مى‏ ریزند و خداوند متعال مى‏ فرماید: خواسته تو را اجابت نمودم و کامروا و سعادتمند هستى. آنگاه خطاب به فرشتگان مى ‏فرماید: فرشتگانم! شما هفتاد صلوات بر او مى ‏فرستید و من هفتصد صلوات. پیامبر اضافه کرد: اما هنگامى که بر من صلوات مى‏ فرستد، پس از آن بر اهل‏ بیتم صلوات نفرستد، بین آن صلوات و آسمان، هفتاد حجاب است.

و خداى بزرگ مى‏ فرماید:

خواسته تو را نپذیرفتم و سعادتمند و کامروا نگشتى. فرشتگانم! دعاى او را بالا نبرید مگر زمانى که عترت پیامبر صلى الله علیه و آله را به صلوات بر پیامبر ملحق سازد و همچنان این دعا بالا نمى‏ رود تا زمانى که عترت من در صلوات به من ملحق شوند.(5)

 

همچنین در روایات سخت تأکید شده است که در هر روز جمعه بر محمد و اهل‏بیت او هزار مرتبه صلوات بفرستید و در روزهاى دیگر صد مرتبه و نیز امام محمد باقر علیه السلام فرمود: هیچ عبادتى در روز جمعه نزد من محبوب‏تر از صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام نیست.

 

مکتب اسلام، شماره 6


پی‎نوشت‌ها:

1- احزاب، 56.

2- تفسیر نمونه، ج‏17، ص ‏418.

3- آثار الصادقین، آیة ‏الله احسان‏بخش، ج‏11، ص‏210.

4- نقل روایت از مرحوم فیض‏الإسلام در ترجمه صحیفه سجادیه.

5- ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص‏377

15:18
125
شیخی که آرزوی جنگیدن با امام زمان(عج) دارد!!!
 
 
عدنان عرعور، شیخ سلفی سوری که مقیم عربستان است، طی سخنانی از تریبون تبلیغاتی خود موسوم به شبکه “شذا” گفت: امیدواریم ان شاء الله زیر لوای پرچم لشکر سفیانی باشیم…

 


سفیانی کیست؟

احادیث و روایات درباره السفیانی متعدد و متواتر است. او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. او مردی است با چهره‌ای ترسناک و آبله روست و چشمانی کبود دارد. او از سرزمینی خشک به نام «بیدا» که سرزمینی بی آب و علف در بین مکه و شام است، خروج می‌کند.

 


عثمان بن عنبسه کیست و ادعای او چیست؟

سفیانی از فرزندان یزید بن معاویه بن ابوسفیان ـ لعنة الله علیهماـ است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود: «آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و او عثمان بن عنبسه از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با او بیعت کنید تا هدایت شوید و با او مخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هر آن‌ که در شک و تردید است و هر کافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».

شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا ۹ ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیر بلکه تصرف او ۸ ماه است که یک روز هم بر آن اضافه نمی‌شود.»

بعد از این‌که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، در مقابل امام مهدی (علیه السلام) می‌ایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی (علیه السلام) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی (علیه السلام) است.

حکم‌رانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (علیه السلام) بر عراق مسلط می‌شود.

[قول دیگر دربارة کشته شدن سفیانی] این است که او به شام فرار می‌کند و امام (علیه السلام) عده‌ای از یاران خود را به دنبال او روانه می‌کند و آنان پس از دستگیری سفیانی او را به قتل می‌رسانند.
یکی از رویدادهای مهم زمان سفیانی فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین است.

این واقعه ـ خسف ـ چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی (علیه السلام) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت اما (علیه السلام) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند و حتی این امر سفیانی را هم تحت تاثیر قرار می دهد که مهم‌ترینِ نتایج آن‌ فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

اندکی بعد سفیانی به شام فرار می کند و امام مهدی (علیه السلام) عده‌ای را به دنبال او روانه می‌کند. این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌جا بر روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروج پس از خروج مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب را تصرف می کند.

او به این مناطق اکتفا نمی کند بلکه لشکریان خود را به اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند. در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند. پس از آن، قسمتی از لشکر آن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند. بخشی از لشکر سفیانی که به شام می‌رود [با لشکر امام (علیه السلام) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (علیه السلام) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند. اما در راه مکه و در منطقه بیداء در زمین فرو می روند و جز سه نفر از آنان کسی زنده نمی ماند.

فتنه سفیانی در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت (علیه السلام) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی (علیه السلام) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی (علیه السلام) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.

 

شیعه24

1:7
124
اشعار وداع با ماه محرم و صفر
 
 
 
 
 

 پايان ماه روضه شده ، غم گرفته ام

هيئت تمام گشته و ماتم گرفته ام

بعد از دو ماه گرفت صدا هاي ذاكران

تازه دلم شكسته شده دم گرفته ام

 

بعد از دو ماه كه در مطبت هستم اي طبيب

از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام

مرهم براي درد دلم اشك روضه بود

اينگونه بوده اشك دمادم گرفته ام

 

شبها چقدر گم شده ام بين كوچه ها

وقتي سراغ هيئت و پرچم گرفته ام

از مادرت بپرس ، نوكريم را قبول كرد ؟

آيا برات كرببلا هم گرفته ام ؟

 

افسوس مي خورم كه زخيرات سفره ات

از دست مهر مادرتان كم گرفته ام

دلتنگ مي شوم به خدا بر محرمت

خرده مگيريم زچه ماتم گرفته ام

 

اي روضه خوان ادامه بده اشك و آه را

شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام

شاعر:یاسر مسافر

16:53
123
غروب خورشید
 
 
 
  مدينه حال و هواي غريبي دارد. چندي است كه شهر پيامبر(ص) ، مونس اشك و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از ياد برده است.

از آن هنگام كه كاروان بزرگ حج ، از زيارت خانه خدا باز گشته ‏اند،

هر لحظه سيماي ملكوتي پيامبر(ص) افروخته‏ تر مي‏شود و سرو بلندش، پس از يك عمر تلاش و پيكار، خميده‏ تر.

گويا در همين روزها پيك الهي براي او پيام آورده است كه اي محمد :«تو مي‏ميري، ديگر مردمان نيز مي‏ميرند.» (زمر 30)

در حالي كه دست بر شانه علي(ع) دارد، راهي «قبرستان بقيع» مي‏شود، تا در واپسين لحظات، براي اسيران خاك، طلبِ آمرزش كند.

با قدمهايي شمرده، وارد «بقيع» مي‏شود. با نگاهي مهربان يك يك قبرها را از نظر مي‏گذراند و برايشان «فاتحه» مي‏خواند.


سپس غرق در افكاري آشفته، ابروانش در هم گره مي‏خورد و با نگراني مي‏گويد : ـ فتنه‏ ها، همچون پاره ‏هاي شب تيره، پيش مي ‏آيند، در حالي كه پيوسته و متراكم اند.

نگاهي به علي(ع) مي‏ افكند و مي ‏فرمايد:كليد گنجهاي دنيا و آخرت را به من پيشنهاد كرده اند و مرا ميان آن و ملاقات پروردگار مخير ساخته‏ اند. اما من ديدار با خدا را برگزيدم.(1)

علي(ع) پريشان مي‏شود؛ چرا كه دريافته است، پيامبر(ص) آخرين لحظات حيات را تجربه مي‏كند.

اما اين پيامهاي آسماني براي پيامبر(ص)، نويد پايان رنجهاست. بيست و اندي سال، تلاش و پيكار و وقايع تلخ و شيرين آن، از برابر ديدگانش رژه مي‏روند.

به ياد مي‏ آورد كه چگونه بر سرش خار و خاشاك مي‏ريختند و پاي نبوتش را با كينه ‏هاي ديرينه مي‏خليدند.

دوران تلخ شِعب ابي‏طالب و ناله ‏هاي جانگداز «سميه» و «بلال»، در زير خروارها عداوت و دشمني، از خاطرش محو نمي‏ شود.

اما اينك، در آن سوي آسمانها، پيامبران و اولياء، صف در صف، انتظار مقدمش را مي‏ كشند و ملايك به يُمن ورودش بهشت را آذين بسته‏ اند.

فرشتگان ديدگان ملتمس خود را فرش راه او كرده‏ اند

و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، چشم از زمين بر نمي‏ دارند.

اما در پس تمامي شاديها، غمي جانكاه در وجود پيامبر(ص) شعله مي ‏كشد و بر چهره‏اش هاله‏اي از اندوه نشانده است.

گويا در اين دنيا، دل در گرو دلبندي دارد ، كه نمي‏تواند بدون او از اين كره خاكي دل بر كند.

دلبندي كه حاصل عمر اوست و تمامي رنجهاي نبوت را در دامان پر مهر و عطوفت او تحمل كرده است.

گاه كه سرماي تلخ و گزنده كفار، قلبش را مي ‏آزارد، تنها حرارت دلرباي اين شاهكار عالم هستي،

شكوفه ‏هاي اميد را در قلبش مي ‏پروراند و در جهان پر از تعفن و لجنزار كفر و شرك، تنها بوي بهشت را از او استشمام كرده است.

و در ميان تمامي خاكيان، تنها او و چند تن ديگر از افلاكيان را مشاهده كرده است.

چگونه مي‏تواند به عرش پرواز كند، اما پاره تن خود را در فرش، بي‏ هيچ تكيه‏ گاهي، يكه و تنها رها كند.

گردباد حوادث را مي‏بيند، كه پس از او فاطمه ‏اش(س) را در بر مي‏گيرند و گُل وجودش را در تندباد ظلم و تعدّي پرپر مي ‏كنند.

از سوي ديگر، فاطمه چگونه بي‏پدر، در اين ظلمتكده خواهد ماند. او كه چشمان مهربانش با وجود پيامبر(ص)، پيوندي ناگسستني يافته است،

چگونه مي‏تواند پس از اين، بر خاك سرد و تيره مرقد پدر بنگرد.

دل زهرا(س) با قلب پيامبر(ص) مي‏تپد و روح و روان فاطمه(س) آميخته ‏اي از روح مقدس پيامبر(ص) است. 

اگر پيامبر(ص) بميرد، فاطمه(س) هم مي‏ميرد 

چندي پيش پيامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود:

ـ دخترم! هر سال جبرئيل تمامي قرآن را يك‏بار براي من مي ‏خواند؛ اما امسال دو مرتبه آن را خواند.

فاطمه(س) نگران و مضطرب پرسيد:

ـ پدر؛ معني اين كار چيست؟!

ـ دختر عزيزم؛ گويا امسال، آخرين سال زندگي من است.(2)

از آن هنگام، ديگر گل لبخندي بر گلزار چهره فاطمه(س) نشكفت و آن چهره بشاش و زيبا به چهره‏ اي افسرده و غمگين بدل شده است.

 

 

پی نوشت ها:

1ـ برخي سيره ‏نويسان اهل سنت مي‏ گويند: پيامبر(ص) به همراه غلام خود، ابومويهبه به بقيع رفت. مثل ابن‏اثير در كتاب الكامل في‏ التاريخ، ج2، ص318.

2ـ كشف‏ الغمه، ابي الحسن اربلي، ج2، ص8، انتشارات كتابفروشي اسلاميه.

16:37
122
کوچه های فاصله گرفته از آسمان

 
 

از کجای این مدینه سراغ تو را نگیرم که هر کوچه، شمیم نفس تو را گرفته؟

از کدام کوچه بگذرم که هوای غربت تو، هوایی‌اش نکرده باشد؟!

به کدام حادثه بگریزم که از مرثیه مظلومی تو، زمزمه آشفته و داغدار نداشته باشد؟!

با اینکه هُرِم کرامت دست‌های تو هنوز در این کوچه‌ها، دل ‌آدم را گرم می‌کند، اما باز حکایت تو برای این مردم پر از نشانه و آیاست؛ پر از انگاره ‌های تردید و دو دلی است. این را هم به حتم، مثل خیلی ‌چیزهای دیگر از پدرت ـ ابوتراب ـ به ارث برده‌ای.

انگار در این بیغوله‌ های تاریک تاریخ ‌نشینْ، کسی حرفی از آفتاب برای این جماعت نزده است.

انگار کسی برای اوج، بالی به آسمان نگشوده و جرعه‌ای برای رفعِ عطشِ دیرینه ‌اش، سراغ سرچشمه ‌ها را نگرفته است. انگار اینجا جواب سؤال هر اقاقی، چیدن است.

چگونه است اینجا که هر که باشکوه‌ تر است، خانه خاکی‌ تری دارد و نام باشکوهش را نمی‌شود با صدای بلند، آواز داد و نمی‌شود از او بی ‌واهمه حرف زد و گفته‌ های نابش را میان دایره حقیقت، به رخِ دروغ ‌های ابن ابی‌ سفیانی کشید؟!

و چرا نمی‌شود اینجا، میان حق و باطل را ـ که چه ‌قدر دست بر گردن هم، به هم شبیه شده‌اند ـ فاصله انداخت، تا کسی صَلاح را برای اِصلاح، ننگ نداند و مبارزه مغلوبه و بی‌ ثمر را، نشانه ترس؛ که صلح و جنگ در مرام آفتاب، جز برای اعتلای رسم خورشید، معنای دیگری ندارد. حالا هر که، هر چه می‌خواهد درشت بگوید و بی‌پایه ببافد.


حالا من مانده‌ام و این مدینه، با این کوچه ‌های فاصله گرفته از آسمان، با این غربتی که زل ‌زده در چشمان این حرم بی‌ گنبد و مناره؛ با ناله‌های سوزناکی که از خاطره خانه‌ های بنی‌ هاشم می ‌وزد.

دوباره داغی دیگر بر پیشانی پینه بسته ‌این شهر و ننگی بر دامن آلوده نفاق و این پیکر فرزند ریحانه رسول است که بی‌جان و مسموم، میان حجره دربسته خیانت جعده، بر زمین نقش بسته و این پاره ‌های جگر آسمان است که در میان این تشت، به بازگویی واقعه نشسته است.

باید بروم... باید بروم دوباره در بقیع دل. انگار کسی دارد مرثیه غربت مجتبی‌ را می‌خواند... باید بروم...


خورشید خسته

پاره هاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛

همان جایى که مهربانى بى همتاى حسن بن على علیه السلام رو به روى یک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زد و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛ 

همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مى ریخت و زنى دست در دست ابلیس، پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد.

دریغا که سفره اطعام شبانه روزى مدینه، اینک برچیده مى شود و کریم اهل بیت چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مى رود.


آه از بیعت هاى سست!

کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود.

تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست، به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ صلحى که زخم هاى بى شمارش، همه بر دل مجتبى علیه السلام فرود آمد.

 

سلام بر  تو ای غریب بقیع!

سلام بر تو که با عصمت و طهارت فاطمى، در خاک غریبانه بقیع آرمیده ای و آفتاب و ماهتاب، تنها سنگ مزار تواند و سایبان خستگى هاى تربتت، تنها، بال کبوترانى است که روز و شب بر آن خاک بوسه مى زنند!

تو را در همان سال هاى سکوت و مصلحت، ذره ذره شهید کردند؛ در همان روزهاى خفقان، روزهاى ناامن که قامت حق، با زرهى پنهان در میان رداى امامت، به نماز جماعت مى رفت و پاى منبرها، طعنه هاى پلیدى را مى شنید که انگشت اتهام و دروغ، به سمت امیرالمؤمنین داشتند. همان سکوت هاى کبود، تو را خون جگر کردند. قفس دنیا، روز به روز برایت تنگ تر شد. تو از آن سال هاى تلخ و سیاه، به زهر راضى تر بودى که شوکرانى این چنین، رهایت کند از غم هاى نافرجام زمانه... .

 

و شما ای ناسپاسان!

شک نکنید به پستى خود؛ این سان که نمى دانید در پى چه هستید... نه دردانه «لولاک» را خواستید، نه عدل ذوالفقار را تاب آوردید و نه ریحانه خلقت را چشم دیدن داشتید! اینک که دیگر بار، عطر گل محمدى را بر خود حرام کردید، کور باد چشم هاى دریده و تنگتان!

 

 

تبیان

9:30
121
طلوع آفتاب « تقدیم به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام»

      

 

هفتم ماه صفر، می توان چیدن گل بوته لبخند خورشید آسمان شهر مدینه را به تماشا نشست. آن گاه که سروش امین جام دل را از معجون شگفت بشارتی عظیم آکنده می سازد. زمین ملتهب است و زمان در گردونه خویش مستانه می چرخد. وهم و سکوت بر گستره قلب ها سایه افکنده است و چشم ها در انتظار رؤیت خورشید امامت، افق ولایت را به نظاره نشسته است. باز هم شمیم پر شراره علوی و این بار خانه صادق آل علی (علیه السلام).

 

آری، این گونه بود که به سال 128 ه. کودکی به جهان لبخند می زند تا سجده کنندگان معتکف سر از سجده بر گیرند و تارهای عنکبوتی ریا را که بر پیشانیشان تنیده بودند بدرند و به تماشای زین المجتهدین بنشینند که از زمزمه های «لیغفر لَکَ الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» حاملان عرش سر به زیر افکنند.

 

او می آید، سومین فرزند جعفر بن محمد تا همگان تفسیر «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارِهم یستغفرون» را از بر کنند.

 

او می آید، هفتمین پیشوای شیعه و نهمین شمس منظومه عصمت تا در بُحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام لوای زرین امامت را به دست گیرد و سبزپوشان اهل ولایت را از سیاهی دوران حکومت آل عباس به سلامت عبور دهد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون دارد.

 

در آن روزگاری که انعکاس صداها در حنجره محبوس شده بود و فرزندان سیاه دل عباس، دارهای بر افراشته را محکم می کردند، خون های مطهری را که ریخته بودند نمی شستند تا درس عبرتی باشد برای آنانی که هنوز نفس در سینه دارند و زمزمه ای بر لب!

 

آن گاه که حاکمان روبَه صفت نگذاشتند که در روشنایی روز، ندای حقیقت و توحید را بر فراز منبر جدش رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باز گوید، در حصار میله های گستاخ زندان هارون الرشید، زیباترین اسرار بندگی و حق جویی را به یارانش ابلاغ کرد.

 

آن هنگام که قامت ایستاده سروِ صبر را با دستانی بسته در مخوف ترین قلعه تاریخ زندانی کردند و به گمان خویش نور نبوت را به حبس کشیدند، چنان از رسالت خویش و امامت این یگانه میراث خاندان وحی سخن می راند که طنین صدایش تا ابد در ذهن تاریخ باقی است.

 

سکوت شکننده اش که نشانی از مظلومیت و حقانیت بود به چشمان خیره آموخت که در علم و حلم و شجاعت هم چون اجداد طاهرینش است.

 

آری ما امت همیشه مظلوم عشقیم، امت اشک و ناله، روضه و حوزه، اسلام و تشیع و در یک کلام ما شیعه موسی بن جعفریم. همو که تاریخ درباره او صادقانه شهادت داده است که: هرگاه زنجیر بر دستانی سنگینی می کند، گویا که آسمان را به زنجیر کشیده اند.

 

پی نوشت ها:

1. سوره فتح (48) آیه 2.

2. سوره الذاریات (51) آیه 17 - 18.

تبیان

9:26
120
میثم تمّار، عاشقی بر سرِ دار

              

 دروازه دانش های علومی به رویش گشوده شد، وقتی که مولایش علی علیه السلام، آن صاحب سرّ، او را چون بستر یک رودخانه یافت که میل دریا شدن کرده است. خرما می فروخت؛ اما جز آن شیرینی که در بساط او بود، از اثر هم نفسی با مولا، مردمان را می برد به ضیافت شهدهای آسمانی اش.
 

او هیچ وقت گمگشته نبود. از همان دورترها که رسول امین صلی الله علیه و آله از او سخن گفته بود با برادرش امام علی علیه السلام، پیشاپیش، زائر کوی حقیقت شده بود و جرعه های ناب حکمت و راز، او را انتظار می کشید.

 

کم نبود؛ که اگر کم بود، خلوت شبانه خدا و ولیّ او، با او آشنا نمی شد؛ همان شب ها که هم قدم او به صحراهای عرفان و خشوع رهسپار می شد.

 

صدای عشق در گوشش می پیچد ـ انگار همین دیروز بود که از غلامیِ زن بنی اسدی بیرون آمد و برای ابد، غلام حلقه به گوش علی علیه السلام شد!

 

انگار همین دیروز بود که امیرالمومنین علی علیه السلام به او سلام کرد و اسلام آوردنش را تبریک گفت!

 

انگار همین دیروز بود و انگار همین درخت بود که علی علیه السلام پای آن ایستاد و به چشم های منتظر او زل زد و با مکثی بلند فرمود:میثم! تو را بعد از من دستگیر می کنند و به دار می آویزند.  روز سوم از دهان و بینی ات خون جاری می شود و محاسنت به خون رنگین خواهد شد.

 

علی علیه السلام در عمق نگاه میثم نفوذ کرد تا بشنود که با چه ایمانی زمزمه می کند:جانم به فدایت یا علی !

 

و آن گاه ادامه کلامش را فرمود: میثم! تو در آخرت با من خواهی بود... .

 

و همین وعده کافی است تا میثم تمّار چنین آرام و مطمئن به درخت نزدیک شود؛ درختی که سال ها به یاد وعده علی علیه السلام ، پای آن نماز خوانده و گریسته بود، درختی که خلوت او را بارها و بارها تجربه کرده بود.  

 

دهانش را بسته بودند و باریکه های خون از محاسنش جاری بود؛ امّا او خاموش نمی شد؛ سخن می گفت؛ امّا کسی را توان فهمیدن نبود!

 

چشم هایش عاشقانه سخن می گفتند؛ امّا کسی نبود که «عشق» را بشناسد!

 

دریغا، دریغا که مردم کوفه، هرگز شنیدن سخن حق و حقیقت ناب علوی علیه السلام را تاب نداشتند.

 

دژخیم سیاهپوش، حتی نگاه خود را باور نداشت. دست های خونینش به صداقت «میثم» ایمان آورده بود؛ امّا همچنان به کفر خویش می بالید.

 

هر چند در ناجوانمردانه ترین صحنه زمان، عبیداللّه ، بر دهان مطهرش، لگام می زند، امّا مگر صدای آسمانی میثم تمّار را می توان در حنجره ای محدود کرد و در حصاری خاموش؟! این تار و پود میثم است که در مقابل آسمان، به حقانیت علی علیه السلام شهادت می دهد.

 

آخرین دژخیم رسید و آخرین ضربه را زد!... دریچه آسمان برای پرواز گشوده شد و دستی از فراز «دار» با دست «میثم» گره خورد! انتظار عاشقانه پایان یافته بود و آسمان به جناب میثم تمّار خوش آمد می گفت! و دستی که عطر «نان و خرما» داشت، به گرمی برایش آغوش می گشود.

 

اما ابن زیاد، باورش نمی شد که میثم، بر سر دار هم به اهتراز درآید! باورش نمی شد میثم، بر شاخه نخل آویزان بماند و چون پرچمی در هوای نخلستان بوزد.

 

حتی خوابش را هم نمی دید که صدای حقیقت علی علیه السلام ، از میثمِ خرمافروش، بر روی شاخه های نخل در فضای تاریخ هم بپیچد.

 

تبیان

 

11:5
119
شام غریبان بر اهل بیت(ع) چه گذشت؟
 
 

سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم به دستور یزید بعد از این كه امام حسین (علیه‌السلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.

آن نامردان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین (علیه‌السلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاك با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در كشمكش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او می‌ربودند.

دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.

بعد از این اموال اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از كنار پیكر امام حسین (علیه‌السلام) گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به كشته‌ها افتاد فریاد كشیدند و بر صورت خود زدند.

بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد كشید: چه كسی حاضر است كه اسب بر پشت و سینه حسین (علیه‌السلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیكر مطهر امام حسین(علیه‌السلام) را با سمّ اسبان لگدكوب كردند.

در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارك امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به كوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع كرده (كه هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به كوفه فرستاد.

سپس كشته‌های خودشان را جمع كرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدكوب شده امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان كربلا بود تا این كه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمایی امام سجاد (علیه‌السلام) دفن شدند.

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یك خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل نشده ولی می‌توان تصور كرد كه چه شب سختی را بعد از یك روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و ... داشته‌اند.

عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حركت از كربلا به سوی كوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین (علیه‌السلام) را بر شتران بی‌جهاز سوار كرده و این امانت‌های نبوت را چون اسیران كفّار در سخت‌ترین مصائب و غم و غصه كوچ می‌دهند.

شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:

"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفت‌آور است كه مردم بر پیغمبر مبعوث كه از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاكش می‌فرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مى‌رسانند!!

در هنگام حركت از كربلا عمر سعد دستور داد كه اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌كنم لحظه‌ای را كه زینب دختر فاطمه (سلام‌الله علیها) را از كنار كشته بر خاك افتاده برادرش حسین عبور دادند كه از سوز دل می‌نالید ... و امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: ... من به شهدا نگریستم كه روی خاك افتاده و كسی آنها را دفن نكرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت كه نزدیك بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد كه بی‌تابی نكنم.

برگرفته از لهوف،نفس المهموم

16:32
118
آیا خدا برای شهادت حضرت علی اصغر به امام حسین (علیه السلام) تسلیت گفت؟

             

 
 

 در ارتباط با نحوه شهادت فرزند شیر خوار امام حسین (عبد الله رضیع یا علی اصغر) چند نقل وجود دارد، از جمله:

 

الف. ایشان خطاب به خواهرشان زینب (س) فرمودند که فرزند کوچکم را به من بده تا با او خداحافظی کنم. سپس او را گرفته و برای بوسیدنش خم شد که ناگاه حرمله با تیری او را هدف قرار داده و تیرش به گلوی آن شیرخوار اصابت کرده، او را به شهادت رساند.

 

حضرت پس از مشاهده این ماجرا، پیکر این شهید کوچک را به خواهرش زینب داده و سپس دو دستان خود را پر از خون فرزندش کرده و آن را به سمت آسمان پاشیده و فرمود: چون در برابر چشمان خدا هستم، تحمل تمام این مشکلات برایم آسان است!

 

امام باقر (ع) فرمودند که از خون پاشیده شده به طرف آسمان، قطره ای به زمین برنگشت. [1]

 

شاید برخی صاحبان ذوق، برنگشتن خون این طفل شیرخوار را نشانه تسلیت پروردگار به امام حسین (ع) ارزیابی کرده باشند.

ب. امام حسین(ع) متوجه شد که فرزند کوچکش از تشنگی بی­تاب و گریان شده و به همین دلیل او را در مقابل سپاه دشمن بر فراز دستان خود گرفته و فرمود: ای مردم اگر به من رحم نمی­کنید، دلتان برای این طفل بسوزد!

در این هنگام یکی از افراد سپاه دشمن، با تیری این کودک را هدف قرار داده و او را به شهادت رساند. امام با دیدن این صحنه، گریان شده و به پروردگار عرضه داشت: خدایا! تو خود بین ما و این گروه که با وعده یاری و کمک، ما را دعوت کرده و اکنون ما را می­کشند، قضاوت کن!

 

بعد از این سخنان، ندایی از غیب رسید که ای حسین! به فکر کودکت نباش که اکنون دایه­ای در بهشت در اختیار او بوده و به او شیر خواهد داد. [2]

 

در صورت پذیرش چنین نقلی، این سخن غیبی را می­توان تسلیتی از جانب پروردگار به امام حسین(ع) دانست.

 

پی نوشت ها:

[1] سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 117، انتشارات جهان، 1348 ش.

 

[2] سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 227، منشورات الرضی، قم، 1418 ق.

16:19
117
آیا یکی از قاتلان امام حسین(علیه السلام) فردی ایرانی به نام رستم غلام شمر بود؟

             

 

 بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع تاریخی؛ تنها فردی را که رستم - غلام شمر که با توجه به نامش احتمالاً باید ایرانی باشد- در عاشورا به دستور شمر به شهادت رساند،

امّ وهب نمرى قاسطى، همسر عبد اللّه بن عمیر کلبى بود؛ این بانو بر بالین سر شهید خود قرار گرفت و گفت: از خدایى که بهشت را روزى تو گردانده می­خواهم مرا نیز در

جوار تو قرار دهد، در این هنگام رستم غلام شمر با ضربت گرزى، وى را به شهادت رساند.(1)

 

اما گزارشی در تاریخ و مقاتل معتبر یافت نشد که او یکی از کسانی است که در شهادت شخص امام حسین(ع) دخالت مستقیم داشته باشد.

 

پی نوشت:
[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏5، ص 438، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب‏، ج ‏20، ص 450، دار الکتب و الوثائق القومیة، قاهره، چاپ اول، 1423ق.

1:13
116
پیامک های ماه محرم (3)

        

 
         
 
 

 

عالم همه محو گل رخسار حسين است

ذرات جهان درعجب از كار حسين است

داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش

يعني كه خداي تو عزادار حسين است

 

 

ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود دلها همه آماده ي پرواز شود با بوي محرم الحرام تو حسين ايام عزا و غصه آغاز شود

 

 

 

دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم فردا كه كسي را به كسي كاري نيست دامان حسين اگر نگيرم چه كنم

 

 

باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين سينه‌ي ما مي‌شود، كرب و بلاي حسين كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه تا كه بگيرم صفا، من ز صفاي حسين

 

 

فرشته‌ها از امشب صبوي غم مي‌نوشن دوباره اهل جنت پيرهن سياه مي‌پوشن

 

 

با آب طلا نام حسين قاب کنيد با نام حسين يادي از آب کنيد خواهيد مه سربلند و جاويد شويد تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد

1:6
115
اس ام اس های مخصوص ماه محرم (2)
 
         
     
 
 
 

عالم همه قطره و دریاست حسین

خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم كه شفاعت كند از قاتل خویش

از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسین

 

 

قیامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش كه در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضا ندارد

 

 

منزلگه عشاق دل آگاه حسین است

بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است

از مردم گمراه جهان راه مجویید

نزدیكترین راه به الله حسین است

 

 

آبروی حسین به كهكشان می ارزد

یك موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم كه بگو بهشت را قیمت چیست

گفتا كه حسین بیش از آن می ارزد

 

 

دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله

چون زمین هم میكند با نام زینب هلهله

دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود

صحنه جنگیدن عباس اكران میشود

 

 

دیباچه عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود

 

به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان

به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان

خدا داند كه در بازار عشقت

به جز جان هیچ كالایی ندارم یا حسین جان

 

 

ای وجودت عشق را معنای حسین

عالمی یك قطره تو دریا حسین

 

 

پرسیدم: ازحلال ماه، چرا قامتت خم است؟

آهی كشید و گفت: كه ماه محرم است.

گفتم:  كه چیست محرم؟ باناله گفت:

ماه عزای اشرف اولادآدم است

 

 

اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد

دل را حرم و بارگه خون خدا كرد

محرم آمد و ماه عزا شد

مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید

دوباره شور عاشوار به پا شد

 

 

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین

 

 

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

 

23:31
114
محرم آمد...

حسین(ع) چون بر زمین افتاد؛

چشمه عشق افلاکی، از خاک چوشیده و زمین و زمان درهم پیچید؛

زمان بر مدار عاشورا و زمین بر گرد کربلا، به طواف آمد؛

و از ان روز هر لحظه عاشورا شد و هر جا کربلا؛

و نام حسین در همه عالم پیچید....

سیاهت را به تن کن باز، دل آری... محرم شد.

صدای سینه مردم، درون کوچه می پیچد

صدای سنج و دمام است، غوغایی... محرم شد

صدای شیون مردم، که از مسجد به گوش می آید

صدای طبل و زنجیر است و مداحی... محرم شد

صدای هق هق ابری که می گرید برای او

صدای شیون باد است، با بادی... محرم شد

پسر می پرسد: آی بابا، چرا حالت پریشان است؟؟

پدر گفتا: سیاهت کو؟ نمی دانی؟ ... محرم شد

سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم

خوشا احوال شب را که همه رنگش ... محرم شد

خوشا احوال مردانی ، که سیراب از عطش رفتند

هفتاد و دو پروانه، که رفتند و ...  محرم شد

21:59
113
پیامک استقبال از محرم

تا کرب و بلا هست ، زمین را عشق است آه دل همواره غمین را عشق است هر چند که هیچ است همه ارزش ما مجنون حسینیم ، همین را عشق است  

 

جابر این جا حرم محترم خون خداست / هر طرف سیر کنی جلوه ی مصباح هداست غسل از خون جگر کن که مزار شهداست / سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست  

 

گفت ضمایر را بشمار گفتم من ، من ، من ، من … گفت فقط من !!!؟؟؟ گفتم آری همگی رفته اند زیارت ارباب و فقط منم که اینجا تنها مانده ام...  

 

کربلایت بار دیگر منزل زینب شده در عزای اربعینت جان او بر لب شده او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده  

 

از کودکی به گردن ما شال ماتم است نابرده رنج ، گنج به ما داده ای “حسین”  

 

یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است این زن صدایش آشناست، ای وای من او ” زینب ” است...  

 

دیده خونبار دارد آسمان کربلا هست تا در انتظار کاروان کربلا روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی‏ست تشنه کامی‏ها به دشتِ بیکران کربلا  

 

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد / دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید / همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد...

9:34
112
فضايل اميرالمومنين (ع) از زبان مبارک آن حضرت

قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
« انا المذکور في سالف الزمان و الخارج في آخر الزمان »
منم آنکه در روزگار گذشته ياد شده ام و در آخرالزمان خارج مي شوم
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 321


قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا الاخره و الاولي
مبداء و منتهي منم
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 321

قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا مصباح الهدي، انا مفتاح التّقي
منم چراغ هدايت ، منم کليد پرهيزکاران
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 321


قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا الصامت و محمد الناطق
منم ان خاموش و محمدِ گويا
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 321

قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا صاحب القرون الاولي.
منم صاحب زمانهاي اوليه.
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 320


قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا الذي انقلب في الصورکيف شاء الله
منم انکه دگرگون مي شوم در صورتهاي مختلفه انگونه که خدا مي خواهد
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 320

قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا المتکلّم علي لسان عيسي في المهد ، انا الذي يصلّي عيسي خلفي.
منم آن تکلم کننده بر زبان عيسي در گهواره ، منم آنکه عيسي پشت سر من نماز گذارد.
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 320

قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
انا الذي اجوز السموات السّبع و الارضين السّبع في طرفه عين
منم آنکه به يک چشم بر هم زدن آسمانها و زمينهاي هفتگانه را سير ميکنم.
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 320

 
قال اميرالمؤمنين عليه السلام :
« انا اعلم هماهم البهائم و منطق الطير.»
من زمزم؟ چهار پايان و گفتار پرندگان را مي دانم.
مشارق الانوار اليقين في حقايق اسرار المؤمنين رجب البرسي الحلي ص 320

14:21
111
پیامک های ویژه عید غدیر
 
 
 
 

 

عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی

دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی

جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی

دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی

.

.بر عید غدیر عید اکبر صلوات / بر چهره ی نورانی حیدر صلوات

بر فاطمه این عید هزاران تبریک  / بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات  . . .

عید غدیر بر شما مبارک

.

زیر چتر بوسه ها ، آسمان غدیر شدفرصت ِ تنفس ِ نغمه ی کویر شد

ترجمانی از بهشت ،ترجمانی از خدا

روی دست ِ عرشیان، آیه ای غدیر شد . . .

.

عیدی چو غدیر این قدر معظم نیست  / حبلی چو ولایتش چنین محکم نیست

بر رشته ی محکم ولایت صلوات  / بیچاره بود هر آن که مستعصم نیست

عید سعید غدیر خم مبارک باد

.

این عید سعید حیدر کرار استشادی و شعف به عرش حق بسیار است

ذکر صلوات بر محمد امروز

خشنودی آل عترت و اطهار است

عید سعید غدیر خم مبارک باد

.

غافل مشو از عید غدیر و برکات  / امروز خدا گشوده است باب نجات

جبریل و ملائک همه با امر خدا  / سر داده ز گل دسته ی هستی صلوات

.

در عید غدیرخم بسی مسرورم  / از نور جمال مرتضی مسحورمامید که در حشر به ذکر صلوات  / با حب علی خدا کند محشورم

.

در عید غدیر شاد و دست افشانم  / مست از می ناب حضرت سبحانمیاران همه در سماع و ذکر صلوات  / خاموش نشستن این زمان نتوانم

.

در عید غدیرخم چو پیمان بستند  / تا آخر عمر عهدشان نشکستند

بر روح بلند پایمردان صلوات  / لعنت به جماعتی که آن بگسستند

.

از فرط گنه جهان ما شد تاریک  / ای کاش خدا برای عرض تبریک

در عید غدیرخم به نور صلوات  / عیدی بدهد فرج نماید نزدیک

.

یارب به حق غدیر و مولای غدیر  / با دست علی ومرتضی دستم گیر

تا همره قدسیان فرستم صلوات  / فریاد زنم ز فرط شادی تکبیر

.

خورشید خجالت زده شد روز غدیر  / در رشک رخ نبی و سیمای امیر

پس چهره برافروخت به ذکر صلوات  / تفسیر بشد وگرنه آن دم تکویر

.

آغاز علی بود و علی حُسن ختام  / او اول و آخر است به دین اسلام

در عید غدیرخم فرستد صلوات  / هر کس که و را علی ولی گشت و امام

.

امید خدا به ما نویدی بدهد  / در عید غدیر اجر مزیدی بدهد

از برکت ذکر یاعلی و صلوات  / حق با فرجش بر همه عیدی بدهد

.

الحق که تو آن علی ولی اللهی

از اسرار خداوند جهان آگاهی

آغاز ولایتت فرستم صلوات

دانم ز عنایتت غمم می کاهی

.

دست همه عاشقان حنایی شده است

شعر همه شاعران ولایی شده است

از یمن غدیر خم به ذکر صلوات

دوران فراق او نهایی شده است

.

مستیم ولی ز جمع هشیارانیم

مشغول دعای بارش بارانیم

با یک صلوات بیعتی تازه کنیم

تا حشر به بیعت علی می مانیم

.

وقتی که بگفت وال من والا را  / خشنود نمود حضرت زهرا را

بر احمد و نایبش فرستد صلوات  / هرکس که پذیرفته ز جان مولا را

.

خرّم تر از این لحظه ندیدست علی  / از امر خدا به خلق گردیده ولی

بیعت همه کردند به ذکر صلوات  / تفسیر الست ربکم بود و بلی

.

بر حبل ولایت علی چنگ زنیم  / بر شیشه عمر بد دلان سنگ زنیم

همراه فرشتگان به ذکر صلوات  / در عید غدیرخم خوش آهنگ زنیم

.

عید است و هوا شمیم جنت دارد  / نام خوش مصطفی حلاوت دارد

با عطر گل محمدی و صلوات  / این محفل ما عجب طراوت دارد

.

مهر تابان ولایت، شد نمایان در غدیر

باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر

«هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست»

این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر

خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار

ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر

عید سعید غدیر بر شما مبارک

.

بر خاطره ی زمان طراوت بارید / بر کام جهان دمی حلاوت بارید

رشکی به دل تمام دریاها شد / آن خم که بر او ابر ولایت بارید . . .

.

غدیر ، بهاى هر چه بهاران، طراوت قطره قطره‏ ى باران

عطر دل‏ انگیز نعمت ولایت و… موهبت هدایت مبارک باد . . .

.

موج یک حادثه در جان غدیر است امروز / و علی چهره ی تابان غدیر است امروز

عید ولایت بر همه مبارک

.

تا نور نشسته بر لبان تو علی / تا عشق بود چراغ جان تو علی

آن صحنه و آن حماسه ی روز غدیر / خاریست به چشم منکران تو علی . . .

.

غدیر ،یک کلمه نیست ، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.

روز اکمال دین و عید ولایت امیرالمؤمنین مبارکباد

.

در فصل خطر امیر را گم نکنید / آن وسعت بی نظیر را گم نکنید

تنها ره جنت از علی می گذرد / ای همسفران غدیر را گم نکنید . . .

.

غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخى که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور.

.

سرچشمه ی وحی در کویر است، غدیر / تقدیر خداوند قدیر است، غدیر

ای عشق! بگو به تشنه کامان ولا / دریاست، اگرچه آبگیر است، غدیر

.

صد شکر که پیغمبر رحمت داریم  / هم دست به دامان ولایت داریم

با ذکر شریف و مستجاب صلوات  / امید شفاعت به قیامت داریم

عید سعید غدیر خم مبارک باد

.

ای ساقی کوثر ای شفیع عرصات  / در شأن تو آمده فراوان آیات

امشب صلواتی است شراب نابت  / جام دگرم بده به ذکر صلوات

.

امشب همه عاشقان به عیش و طربند  / در مدح علی به گفتگو با ادبند

در گود غدیرخم به ذکر صلوات  / در عهد دگر به تکسوار عربند

.

.

.

بالای کجاوه ها بر آن خم غدیر  / گلواژه ی اکملت لکم شد تفسیر

بر دست یداللهی حیدر صلوات  / در بیعت یاعلی به پا شد تکبیر

.

ای آنکه تویی ساقی و مولای غدیر  / کن مست مرا ز خمّ و صهبای غدیر

بر دست تو و دست محمد صلوات  / دستان یداللهی والای غدیر

.

با گوهر ناب در صدف پرورده  / امروز خدا به ما عنایت کرده

دیدم به غدیر با هزاران صلوات  / صد دسته گل محمدی آورده

.

امروز به شکرانه ی این عید غدیر  / کز یمن ولایتش جهان شد تطهیر

پیوسته فرست بر محمد صلوات  / کن بیعت دیگری به مولا و امیر

.

امروز به میخانه ی مولا مستیم  / در محضر اهل بیت عصمت هستیم

این عید غدیر است و بهار صلوات  / کز بند غم و غصه و ماتم رستیم

.

بر اوج کجاوه ها دو دست خورشید  / دست علی و دست پیمبر تابید

زین نورٌ علی نور چو شد دین تکمیل  / عطر صلوات حق به عالم پیچید

.

ما مست ولایتیم و پابست امیر  / پیمانه ی ما پر شده از خمّ غدیر

بر ساقی کوثر ولایت صلوات  / بر صولت حیدری هزاران تکبیر

.

یک ذره ز مدح او به این افواه است  / از منزلتش فقط خدا آگاه است

شادانه به عید او فرستم صلوات  / این عید غدیر عید حزب الله است

.

در عید غدیر خم خدا داد نوید  / شد اهل نفاق و کفر دیگر نومید

در اوج درخشش است ذکر صلوات  / نور صلوات در دو عالم تابید

.

امروز که دین مصطفی شد تکمیل  / با آیه ی اکملت لکم در تنزیل

بر ختم رسالت و ولایت صلوات  / رفتن به بهشت جاودان شد تسهیل

.

با نام علی به عرش پرواز کنیم  / صدها گره از خلق خدا باز کنیم

هو یا مددی بخوان و ذکر صلوات  / کز لطف و کرامتش صد اعجاز کنیم

.

در عید غدیر شادی ام افزون است  / اندوه و غم و غصه ز دل بیرون است

شکرانه ی این عید فرستم صلوات  / این سینه ام از حب علی مشحون است  . . .

.

بر شیعه کنون وقت سرور و طرب است  / جام طرب از غدیرخم لب به لب است

شادی خود اظهار نما با صلوات  / گر شیعه ای و شاد نباشی عجب است

.

آسوده زهرچه بوده ام من امروز  / غمها ز دلم زدوده ام من امروز

درعید غدیر خم به ذکر صلوات  / ابواب جنان گشوده ام من امروز

.

برداشت خدا پرده ز اسرار نهفت  / بردست نبی گل ولایت بشکفت

شد نورٌ علی نور به ذکر صلوات  / چون منزلت علی پیمبر می گفت

.

ای دل ز ولایت علی شادی کن  / احساس غرور و فخر و آزادی کن

با دسته گلی پر از درود و صلوات  / از روز غدیر و شادی اش یادی کن

.

سرشار سرور و شادی بسیاریم  / سرمست ولای حیدر کرّاریم

صد حمد که با ذکر شریف صلوات  / بر حبل ولایتش تمسّک داریم

14:13
110
امامت در قرآن
 
 
از آياتى كه به اتفاق شيعه و اهل سنت در شأن اميرمؤمنان على، عليه‏السلام، نازل شده آيه 55 سوره مائده است كه به »آيه ولايت« مشهور شده است؛ در اين آيه مى‏ خوانيم: إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون. جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى ‏خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى‏ كنند.

در تفسير »مجمع‏ البيان« در شأن نزول اين آيه روايتى نقل شده كه شنيدنى است؛ ابوذر غفارى روزى تعدادى از مردم را كه به همراه جمعى از ياران رسول خدا، صلّى‏ اللَّه ‏عليه ‏وآله، در كنار زمزم نشسته بودند، خطاب قرار داده و مى‏ گويد: اى مردم! هر كس كه مرا مى‏ شناسد كه مى ‏شناسد، و هركس كه نمى ‏شناسد من خودم را به او معرفى مى‏ كنم؛ من جندب بن جناده بدرى، ابوذر غفارى هستم، من با اين دو [گوشم] شنيدم - كر شوم اگر چنين نباشد - و با اين دو [چشمم] ديدم - كور شوم اگر چنين نباشد - كه رسول خدا، صلّى ‏اللَّه‏  عليه ‏وآله، مى ‏فرمود: على [عليه‏السلام] رهبر و پيشواى نيكان و كشنده كافران است. هر كس او را يارى كند يارى مى ‏شود و هركس او را خوار و بى پناه كند خوار و بى پناه مى ‏شود. 

بدانيد روزى از روزها نماز ظهر را با رسول خدا، صلّى ‏اللَّه‏ عليه ‏وآله، در مسجد مى ‏خواندم، مستمندى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك كرد، اما كسى چيزى به او نداد، او دست را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو شاهد باش كه من در مسجد رسول خدا تقاضاى كمك كردم ولى كسى چيزى به من نداد. در همين حال على، عليه ‏السلام، كه در حال ركوع بود با انگشت كوچك دست راست خود، كه انگشترى در آن بود، به او اشاره كرد. مرد مستمند نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. پيامبر اسلام، صلّى ‏اللَّه ‏عليه ‏وآله، كه در حال نماز بود اين ماجرا را مشاهده كرد؛

هنگامى كه از نماز فارغ شد. سر به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت: اى پروردگار من! سينه مرا گشاده گردان و كار مرا آسان ساز و گره از زبان من بگشاى تا گفتار مرا بفهمند و ياورى از خاندان من براى من قرار داده، برادرم هارون را. پشت مرا بدو محكم كن و در كار من شريكش گردان پس قرآن ناطق را1 بر او فرستادى كه تو را به برادرت قويدست خواهيم كرد و برايتان حجتى قرار مى‏ دهيم. به سبب نشانه‏هايى كه شما را داده‏ايم، به شما دست نخواهند يافت.« بار خدايا !  محمد، پيامبر تو و برگزيده تو هستم، سينه مرا براى من گشاده گردان، كار مرا آسان ساز و ياورى از خاندانم، على را، براى من قرار داده و پشت مرا بدو محكم كن!»  ابوذر مى‏ گويد: «پيامبر خدا هنوز سخنش را به پايان نبرده بود كه جبرئيل از سوى خدا بر او نازل شد و گفت: » اى محمد! بخوان!« گفت: »چه بخوانم؟« گفت: »بخوان: جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى‏ خوانند و همچنان كه در ركوعند انفاق مى ‏كنند.3


پى ‏نوشتها:
1. سوره طه (20)، آيه 25-32.
2. سوره قصص (28)، آيه 35.
3. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن الحسن، مجمع ‏البيان فى تفسير القرآن، ج3، ص347-346؛ همچنين ر.ك: احقاق الحق، ج2: ص410-399؛ الشوكانى، فتح القدير، ج2 ص50؛ المتقى الهندى، كنزالعمّال

22:2
109
☼☼☼آواهای انتظار مهدوی برای همراه اول☼☼☼



1- مشترکین به منظور خرید آهنگ از همراه اول (با قیمت هر آهنگ ماهیانه 5000 ریال (می توانند «کد آهنگ «مورد نظر را

بصورت لاتین به شماره 8989 ارسال نمايند.برای مثال: ارسال کد آهنگ 20069 به شماره 8989

2- مشترکین درصورت تمایل به تغییرآهنگ می توانند «کد آهنگ جدید» را بصورت لاتین به شماره 8989 ارسال نمایند.

به طور مثال : ارسال کد آهنگ 30058 را به شماره 8989

3- مشترکین درصورت عدم تمایل به استفاده از سرویس می توانند عدد 5 را بصورت لاتین به شماره 8989 ارسال نمایند.




30396 یا مولاعلی رستمیان

30244 یا لیتنی کنا معک محمود کریمی

30511 یا بن الحسن مولا گروه نورالهدی

30510 گل هستی گروه نورالهدی

30588گل نرگس2رضا هلالی

30589گل نرگس1رضا هلالی

30349 گل نرگس سعید پور سعید

30247 وارث اعطینا سلحشور

30644 و پیامی در راه حسین بهروزی نیا

30649 و اینک نور حسین بهروزی نیا

30232 نورخورشید فرمان فتحعلیان

30174نورخدا علیرضا افتخاری

10185 ندیدمت این غصه کم نیست آقا کریمی

30216 ناجی محمد اصفهانی

30395 مولا علیرضا افتخاری

30529 موعود حمید رضا گلشن

10199 من نمردم که تو تنهایی کریمی

30259 من الذی ایطمنی داود سرداری

30299 مسلمانان به پاخیزید اقتباسی

30282 مست رخ یارم سیب سرخی

30075 مرو قرار حیدر کریمی

30585 ماه شب من کجایی عباس آزاد

10206 لک لبیک بنی فاطمه

30370 قرن اسلام همراه اول

30506 قاصد غروب جمعه علیرضا بیات

30517 فرازی از ندای آل یاسین محسن فرهمند آزاد

10180 غضب نگاهش حیدریه کریمی

30526 عطر نرگس 1علی لهراسبی

30670 عطر نرگس 2علی لهراسبی

30534 عصر حضور محمد حشمتی

30078 عشق یعنی 1کریمی

30077 عشق یعنی 2 کریمی

30401 عشق مولامنصورعلی صفایی

30512 عزیز فاطمه گروه نورالهدی

30527 صاحب الزمان عج گروه همسرایی لیله القدر

30518 شاید این جمعه بیاید محمدرضا آقاسی

30684 شاه جهان علیرضا عصار

30587 سیدی مولا یابن الحسن رضا هلالی





21:57
108
سلام

» مولای مهربان غزل های من!سلام
سمت زلال اشک من ،آقای من!سلام
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه ی دنیای من!سلام
ما بی حضور چشم تو اینجا غریبه ایم
دستی سری تکان بده آقای من!سلام

********
گه گاهی در خلوتم می نویسم،برای او که باید باشد و نیست!
و این صفحه ای که پرشده از حرف های دل،مثل همیشه موقع امضا،به او رسید!
منت خدای عزوجل را که این چنین
گنبد نشین قلب تو ام از قدیم ها
المستعان بک یا اباصالح المهدی

11:37
107
خطبه حضرت عباس علیه السلام در مکه

 

 
 

 در سال 60 هجری یک روز قبل از خروج مولانا ابوعبد الله الحسین علیه السلام از مکه به کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بر فراز خانه خدا رفت و خطبه قراء ایراد فرمود. شروع خطبه چنین بود: حمد مخصوص پروردگاری است که این خانه را به قدوم پدرم (امیرالمومنین) شرافت بخشید.


سپس در عظمت و بزرگی و علو مقام حضرت سید الشهداء علیه السلام و پیروی از آن حضرت، واینکه اگر اجازه دهند همینجا مانند باز شکاری عصبانی در بین گنجشکان قرار می گرفتم و تکلیف را روشن می کردم ...


در ادامه فرمودند: چه کسانی را از مرگ می ترسانید؟ کسانی که در کودکی مرگ بازیچه آنان بوده چه رسد به بزرگی ...!


آنگاه فرمود: قریش خواستند رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم را به قتل برسانند ولی ممکن نبود چون امیرالمومنین علیه السلام بود. چطور می خواهید ابا عبد الله الحسین علیه السلام را بکشید مادامی که من زنده هستم؟ بیایید مرا بکشید تا مرادتان حاصل شود... در پایان فرمود: لعنت خدا بر شما و بر اجداد شما

 

منبع: خطیب کعبه، به نقل از مناقب الساده الکرام عین العارفین هندی .

9:28
106
پیامک روز عرفه
 
 
 

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد . . .

 

وقت تکبیر و دعا و صلوات است امروز
مهدی صاحب زمان در عرفات است امروز
کاش این عرفات آخر هجران باشد
صبح فردا فرج مهدی زهرا باشد

 

خداوندا ؛ به قربان خداییت
درسته کار و فرمان خدایییت
ولیکن درک حکمت کار من نیست
ببخشایم به عرفان خداییت

 

روز عرفه، روز عرفان، روز شناخت و روز عید عارفان گرامی باد . . .

پروردگارا!
هر دلی که از عرفه بویی برده باشد، صدای چینش خشت های تکامل را در روح خویش می شنود.
در عرفه دعای تکامل ما را پذیرا باش . . .

 

روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند
و با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند، خجسته باد . . .

 

عرفه، از آنجا جان می گیرد که «من عرفه نفسه، عرف ربّه»
پس به خود بنگر تا خدا را در تک تک یاخته هایت حس کنی . . .

 

عرفه، روزی به زیبایی شب قدر است و دریایی به وسعت بخشش الهی.
اگر دل به این دریا زدی ما را هم یاد کن . . .

 

دوست دارم که به درگاه خدا گریه کنم
دست بردارم وباحال دعا گریه کنم
در شب قدر نکردم عمل مقبولی
حال بنشینم وبرجرم وخطا گریه کنم
عرفه آمد و محزون وخجالت زده ام
دوست دارم که به مانند گدا گریه کنم . . .

 

در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است
پیمان ببندیم به خدا تا اندازه ای امیدوار باشیم
که جرأت گناه کردن پیدا نکنیم و از او تا اندازه ای
بترسیم که از رحمت او ناامید نشویم.

 

پروردگارا! آن کس که به سوی مخلوقی حرکت کند، خود را به امید بخشش آماده می کند.
پس امروز من به امید عفو و دوستی تو آماده شده ام و از درگاهت،
رحمت و کرامت درخواست می کنم. این عرفه را روز عفو و تقرب ما قرار ده . . .

 

امروز روز رحمت وعرفان ونور است
امروز روز بخشش و فیض حضور است
امروز روز اشک وآه وراز باشد
امروز درهای محبت باز باشد . . .

 

بار الها، در این روز عرفه، بر محمد و آل او درود فرست و امید مرا
ناامید مگردان، ای خدا، ای آن که حاجت حاجت مندان بر تو پنهان نیست
و ای آن که هرچه  ببخشی از خزانه تو کم نمی شود . . .

 

لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه،
از دست داده اند. پروردگارا عرفات توبه ما را پذیرا باش . . .


دل، بی قرار روح عرفات؛ یعنی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، است
و این صحرای عرفات است که با کلمات روح بخش دعای امام حسین علیه
السلام و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند . . .

 

خداوندا در این روز عرفه ، از درگاه خویش ما را مران
ای خدای مهربان بر من روزی حلال را وسعت بخش و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به  آرامش و انس مبدل کن و از آتش جهنم رهایم ساز . . .

 

عرفه، راه فراگیری تعلیم و تربیت و درخواست بهترین های معنوی را
با دعا و نیایش بر ما ارزانی داشته است، بیا عرفه را با جان و دل بیاموزیم . . .

19:8
105
همسر امام جواد(ع) چگونه مرد؟
 
 

 ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم، خلیفه عباسی، هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرح ریزی کردند.

در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار می‌سازد. 

معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد.

حضرت به او فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا می‌شوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد».

بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند.

 

14:23
104
تشرف آيت الله العظمي مرعشی نجفی در راه مسجد سهله خدمت امام عصر(عج)
 
 
نظرات: 626 بازدید
 
 

 حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي(قدس سره) چنين مي گويد:

در ايّام تحصيل علوم ديني و فقه اهل بيت«عليهم‌السلام» در نجف اشرف، شوق زيادي جهت ديدار جمال مولايمان بقيّه الله الأعظم«عليه السلام» داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهارشنبه پياده به «مسجد سهله» بروم، به اين نيّت كه جمال آقا صاحب الأمر «عليه السلام» را زيارت كنم و به اين فوز بزرگ نائل شوم. تا سي و پنج يا سي و شش شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً در اين شب، رفتنم از نجف تأخير افتاد و هوا ابري و باراني بود. نزديك مسجه سهله خندقي بود. هنگامي كه به آنجا رسيدم، بر اثر تاريكي شب،‌ وحشت و ترس مرا فرا گرفت؛ مخصوصاً از زيادي قطّاع الطّريق و دزدها مي‌ترسيدم، ناگهان صداي پايي را از دنبال سر شنيدم كه بيشتر موجب ترس و وحشتم گرديد. به عقب برگشتم، سيّد عربي را با لباس اهل باديه ديدم، نزديك من آمد و با زبان فصيح گفت: « اي سيّد! سلامٌ عليكم»

ترس و وحشت به كلّي از وجودم رفت و اطمينان و سكون نفس پيدا كردم و تعجّب آور بود كه چگونه اين شخص در تاريكي شديد، متوجه سيادت من شد؟ و در آن حال، من از اين مطلب غافل بودم!

به هر حال؛ سخن مي‌گفتيم و مي‌رفتيم، از من سؤال كرد: « كجا قصد داري؟»

گفتم: «مسجد سهله.»

فرمود:« به چه جهت؟»

گفتم : «به قصد تشرّف زيارت وليّ عصر«عليه السلام»

مقداري كه رفتيم به مسجد «زيد بن صوحان» كه مسجد كوچكي نزديك مسجد سهله است،‌ رسيديم؛ داخل مسجد شديم و نماز خوانديم و بعد از دعايي كه سيّد خواند – كه گويا ديوار و سنگ‌ها آن دعا را با او مي خواندند – احساس انقلابي عجيب در خود نمودم كه از وصف آن عاجزم . بعد از دعا، سيّد فرمود :‌« سيّد! تو گرسنه‌اي، چه خوبست شام بخوري.»

پس سفره‌اي را كه زير عبا داشت بيرون آورد و در آن مثل اينكه سه قرص نان و دو يا سه خيار سبز بود، كه گويا تازه از باغ چيده‌اند و آن وقت چلّة زمستان و سرماي شديدي بود و من به اين معنا منتقل نشدم كه اين آقا اين خيار تازة سبز را در اين فصل زمستان از كجا آورده است؟ طبق دستور آقا شام خوردم. سپس فرمود:« بلند شو تا به مسجد سهله برويم.» داخل مسجد شديم. آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظيفه مي‌كردم و بدون اختيار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتدا كردم و متوجّه نبودم كه اين آقا كيست.

بعد از آنكه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: «اي سيّد ! آيا مثل ديگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد كوفه مي‌روي يا در همين جا مي‌ماني؟»

گفتم: «مي‌مانم». در وسط مسجد در مقام صادق«عليه السلام» نشستم و به سيّد گفتم: «چاي يا قهوه يا دخانيات ميل داريد تا آماده كنم؟»

در جواب، كلام جامعي را فرمود: « اين امور از فضول زندگي است و ما از اين فضولات دوريم!» اين كلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به گونه‌اي كه هرگاه يادم مي‌آيد،‌ اركان وجودم مي‌لرزد.

به هر حال؛ مجلس نزديك به دو ساعت طول كشيد و در اين مدّت ، مطالبي ردّ و بدل شد كه به بعضي آنها اشاره مي‌كنم.

1 – دربارة «استخاره » سخن به ميان آمد ، سيّد عرب فرمود: «اي سيّد با تسبيح به چه نحو استخاره مي كني؟»

گفتم: سه مرتبه صلوات مي‌فرستم و سه مرتبه مي‌گويم:« اَسْتَخيرُ اللهَ بِرَحْمَتِهِ خِيَرةً في عافِيةٍ » پس قبضه‌اي از تسبيح را مي‌گيرم و دو تا، دو تا مي‌شمارم، اگر دو تا ماند، بد است. اگر يكي ماند، خوب است .

فرمود: «براي اين استخاره، باقي مانده‌اي است كه به شما نرسيده و آن اين است كه هرگاه يكي باقي ماند فوراً حكم به خوبي استخاره نكنيد؛ بلكه توقف كنيد و دوباره براي ترك عمل استخاره كنيد، اگر زوج آمد، كشف مي‌شود كه استخارة اوّل خوب است امّا  اگر يكي آمد، كشف مي شود كه استخارة اوّل ميانه است.»

به حسب قواعد علميه مي‌بايست دليل بخواهم و آقا جواب دهد، به جاي دقيق و باريكي رسيده بوديم، اما به مجرّد اين قول، تسليم و منقاد شدم؛ با آنكه متوجه نيستم كه اين آقا كيست.

2 – از جمله مطالب اين جلسه، تأكيد سيّد عرب بر تلاوت و قرائت اين سوره‌ها بعد از نمازهاي واجب بود: بعد از نماز صبح سوره يس، بعد از نماز ظهر سوره عمّ، بعد از نماز عصر سورة نوح ، بعد از مغرب سورة الواقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملك.

3 – ديگر اينكه تأكيد فرمودند بر دو ركعت نماز بين مغرب و عشاء كه در ركعت اوّل بعد از حمد، هر سوره‌اي خواستي مي‌خواني و در ركعت دوّم بعد از حمد«سوره واقعه» را مي‌خواني و فرمود: كفايت مي‌كند اين از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنان كه گذشت.

4 – تأكيد فرمود كه بعد از نمازهاي پنجگانه اين دعا را بخوان: اللهُمَّ سَرِّحْني عَنِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ وَ وَحْشَتِ الصَّدرِ وَ وَسْوَسَةِ الشَيْطانِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.

5 – و ديگر تأكيد داشتند بر خواندن اين دعا بعد از ذكر ركوع در نمازهاي يوميه خصوصاً ركعت آخر:  اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ عَلي عَجْزِنا وَ أًَغِثْنا بِحَقِّهِمْ.

6 – در تعريف و تمجيد از «شرايع الاسلام» مرحوم محقّق حلّي فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگركمي از مسائل آن.

7 – تأكيد فرمودند بر خواندن قرآن و هديه كردن ثواب آن، براي شيعياني كه وارثي ندارند يا دارند و لكن يادي از آنها نمي‌كنند.

8 – تأكيد كردند بر تحت الحنك را زير حنك دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن، چنان كه علماي عرب به همين نحو عمل مي‌كنند و فرمود: در شرع، چنين رسيده است.

9- تأكيد بر زيارت سيّد الشهداء«عليه السلام»

10- پرسيدم:« نمي‌دانم آيا عاقبت كارم خير است و آيا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفيدم؟! » فرمود: عاقبت تو خير و سعيت مشكور است و رو سفيد هستي . گفتم: نمي‌دانم آيا پدر و مادر و اساتيد و ذوي الحقوق از من راضي هستند يانه؟ فرمود: «تمام آنها از تو راضي‌اند و درباره‌ات دعا مي‌كنند». استدعاي دعا كردم براي خودم كه موفق باشم براي تأليف و تصنيف ، و آن بزرگوار دعا فرمودند. در اينجا مطالب ديگري است كه مجال تفصيل و بيان آن نيست.

پس خواستم به خاطر حاجتي از مسجد بيرون روم، آمدم نزد حوضي كه در وسط راه، قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد. به ذهنم رسيد چه شبي بود و اين سيّد عرب كيست كه اين همه با فضيلت است؟! شايد همان مقصود و معشوقم باشد! تا اين مطلب به ذهنم خطور كرد، مضطربانه برگشتم و آن آقا را نديدم و كسي هم در مسجد نبود. يقين پيدا كردم كه آقا را زيارت كردم و غافل بود. مشغول گريه شدم و همچون ديوانه اطراف مسجد گردش مي‌كردم تا صبح شد، چون عاشقي كه بعد از وصال، مبتلا به هجران شده باشد. اين بود اجمالي از تفصيل كه هر وقت آن شب به يادم مي‌آيد، بهت زده مي شوم.[1]

 


[1]. شيفتگان حضرت مهدي «عليه السلام» ، ج 1، ص 130 .

14:17
103
امام زمان (عج)، در دوره‌ی غیبت کجا و چگونه زندگی می‌کنند؟
 
 

اگر قرار بود که ما، شما و دیگران بدانیم که ایشان در کجا زندگی می‌کنند؟ نشانی دقیق منزلشان چیست؟ روزانه چه کارهایی را انجام می‌دهند و یا همسر و فرزندانشان کدامند؟ که دیگر «غیبت» نبود.

اما به طور کلی راجع به چگونگی غیبت و نحوه‌ی زندگی ایشان در این دوره باید توجه داشت که:

«یمشی فی‌الارض» - روی زمین زندگی می‌نماید؛

یعنی در آسمان‌ها، پشت کوه قاف، داخل چاه و یا ... زندگی نمی‌کنند. بلکه روی همین زمینی که دیگر انسان‌ها زندگی می‌کنند هستند.

«کاحدٍ من الناس» - مانند سایر انسان‌ها؛

یعنی اگر سؤال شد که چگونه زندگی می‌کنند؟ پاسخ این است که مثل سایر انسان‌ها. پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در زمان خود چگونه زندگی می‌کردند؟ امام زمان (عج) نیز همان گونه زندگی می‌نمایند. اگر آنها نیز مانند سایر انسان‌ها غذا می‌خوردند، می‌خوابیدند، بیمار می‌شدند، بهبود می‌یافتند، در صحنه‌های جهادی حاضر می‌شدند و ...، ایشان هم همین‌ طور هستند.

«یرونه و لا یعرفونه» - می‌بینیدش، ولی نمی‌شناسیدش.

یعنی این طور نیست که هیچ کس ایشان را نبیند، بلکه می‌بینند، ولی نمی‌شناسند. مانند هزاران نفر که در روز می‌بینیم، اما چون نمی‌شناسیم، گمانمان بر آن است که اصلاً چنین کسی را ندیده‌ایم.

حال که معلوم شد زندگی ایشان مانند زندگی سایر آحاد بشر است، معلوم است که ازدواج هم می‌کنند و اولاد هم دارند.

ازدواج یکی از احکام کلّی شریعت اسلام ناب محمدی (ص) و سنّت پیامبر اکرم (ص) است و تا آنجا بر آن تأکید شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس سنت مرا نفی کند، از من نیست». بدیهی است که شخص امام معصوم (ع) که انسان کامل، مؤمن تمام و میزان اعمال امت و سایر انسان‌ها هستند، نه تنها بیش از هر کس دیگری، بلکه تماماً و عیناً به احکام الهی و سنت رسول (ص) عمل می‌نمایند.

مرحوم میرزای نوری در کتاب مشهور «النجم الثاقب» در این باره می‌نویسد:

«چگونه ترک خواهد فرمود چنین سنّت عظیمه جدّ بزرگوار خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل (انجام) آن و تهدید و تخویف که در ترکش آمده است. سزاوارترین امّت در اخذ به سنت پیامبر (ص)، امام هر عصر است. تا کنون کسی ترک آن (ازدواج) را از خصایل آن جناب نشمرده است»

سید بن طاووس نیز در جمال الاسبوع – ص 512، به این مطلب اشاره نموده و می‌نویسد:

«روایتی با سندهای متصل یافتم که حضرت ولی عصر (عج) را اولاد بسیاری هست که در شهرهای کرانه‌ی دریا حاکم و والی هستند و در نیکی و بزرگواری در رأس نیکان روزگار و در قلّه‌ی صفات ابرار و اخیار هستند».

هم چنین در کتاب «النجم الثاقب – ص 225» از امام صادق علیه‌السلام روایت ذیل نقل شده است:

«گویا می‌بینم نزول قآئم (عج) را در مسجد سهله با اهل و عیالش.

و البته امام صادق (ع) تصریح نموده‌اند که «در غیبت کبری حتی فرزندانش از جایگاه او آگاه نخواهند بود، جز آنان که متصدی خدمتگزاری او هستند».

(کتاب غیبت – شیخ طوسی، ص 103)

13:41
102
خراشیدن صورن ابلیس
13:38
101
دلنوشته ای برای امام رضا(ع)
ثامن تم : دلنوشته برای امام رضا (ع)
بازهم آمده ام
ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)

چند سالیست که بر نام تو مستی کردم
دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم…اما…
هر زمان چشمک نازی دیدم…همچو مرغی به گنه پریدم
باز هم آمده ام…
تا که بر سر در این ایوانت
چو کبوتر باشم
بازهم آمده ام..اما…
کوله بارم پر از سنگ گنه
درد را در پس چشمم دیدی
وصله درد ز قلب و دل من برچیدی
تو مرا راه بدادی حرمت
حرم با دل و جان در کرمت…ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)
چند سالیست که بر نام تو مستی کردم
دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم…اما…
هر زمان چشمک نازی دیدم…همچو مرغی به گنه پریدم
این که منت کنیم حرفی نیست
چون که تو گل پسر فاطمه ای و بدلت مرزی نیست
پس تو دستم را گیر
در پس معرکه هستم درگیر
هستیَم نام تو است
مستیَم از می و پیمان تو است
من گنه کردم ولی کن…
باز هم آمده ام....

برگرفته از سایت ثامن تم

21:41
100
فرشته بیکار!

روزی مردی خواب عجيبی ديد او ديد که پيش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را ديد که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايی را که توسط پيک ها از زمين می رسند، باز مي کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسيد، شما چه کار می کنيد؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اين جا بخش دريافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحويل می گيريم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را ديد که کاغذهايی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پيک ها يی به زمين می فرستند. مرد پرسيد: شماها چکار می کنيد؟ يکی از فرشتگان با عجله گفت: اين جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستيم. مرد کمی جلوتر رفت و ديد يک فرشته بيکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟ فرشته جواب داد: اين جا بخش تصديق جواب است. مردمی که دعاهايشان مستجاب شده، بايد جواب بفرستند ولی عده بسيار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسيد: مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسيار ساده، فقط کافی است بگويند: خدايا شکر!

13:17
99
سه دعای مهم برای امام زمان علیه السلام
 
 
 

1ـ دعا برای شناخت امام زمان (علیه السلام)

معرفت و شناخت امام زمان، امری حتمی و ضروری است، چرا که طبق حدیث نبوی مرگ کسی که نسبت به امام زمانش آگاهی ندارد، مرگ جاهلیت است. بنابراین یکی از وظایف یک مسلمان این است که امام زمانش را بشناسد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزد. از جمله کوشش‌ها دعا برای شناخت امام از حضرت حق تعالی است که از خدا استعانت بجوید و بخواهد که معرفت امام را برای او میسر و مقدور نماید.

در این مورد دعای معروفی است که مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی نقل کرده است. در این دعا پس از درخواست معرفت خدا و معرفت رسول خدا. معرفت امام مسئلت می شده و دستور مواظبت آن به مۆمنان و منتظران ظهور حضرت داده شده است:

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏.

اى خدا تو مرا به خود شناسا کن که اگر تو شناسایم به خویش نفرمایى رسولت را نخواهم شناخت؛ اى خدا تو رسولت را به من بشناسان و گرنه حجتت را نخواهم شناخت؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد.

کسی که شیفته واقعی امام زمان (علیه السلام) است در دعا برای ظهور مولایش اسیر الفاظ و گرفتار عبارت پردازی نیست، بلکه از عمق جان دعا می کند و با تمام وجود گمشده اش را می طلبد، تنها زبانش سخن نمی‌گوید، بلکه قلبش در هجران یار می سوزد، دلش در فراق محبوب مضطرب است و دیدگانش در انتظار دیدار اشکبار است

بزرگان دین به دوستان و مۆمنان و عاشقان حضرت مهدی دستور مواظبت این دعا را برای همیشه داده‌اند، بنابراین می‌توان آن را یکی از وظایف شمرد.

 

2ـ دعا برای سلامتی امام زمان (علیه السلام)
 
یکی از وظایف دوستان امام این است که برای سلامت و صیانت حضرت از خطرات و بلایایی که جان امام را تهدید می کند، با هر زبانی که بدان مسلط‌اند، دعا کن‌اند و بهتر آن است که دعاهای مأثور را بخوان‌اند (مانند: دعای اللهم کن لولیک...) و ادعیه دیگر که در مفاتیح الجنان آمده است.

 

3ـ دعا برای تعجیل در ظهور امام زمان (علیه السلام)

یکی از وظایف مسلم شیعیان در زمان غیبت امام زمان، دعا برای قرب ظهور و درخواست تعجیل در قیام آن حضرت است. شیعه راستین و دلباخته امام زمان کسی است که در هر صبح و شام و با هر نماز و نیاز دست حاجت به پیشگاه خدای رۆوف دراز کرده و از او ظهور مولایش را بطلبد.

عاشق دلباخته صبح و شام نمی‌شناسد و در تمام ساعات منتظر ظهور یار و مشتاق دیدار جمال محبوب است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً

باید در هر صبح و شام در انتظار ظهور صاحب خود باشی.

و در حدیث دیگر فرمودند:

وَ تَوَقَّعْ اَمْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ؛

باید شب و روز منتظر فرار رسیدن ظهور صاحب خود باشی.

بنابراین بر همه شیفتگان آن حضرت لازم است دائم به یاد آن امام همام بوده و برای تعجیل در ظهورش دعا کن‌اند و از خدا ظهور او را هر چه سریع تر بخواهند، چرا که با آمدن او تمام ملل نجات می یابند و شیعه به اوج عزت وعظمت خود می رسد.

یقیناً در دولت اهل بیت پیامبر شیعیانشان به اوج عزت خواهند رسید و دشمنانشان به حضیض ذلت، چنانکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند:

أکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ؛

برای فرج ما بسیار دعا کنید چرا که فرج شما در آن است.

11:23
98
باید اینجا حرم درست کنند

هشتم شوال یاد آور سالروز یورش وحشیانه عمال کورباطن وهابی به قبرستان بقیع، مدفن 4 ستاره درخشان آسمان امامت و  ولایت است. در هشتم شوال 1343 هجری قمری یعنی حدود 90  سال پیش وهابیون با تسلط بر مدینه از آنجا که استمرار رابطه شیعیان شیفته اهل بیت از طریق تجمع و عرض ارادت به امامان معصوم را خطری عظیم برای تفکرات دشمنان اسلام به ویژه استعمارگران دین ستیز که در قالب مکتب بی پایه و اساس وهابیت به میدان آمده بود می دانستند، برآن شدند تا با حمله به قبرستان بقیع و تخریب صحن و سرای پیشوایان نور و رحمت به زعم باطل خود مانع نفوذ و گسترش اسلام ناب محمدی (ص) که در تعالیم شیعه متجلی بوده شوند.

لذا با بغض و کینه علاوه بر تخریب و یکسان کردن گنبدهای قبور امام حسن مجتبی (ع) ، امام زین العابدین (ع) ، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق (ع)  با خاک آثار منقوش بر روی سنگ قبرها را نیز از بین برده و باعث شدند در طول 9 دهه، شیعیان جهان هر بار که به زیارت بقیع می روند با قلوبی شکسته و چشمانی اشکبار لعن و نفرین خود را نثار حکام ددمنش وهابی کرده و نابودی آنان را آرزو می کنند.

حال که به لطف خدا و  بیداری جهان اسلام و سقوط عمال وابسته به استکبار جهانی و شروع شمارش معکوس برای نابودی مابقی رژیمهای سر سپرده فراهم گردیده، بی صبرانه منتظر یم  تا با پاک شدن سرزمین وحی از  حضور وهابیت  به لطف خدا و کمک عاشقان و شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت  به بازسازی قبور مطهر امامان پرداخته و در کوتاهترین زمان با بازسازی صحن و سرای ائمه هدی گل لبخند را بر لبان همه علاقمندان به خاندان رسالت بنشاند.

12:26
96
ایستگاه آخر
 
الهی، خروج از ماه مبارک رمضان را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار ده و هرآنچه از عیدی بر بندگان برگزیده ات به پاس بندگی خالصانه عطا خواهی فرمود، به ما هم عنایت فرما.
 

ندايي در گوشم گفت: مسافر رمضان! به آخر رسيدي...


معبودا، تو را شکر می گویم که مرا به ضيافت رمضان، ماه رحمت و بخششت راه و در زير بار نعمتهاى بيکرانت جاي دادي، از تو سپاسگذارم که مرا بر روزه اين ماه و نماز و عبادتش به آخرين شب رساندي.

 

ايستگاه آخر است

بايد پياده شوم

ندايي در گوشم گفت: مسافر رمضان! به آخر رسيدي...

حرف رفتن است ...

نگراني از فاصله است

هراس دور شدن دوباره است

 

حرف از رفتن رمضان را با كدامين زبان و كدامين كلمات جفت و جور كنم كه شرمندگي ام داخلش نباشد!؟

حق را ادا کرده باشم و دين بر گردن حقيرم نگذارم

از دعاي وداع آغاز مي کنم

از نگراني ام و از التماس هايم به خدا

خدايا از تو مي خواهم به ذات بزرگوار و كاملت كه اگر گناهى به گردن من باقى مانده است

كه آنرا نيامرزيده اى يا مى خواهى مرا به جرم آن عذاب كنى يا بدان مرا بسنجى ، ببخشي

و از اعماق وجودم مى خواهم كه سپيده دم طلوع نكند تا تو آنها را بر من نبخشيدي

از تو ممنونم که مرا به ضيافت رمضان، ماه رحمت و بخششت راه دادي و مرا در زير بار نعمتهاى بيکرانت جاي دادي

از تو ممنونم که مرا بر روزه اين ماه و نماز و عبادتش به آخرين شب رساندي

و هزاران بار از تو ممنونم که مرا يارى كردى بر انجام فرائض اين ماه

 

 

خدايا بر من منت گذار و از من بپذير اعمالي را که در ضيافت تو به انجام رساندم

خدايا از تو مي خواهم بهترين گذشت و عفو و چشم پوشى و آمرزش را بر من داشته باشي

خدايا از تو مي خواهم هر خير و خوبي و مطلوبي را به رسم لطف و کرامتت بر من عطا کني

به حق بزرگترين و بهترين ماهي که بر من گذشت، نگهدارى دين و رهايى از دوزخ  را نصيبم کن

وداعى كه من از اين ماه مى كنم وداع فنا و مرگ گناههانم قرار ده و در عوض توفيق

سال آينده را نيز بر من عطا کن

و جز اين چه بخواهم از تو

سفره‌هاي ضيافت نور در آخرين روزها يک به يک برچيده مي شود

آخرين دعاها، سوره‌ها، نيايش ها، التماس ها، اشک ها يا رب يا رب ها خوانده مي‌شود و اشک بي قراري سر ريز مي شود

مرا آفريدي و به من نام هاي زيباي خودت را ياد دادي تا در قدر رمضان يا بهتر بگويم در قلب رمضان تو را به هزار و يک اسم بخوانم

آنچه در اين ماه بر من گذشت سراسر خير و برکت بود

واينک به پايان رسيدم

نگرانم

از قول و زنجيري که پاي شيطان را باز مي کند و مرا از تو دور مي کند

ميخواهم به برکت اين ماه از تو بخواهم که کمکم کني

آنگونه که در اين روزها دور بودن از شيطان را ياد گرفتم

در تمام سال آن را اجرا کنم

بگذشت مه روزه، عیــد آمد و عیــد آمد

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

 



اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ

وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَ

اَهْــــــــــلَ الْعَفْوِوَالرَّحْمَةِ

وَاَهْـــلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ

اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً] وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ

تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى

اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْصّالِحُونَ


بارالها، به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو می ‏خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت‏ به تو پناه بردند.

خدایا! 
فطر از فطرت است و فطرت ما را به اولین روز آفرینش بر می گرداند.


مهربانا! 

از خاک بودنم مرا از پرواز باز خواهد داشت و از آنجا که دوستم داشتی، رهایم نکردی؛ 

بهار رمضان را در چرخش ایام بر سر راهم قرار دادی تا سر و تن، دل و جان خودم  را در بارش بارانهای رحمت تو، از هر چه آلودگی و سنگینی و گرد و غبار بزداییم و طاهر شوم.

پروردگارا! 

تو مرا به مهمانی ات فرا خواندی تا در برابر نگاهت، در حضور باشکوه و مهربانت، در بارگاه معنوی ضیافت نورانی ات دوباره به یاد فطرتم بيفتم !

از وابستگی ها، دلبستگی ها، شبکه رکودآور روزمرگی ها، بگذرم و روح تنها و دل پ‍‍ژمرده ام را، در آن اعماق بیابم و با آیینه ای از زلال خوبی ها و پاکی ها به نماز فطر تو بیایم ...

من به اندازه لياقت بندگي ام مزد اين ماه را از صاحبخانه ميگيرم

اگر کم گذاشتم اگر بلد نبودم اگر ياد نگرفتم  توقع بي جا ندارم

لياقت من برداشت همان ميوه اي است که در طول اين فصل بندگي کاشتم

هرچند که  هميشه کم و بد بندگي کردم

انگار بندگي کردن را بلد نيستم

اما به هر حال مي دانم بنده ام

گر بخواني ور براني بنده ايم

بر من ببخش آنچه در اين ماه در جايگاه بندگي ام کم گذاشتم

و به من از سر لطف و کرم هميشگي ات آنچه را که به خوبان و پاکان و مخلصانت مزد مي دهي ، مزد طاعت بده

 

 

و در آخر

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.

آمين يا رب العالمين

19:35
95
بدبخت ،ماه خدا كيست؟
 
 
 
رمضان ماهی است كه هر انساني تا فرصت دارد باید از آن استفاده كرده و به سوي نيكبختي حركت كند و با كوشش آمرزش الهي را كسب نمايد تا مشمول سخن پيامبر (ص) نگردد كه فرمود همانا بدبخت كسي است كه در اين ماه بزرگ، ازآمرزش خدا محروم بماند.
 

شكي نيست در اينكه بدبختي و خوشبختي در اختيار خود ماست، آدمي مي تواند از راه معصيت و سركشي و طغيان و ظلم و ستم به جايي برسد كه او را اشقي الاولين گويند، چنانكه پيامبر اكرم(ص) در باره ابن ملجم مرادي چنين تعبيري فرموده و امثال نمرود و فرعون و كساني كه راه آنها را رفته و طريق آنها را پيموده اند نیز از مصاديق آدم مي باشند.

همچنین انسان مي تواند از راه بندگي و اطاعت به جاي رسد كه از اولياي خدا گردد و همچون سلمان فارسي شود كه رسول خدا(ص) در حقش چنين بفرمايد "سلمانُِ منّا اهل البيت" و يا آنكه خداوند،پيامبرخود را مامور كند كه آنها را دوست بدارد، همان طوري كه روايت شده كه آن حضرت فرمود: خداوند مرا فرمان داده به دوستي چهار نفر، از او پرسيدند آنها چه کسانی هستند. حضرت فرمود: علي، سلمان، ابوذر و مقداد.

ماه مبارك رمضان ماهي است كه هر انساني بايد ازآن بهره مند گردد و تا فرصت دارد از وقت استفاده كرده و تنبلي و بي تفاوتي را كنار گذارده، به سوي نيكبختي خود حركت كند و از بدبختي بگريزد و با كوشش هر چه تمام تر، آمرزش الهي را كسب نمايد تا مشمول سخن پيامبر (ص) نگردد كه فرمود: همانا بدبخت كسي است كه در اين ماه بزرگ، ازآمرزش خدا محروم بماند.

نقل شده كه آن حضرت روزي بر منبر رفت، چون از پله اول بالا رفت، گفت: آمين! آنگاه به پله دوم قدم نهاد و گفت: آمين! به پله سوم پا گذارد، گفت: آمين! بعد روي منبر نشست. اصحاب پرسيدند براي چه آمين گفتي؟ فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: بيني كسي بر خاك ماليده شود كه در نزد او نام تو برده شود، پس بر تو صلوات نفرستد، من گفتم: آمين! آنگاه گفت: بيني كسي بر خاك ماليده شود كه پدر و مادر را درك كند، پس داخل بهشت نگردد، من گفتم: آمين! سپس گفت: بيني آن كسي بر خاك ماليده شود كه ماه رمضان را درك كند وآمرزيده نشود.من گفتم،آمين!.

"بيني به خاك ماليدن" كنايه از بدبختي و ذلت و خواري و مردن و روي زمين كشيده شدن است و لفظ "آمين" كه در دعاها ديده مي شود به معني"خدايا به جا آور" است، چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده كه آمين به معني "ربّ افعل" است و يا اسمي است از نام هاي خدا.

ممكن است كسي سوال كند مگر امكان دارد كه شخصي در اين ماه بزرگ كه ماه رحمت و بركت و مغفرت است آمرزيده نشود؟ پاسخ مي دهيم آري زيرا اين نعمت و اين فضيلت، ازآن كساني است كه قدر اين ماه را بداند و براستي به سوي خدا بروند.

اما كساني كه اين ماه را ماه سورچراني و قمار و شراب و خوشگذراني و عيش و نوش و توطئه عليه مسلمانان قرار مي دهند، مسلما بدبخت و دور از رحمت خواهند بود و به عنوان مثال بايد گفت آبي كه حيات بخش و سرچشمه حيات است، همان آب براي عده اي سبب قطع حيات خواهد شد.

يكي از وظايف روزه دار، يادآوري روز قيامت است و اينكه بداند همچنانكه در اينجا به سبب روزه، گرسنه و تشنه خواهد شد، همچنين روزي در پيش رو خواهد داشت كه گرسنگي و تشنگي آن بسيارشديد است و لذا بايد خود را براي چنان روزي، بسازد.

موضوع ذكر و تذكر در قرآن و روايات بسيار ديده مي شود و جدا قابل توجه بوده و سفارش فراوان نسبت به آن گرديده و اتفاقا در بسياري از موضوعات به كار برده شده است.

-در خداشناسي و عظمت پروردگار چنانكه در آيات بسياري دارد که پروردگار خود را به يادآور. (آيه ۴۵ سوره انفال)

- در نعمتهاي الهي، چنانكه دارد نعمت هاي خدا را ياد كنيد. (آيه ۲۳۱ سوره بقره)

-درباره آفرينش خود انسان. (آيه ۶۷ سوره مريم)

- درباره يادآوري بندگان خالص، پيامبران و.. (آيه ۱۶ سوره مريم)

-درباره آنچه در كتاب هاي آسماي است،چنانكه فرموده؛بياد آوريد آنچه را كه در تورت است. (آيه ۲۴ سوره ص)

-درباره خلقت موجودات،از طريق زوجيت و طريق ديگر فرود آمدن باران ازآسمان. (آيه ۴۹ سوره الذاريات)

- درموضوع تقوا، زنده كردن مردگان، بهشت و جهنم، و اصل مردن و صدها موضوع ديگر. (آيه ۸۰ سوره انعام)

امام عسكري(ع) فرموده است: احتضار خود را در نزد زن و بچه ات به يادآور كه نه طبیبی هست كه ترا از مرگ باز دارد و نه دوستي كه ترا نفع دهد. همچنين حضرت علي(ع) فرموده است: هر كه دوري سفرآخرت را به ياد آوردآماده گردد، يعني به واجبات پرداخته و از محرمات دوري نمايد و به طور خلاصه براي آخرت خود توشه بر گيرد.

منبع : جام نیوز

11:54
94
نظر پدر معنوی فرقه وهابیت درباره قاتل امیرمومنان(ع)
 
 
 

پیشتر خالد انصاری کارشناس شبکه وهابی و تفرقه انگیز وصال فارسی در سخنانی عجیب، ابن ملجم، قاتل امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) را مسلمان معرفی کرده و مدعی شده بود : «ما برای اثبات اسلام عبدالرحمن ابن ملجم نیازی نیست دلیل بیاوریم. ابن ملجم خودش مجتهد بوده و اجتهاد کرده...»


مجری این شبکه کوشید تا با اشاره به سخنی از ابن تیمیه (پیشوای وهابیت) این توهین سخیف را تعدیل کند، اما در حین صحبت به خاطر آورد که نظر ابن تیمیه نیز در مورد قاتل وصی رسول اکرم(ص) نیز همان سخن کارشناس برنامه است.


به همین جهت این مجری وهابی با تغییر دادن یک باره موضع خود و بریده بریده صحبت کردن مدعی شد: «ابن تیمیه می گوید که مسلمان بودن ابن ملجم از ...... یک قیاس می کند ...ولی مهم این است که ظالم است...ولی خب تکفیرش کردن...»


اما بد نیست بر یک نمونه از دشمنی های  پدر معنوی فرقه وهابیت با امیرالمومنین مروری داشته باشیم. از جمله اموری که دشمنی ابن تیمیه با امیرالمومنین علیه السلام را هویدا می کند برخورد دوگانه او با دشمنان و مبغضین ابی بکر و عثمان و دشمنان و مبغضین امیرالمومنین علیه السلام میباشد.


وی در مورد دشمنان ابی بکر چنین میگوید :

«و از این رو منافق ترین گروه ، دشمنان ابی بکر می باشند زیرا در میان صحابه هیچکس غیر از او محبوب تر در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبود و هیچکس نیز به اندازه ابی بکر ، محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را در دل نداشت. برخی (از همین دشمنان ابی بکر ) از بزرگترین نشانه های نفاق بودند و برای همین است که در هیچ گروهی به اندازه نصیریه و اسماعیلیه، منافقان که دشمنی ابی بکر را دارند پیدا نمی شود.»

منهاج السنة النبوية ، ج 4 ص 300 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

بر این اساس، دشمنان ابی بکر همگی منافق اند و هیچ شکی در این امر وجود ندارد!

وی در مورد قاتل عمر میگوید :

« ابولولوه کافری بود که عمر را به قتل رساند همچنان که یک کافر، مومنی را به قتل میرساند و اینگونه شهادت بسیار بزرگتر از شهادتی می باشد که بوسیله یک مسلمان باشد . زیرا کشته شده بوسیله کافر دارای مقامی والاتر از کشته شده بوسیله کافر است.»

منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 31 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


و یا میگوید :

«کسی که عمر را کشت کافری بود که با اسلام و پیامبر و امت اسلامی دشمنی داشت و این عمل وی نیز از روی دشمنی با اینان بوده است.»

منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


این مطلب نشان میدهد که قاتل عمر، کافر بوده و حرمتی نداشته و بلکه کفر او سبب بالا رفتن مقام شهادت عمر می باشد ! (البته در این زمینه گفتنی بسیار است.)

در جای دیگر در مورد قاتلان عثمان میگوید :

عثمان را نکشتند مگر گروهی اندک که سرکش و ظالم بودند  .... و کسانی که سعي در قتل عثمان داشته‌  اند همه خطاكار، بلكه ظالم و سركش و متجاوز بوده‌اند. (در حالی که قاتلان عثمان در تاریخ مشخص هستند)

منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 296 - 297 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

حال که موقف ابن تیمیه در مقابل دشمنان ابی بکر و قتله عمر و عثمان مشخص شد ، بد نیست که نظرات او را در مورد دشمنان و قاتل امیرالمومنین علیه السلام ببینیم .

***  وی میگوید :

آن كسى كه على(علیه السلام) را كشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند و معتقد بود كه كشتن على(علیه السلام) مورد رضايت خدا و پبامبر است و اين كار را به خاطر به دست آوردن محبت خدا و پيامبر انجام داد، اگر چه در اين عقيده دچار گمراهى شده بود .

منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

*** و در جای دیگر در مورد ابن ملجم ملعون میگوید :

و لذا - على بن ابى طالب علیه السلام - را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى كه از عابدترين انسان ها بود به قتل رساند .

منهاج السنة النبوية ، ج 5 ص 47 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


یعنی ابن ملجم مرادی خارجی ، با اینکه قاتل امیرالمومنین علیه السلام است ولی از عابدترین مردم و اهل نماز و روزه و قرآن بوده و نیت وی قربت الی الله بوده است !!

*** وی در جای دیگر ، این چنین سخن می گوید :


خداوند خبر داده است: «مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار می دهد!» و روشن است كه خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ويژه خلفا و به ويژه ابوبكر و عمر؛ چرا كه تمام صحابه و تابعين اين دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترين قرن‌ها بود. اما در باره على اين چنين نبود؛ زيرا بسيارى از صحابه و تابعين بغض على را در دل داشتند، او را سب مى‌كردند و با او مى‌جنگيدند.

منهاج السنة النبوية ،ج 7 ص 137 - 138 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


پس دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام نه تنها در میان تابعین وجود داشته بلکه در میان برخی اصحاب نیز دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام بوده است .

*** وی در دفاع از کسانی که به همراه امیرالمومنین علیه السلام در جنگها شرکت نکرده (با اینکه ایشان ، اولی الامر بودند ) و در اثبات بهشتی بودن کسانی که با ایشان جنگیدند میگوید :

و کسانی که با علی (علیه السلام) جنگیدند از این حالات خارج نیستند: یا گناهکار بودند ، یا مجتهد خطا کار بودند و یا عملشان صحیح بود و در هر صورت، هیچ اشکالی بر ایمان آنها نبوده و این مطالب مانع بهشت رفتن آنها نمیشود!

پس هر کس که با علی (علیه السلام) جنگید، با اینکه ستمکار است ولی این امر سبب خروج وی از ایمان نمیگردد و (این مطلب ) سبب وجوب آتش جهنم بر او و نرفتن به بهشت نمی گردد زیرا اگر ظلم و ستم به دلیل تاویل باشد، مجری آن اجتهاد کرده است.

منهاج السنة النبوية ،ج 4 ص 393، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


حتی کسانی از دشمنان امیرالمومنین علیه السلام که خطا کار بوده و جنگیدنشان با امیرالمومنین علیه السلام نیز از بیخ و بن غلط بوده ، باز هم اشکالی بر ایمانشان نیست و مستقیماً وارد بهشت میشوند!

و چگونه است که قاتلان عثمان مستوجب هرگونه توهین و نفرین هستند ولی کسانی که با امیرالمومنین علیه السلام مقاتله کردند، مجتهدند و حتی اگر ستمکار باشند باز هم اجر می برند زیرا مجتهد خطا کارثواب می برد؟

پس تاکنون معلوم شد که رتبه کسانی که علیه امیرالمومنین علیه السلام هر کاری در ذم و ملامت و دشمنی و جنگ کرده اند از جمله افراد گمنام نبوده اند بلکه گروهی از صحابه و تابعین بوده اند!


دقت در این گفتار ابن تیمیه و همچنین در نظر داشتن پیش فرض اهل تسنن در بالا بودن رتبه صحابه و تابعین در نزد جمهور آنها ما را به این مطلب رهنمود میسازد که ابن تیمیه قصد القاء این سخن را دارد که : علی(علیه السلام) کسی بود که بزرگان اسلام با وی مشکل داشتند و دوران او دوران فتنه و جنگ بود و همان بزرگان صحابه، او را مورد نقد و خدشه قرار داده اند! ولی در مقابل، کسانی که علیه ابی بکر و عمر و عثمان سخن گفته اند مشتی منافق و کافر و باغی و ظالم بوده اند !

***  این ناصبی در دفاع از خوارج چنین میگوید :

پس خوارجی که علی (علیه السلام) را تکفیر کردند، اگر قرار باشد بیان شود: در مورد علی (علیه السلام) بخاطر شبهه او را دارای مقام الوهیت دانستند، پس می توان چنین گفت که کفر وی نیز از روی شبهه بوده و می توان چنین گفت که گناهانی از او صادر شد که اقتضای آن تکفیر وی توسط خوارج است (با اینکه ) خوارج ، بیشتر و عاقل تر و دیندارتر از کسانی هستند که ادعای الوهیت در مورد علی (علیه السلام) می کنند. پس اگر قرار باشد که به چنین مطلبی احتجاج کرده و ادعا را منقبتی برای او بدانیم، ادعای دشمنان علی (علیه السلام) و خوارج نیز همانند این ادعا بوده و بلکه قوی تر است ! پس مقام خوارج کجا و غالیان رافضی کجا ؟!
(زیرا) خوارج از همه مردم نمازخوان تر و روزه گیر تر و قرآن خوان تر بوده و صاحب سپاه و لشکر بوده و باطناً و ظاهراً متدیّن به دین اسلام بوده اند !

منهاج السنة النبوية ،ج 4 ص 37 - 38، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

این همه تعریف و تمجید از منحرفینی همچون خوارج چه الزامی دارد؟ آیا باید کسی که منحرف و خارج از دین است را به الفاظ حمیده ستود؟


حال چگونه است که ابن تیمیه به صراحت بیان می کند که خوارج، ظاهراً و باطناً متدیّن به اسلام بوده اند؟ پس چرا نامشان را خوارج می نامد؟ کسی که ظاهر و باطنش مسلمان باشد را خارجی می نامند؟

این سخنان ابن تیمیه عملاً فریادی بلند، مخفی در میان کلمات است که به همه مسلمانان ندا میدهد: چگونه به شما بفهمانم که من از علی متنفرم و با او دشمن هستم ؟!

 

منابع: جام نیوز / اسلام تکس

 

 

16:57
93
شبی برتر از هزار ماه/ اعمال شب های قدر/ بهترین دعا در این شب ها چیست؟

 

 
رسول اعظم (ص) فرمودند: «هر كس كه از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر كسی كه (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.»
 
  
به حقیقت برو، بگو آمدم.
اگر گفتند: اینجا چرا آمدی؟ بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم؟
این ره است و ره دوم ره نیست        این دراست و در دوم در نیست
 
اگر گفتند به اذن که آمدی؟ بگو شنیده ام:
به ضیافتخانه ی فیض نوالت منع نیست        در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
 
اگر گفتند: تا به حال کجا بودی؟ بگو ره گم کرده بودم.
 
اگر گفتند چه آوردی؟ بگو اولا دل شکسته که از شما نقل است:
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس        بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
 
و ثانیا:
جز نداری نبوده مایه ی دارایی من        طَمَع بخششم از درگه سلطان من است
و ثالثا: الهی! آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان.
 
اگر گفتند: بیرونش کنید، بگو:
نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر        برون کنیدم از این در، درآیم از در دیگر
اگر گفتند قابلیت استفاضه نداری، بگو: قابلیت را هم شما افاضه می فرمایید.
 
باز اگر به تو اعتراض نمودند بگو:
بــه والله بـــه بالله  بـــه تالله        بـــه حق آیه نصر من الله
که مو از دامن دست برندارم        اگر کشته شوم الحکم لله
 
اگر گفتند: مذنبی، بگو: اولا شنیده ام شما غفارید و ثانیا من مَلَک نیستم، آدمی زاده ام و ثالثا:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو؟        آنکس که گنه نکرده و زیسـت بـگو؟
من بــد کنـم و تو بد مکـافـات دهـی        پس فرق میان من و تو چیست بگو؟
 
اگر گفتند: این حرف ها را از کجا یاد گرفته ای؟ بگو:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نبود        این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
 
اگر گفتند: چه میخواهی؟ بگو:
جز تو ما را هوای دیگر نیست        جز لقای تو هیچ در سر نیست
 
حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی / جمع پراکنده، ص ۱۸۹
 
 
جایگاه و اهمیت شب قدر
چنان ‏كه درك شب قدر، كاری مشكل است، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر نیز عملی است دشوار كه تنها راه ‏یافتگان به آن شب عزیز می‏توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند؛ چرا كه قرآن به پیامبر خدا فرمود: «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»
در وصف آن همین بس كه «از هزار ماه برتر است» و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است:

1- نزول قرآن
نزول جامع‏ترین، كامل‏ترین و ماندگارترین كتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْانَ»(بقره/ 185)؛ «ماه [مبارك] رمضان ماهی است كه در آن قرآن نازل شده است.» اما در چه شبی از شب‌های آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می‏كند كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (دخان/ 3)؛ «به راستی، آن [قرآن] را در شبی پر بركت نازل كردیم.» و این شب مبارك را در سوره قدر مشخص فرموده كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/ 1)؛ «به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم.» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می‏افزاید. این نكته را هم اضافه كنیم كه این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی كه آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است.

2- تقدیر امور
در نام‏گذاری شب قدر بیان‌های مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ «لَیْلَةُ الْعَظَمَة» (مجمع البیان، ج1، ص 518) گرفته‌‏اند؛ چرا كه قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه‏ای می‏خوانیم: «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(حج/ 74) ؛ «قدر ندانستند (و نشناختند) خدا را آنگونه كه حقّ عظمت او بود.»
«قدر» به معنای تقدیر و اندازه‌‏گیری و تنظیم است. این معنی را هم لغت تأیید می‏كند و هم قرآن و روایات. راغب اصفهانی می‏گوید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ اَیْ لَیْلَةٌ قَیَّضَها لِأُمُورٍ مَخْصُوصَة » (المفردات فی غریب القرآن، ص 395)؛ شب قدر یعنی شبی كه (خداوند) برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرّر] نموده است.» و قرآن كریم می‏فرماید: در آن شب «یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ» (دخان/ 4) «هر كاری بر طبق حكمت [خداوند] جدا (و تعیین و تنظیم) می‏گردد.»
و امام صادق علیه‏ السلام فرمود: «التَّقْدیرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِْبْرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ (وسائل الشیعه، ج 7، ص259)؛ « تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحكیم آن در شب بیست و یكم، و امضا ‏آن در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.»
و امام رضا علیه ‏السلام فرمود: «... یُقَدَّرُ فیها ما یَكُونُ فی السَّنَةِ مِنْ خَیْرٍ اَوْ شَرٍّ اَوْ مَضَرَّةٍ اَوْ مَنْفَعَةٍ اَوْ رِزْقٍ اَوْ اَجَلٍ وَ لِذلِكَ سُمِّیَتْ لَیْلَةُ الْقَدْر (عیون اخبارالرضا، ج2، ص 116)؛ در آن شب (قدر) آنچه كه در سال واقع می‏شود، تقدیر و اندازه‌‏گیری می‏شود، از نیكی و بدی و سود و زیان و روزی و مرگ. به همین جهت نیز شب قدر شب اندازه‌گیری نامیده شده است.»
و طبق روایات فراوانی (بحار الانوار، ج94) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشی‌ها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقت‌ها، رقم می‏خورد، و این تقدیر حكیمانه هم، در انسان هیچ گونه «اجبار» و «سلب اختیاری» به وجود نمی‌‏آورد. می‏توان بین تمام اقوال این گونه جمع كرد كه در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائكه آسمانی، تقدیرات یك سال مشخص و بر قلب حجّت زمان علیه‏ السلام عرضه می‏ شود.
3- سند امامت
شب قدر بزرگ‏ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته ‏اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل‌بیت علیهم ‏السلام شمرده شده است كه به برخی روایات اشاره می‏شود:
از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده است كه فرمود: علی علیه‏ السلام زیاد می‏فرمود: هیچ‏ گاه تیمی و عدوی (ابوبكر و عمر) خدمت پیامبر جمع نشدند مگر آن كه آن حضرت سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ ...» را با خشوع و گریه می‏خواند، سپس آن دو عرض می‏كردند چقدر رقّت شما نسبت به این سوره شدید است. پیامبر اكرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله می‏فرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیه‏ السلام ] پس از من خواهد دید. آن دو می‏ گفتند: مگر شما چه دیده‌‏ای و او چه می‏ بیند؟
فرمود: پیامبر اكرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله برای آن دو نوشت «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ» ؛ «ملائكه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر كاری نازل می‏شوند.» آن‏گاه می‏فرمود: آیا بعد از «كُلُّ اَمْرٍ؛ تمام امرها» كه خداوند می‏فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می‏ گفتند: نه. سپس حضرت می‏ فرمود: آیا می‏دانید آن كسی كه هر امری بر او نازل می‏شود كیست؟ می‏ گفتند: تو هستی ای رسول خدا! آن‏گاه می‏فرمود: بله ولی آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می‏ گفتند: بله. می‏ فرمود: آیا [در شب‌های قدر] بعد از من هم آن امر نازل می‏شود؟ می ‏گفتند: بله. سپس می‏ فرمود: بر چه كسی؟ می‏ گفتند: نمی ‏دانیم. سپس آن حضرت از سر من (علی) می‏گرفت (و دست را روی سر من قرار می‏داد) و می‏فرمود: اگر نمی‏دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.
فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه این‏گونه بودند كه شب قدر را بعد از پیامبر اكرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله به سبب هراسی كه بر دل آن دو می‏افتاد، می‏شناختند.» (اصول كافی، ج1، ص 363 – 364)
و در جای دیگر علی علیه ‏السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می‏شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است. عرضه شد آنان چه كسانی هستند؟ فرمود: «اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ» (بحارالانوار (همان)، ج 94، ص15)؛ من و یازده امام از نسل من كه همه امامانی محدَّث می‏باشند ( ملائكه را نمی‏بینند ولی صدای آنها را می‏شنوند).»
و در برخی روایات آمده كه خود ولایت علی علیه ‏السلام و ائمه علیهم‏ السلام جزء تقدیرات آن شب است (همان، ص18) و دستور داده‌‏اند كه با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه‏ السلام به شب قدر استدلال كنید.(اصول كافی، ج1، ص 353) آری، بقای شب قدر دلیل محكمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می‏كند حیات و زنده بودن مهدی علیه ‏السلام را و حیات مهدی علیه ‏السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.
از اینجا روشن شد كه شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت و معنای روایاتی كه شب قدر را به فاطمه زهرا علیها‏السلام تفسیر نموده (فرات كوفی، ص581) است، روشن شد كه حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیها‏السلام است.

4- بخشش گناهان
یكی دیگر از ویژگی‌های شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود. وای به حال انسانی كه در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «كسی كه شب قدر را درك كند، پس بخشیده نشود پس خدا او را (از رحمت خویش) دور می‏سازد.» (بحار الانوار، ج94، ص80)
و در جای دیگر فرمود: «هر كس كه از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر كسی كه (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.» (كنز العمّال، ج8، ص534)
لذا باید تلاش مضاعف نمود تا غفران الهی در این شبِ بخششِ گناهان شامل حال انسان گردد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «كسی كه در شب قدر به پاخیزد (و آن شب را)  از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص ‏بیدار باشد) گناهان گذشته‌‏اش بخشوده می‏شود.» (وسائل الشیعه، ج10، ص 358)
در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: «هر كس در شب‏ قدر، از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص) نماز گزارد، خداوند گناهان گذشته او را می‏بخشد.» (بحار الانوار، ج93، ص 366)
 
 
 لیلة القدر و فاطمه (س)
در تفسیر" فرات " از امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه " انا انزلناه فی لیلةالقدر" نقل کرده است که فرمود:
اللیلة فاطمة، و القدرالله ، فمن عرف فاطمة (ع) حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر، و إنما سمیت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها.
مراد از" لیلة" فاطمه (ع) و مقصود از" قدر " خداوند است، پس هر که فاطمه (ع) را آن طور که سزاوار است و حق معرفت او است بشناسد، شب قدر را درک کرده است. و همانا آن حضرت " فاطمه" نامیده شده است؛ زیرا مردم از شناخت او بریده شده و عاجزند.
شاید راز تشبیه فاطمه(ع) به " لیلة القدر" پنهانی و در پرده بودن معرفت و شناخت آن حضرت نسبت به مردم است مثل پنهان بودن شب قدر، و به خاطرهمین آنرا در آیه با دو حرف استفهام آورده و فرموده است:" و ما ادریک ما لیلة القدر" تا بزرگی شأن و قدر آن را بفهماند یا عاجز بودن شناخت آن را برای غیرمعصومین ثابت کند، زیرا شب قدر را غیر از معصومین (ع) نمی شناسند، و یا مقصود این است که هر کس فاطمه (ع) را آنگونه که سزاوار است بشناسد و به حقیقت معرفت او پی ببرد پرده ازمقابل چشمان او کنار می رود و جلالت و عظمت آن حضرت و فرود آمدن فرشتگان را به محضر او در آن شب می بیند، بطوری که به شب قدر بودن آن یقین پیدا می کند، و در حقیقت درک شب قدر همین است.
رابطه شب قدر با امام عصر ارواحنا فداه
خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مباركه قدر می‌فرماید:
تنزّل الملائكة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر كاری) فرود آیند.
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تكرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:
فیها یفرَق كلّ أمرٍ حكیم((دخان / 4) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود.
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تكلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.
این امر كه در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر كسی نازل و تبیین و تحكیم یا كشف شود كه به افق نبوت نزدیك و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
كسی كه قرآن را به عنوان كلام خدا پذیرفت به این معنی است كه همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یك مسلمان واقعی هم كسی است كه تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائكة...) كه هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است. باید بپذیرد كه در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یك متولی و ولیّ می‌خواهد كه متولی و ولیّ آن امر باشد. این كه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:
در آن شب هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود. فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم.
دلالت بر تكرار و تجدید و ارسال در آن شب دارد و به این معنا كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولیِّّ» این امر باشد كه به سوی او نازل و ارسال گردند كه او همان ولیّ جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.
به همین سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولیّ امر هستم، باید ثابت كند كه این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ كس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره كسی باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
 
آیه مورد بحث، یكی از مستدل‌ترین آیات قرآن كریم بر ضرورت وجود همیشگی یك ولی امر از جانب خداست كه امین بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهی باشد، و آن همان امام معصوم است.
و هر كس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد كه اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه كافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، كه در آن صورت چنین كسی بنابر بیان خود قرآن كریم كافر واقعی است.
چنان كه خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید:
"إنّ الّذین یكفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلك سبیلاً ٭ أولئك هم الكافرون حقّاً و أعتدنا للكافرین عذاباً مهینا؛ كسانی كه به خدا و پیامبران خدا كافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی كافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ كنند، اینان حقا كافرند و ما برای كفركیشان عذاب خواركننده‌ای مهیا كرده‌ایم.
و می‌بینید كه خداوند، كسانی را كه پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، كافر حقیقی می‌داند.
بنابراین مؤمن حقیقی كسی است كه هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولیّ امر، و امام معصومی كه امر الهی را دریافت می‌كند و امین بر آن در جهت پاسداری، به ‌كار بستن و اداء باشد، قبول كند؛ یعنی همان بزرگواری كه در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل كرده‌اند، فرمودند:
"من أنكر المهدی فقد كفر؛ كسی كه وجود مهدی را انكار كند، رهسپار دیار كفر شده است." (بحار الأنوار، ج 51، ص 51)
 
 
و در كتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جدّ عالیقدرشان و از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرموده‌اند:
"القائم من ولدی اسمه إسمی و كنیته كنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی كتاب الله عزّوجلّ، من أطاعة أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنكره فی غیبته فقد أنكرنی، و من كذبه فقد كذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشكو المكذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون. (بحارالانوار، ج 51، ص 73)
قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و كنیه او، كنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم بر پا می‌دارد و آنان را به كتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. كسی كه او را طاعت كند، مرا پیروی ‌كرده و كسی كه او را نافرمانی كند، مرا نافرمانی كرده است و كسی كه او را در دوران غیبتش انكار كند، تحقیقاً مرا انكار كرده و كسی كه او را تكذیب كند هر آینه مرا تكذیب كرده و كسی كه او را تصدیق كند، هر آینه مرا تصدیق كرده است. از آنها كه مرا درباره او تكذیب كرده و گفتار مرا در شأن او انكار می‌كنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شكایت می‌برم. به‌ زودی آنها كه ستم كردند و می‌دانند كه بازگشتشان به كجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها، مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید."
در این حدیث شریف انكار و تكذیب امام عصر، اروحنا فداه، انكار و تكذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انكار كرده، كه همان رهسپاری به وادی كفر خواهد بود.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:
فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(عج) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند.
و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر علیه السلام نقل كرده، كه وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید كه لیلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند:
چگونه ندانیم، و حال آن‌كه در شب قدر فرشتگان بر گِرد ما طواف می‌كنند. (بحارالانوار، ج 97، ص 14)
حضرت امام سجاد علیه السلام، در این باره، می‌فرمایند:
همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان كارها، بر ولی امر (امام زمان) فرود می‌آید.
 
و نیز آن حضرت فرموده‌اند:
ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنید تا كامیاب و پیروز شوید، به خدا كه آن سوره، پس از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارك و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الكتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مباركة انا كنا منذرین» مخاصمه و مناظره كنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله است.
همچنین از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، كه به اصحابشان فرموده‌اند:
به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه كه نگارش یافت، استفاده می‌شود كه شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست كه آن امر را دریافت دارد، كه در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فداه است و برای آن‌ كه بهتر بدانیم كه لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت علیهم السلام و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد؛ حدیثی را هم كه در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ملاحظه می‌كنیم كه در آن به طور كنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام نقل شده كه فرموده‌اند:
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس كسی كه فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه كه باید، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.
و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم نیز دارد.
و از طرفی، همان‌گونه كه در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاك امامان معصوم نیز وجود مقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ كه حقیقتاً هر كس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌ برد، شب قدر را درك كرده است.
 
 
اعمال شبهای قدر
شب قدر،  شبی است که در تمام سال هیچ شبی به فضیلت آن نمی رسد و عمل در آن بهتراز عمل در هزار ماه است. در این شب برنامه های یک سال هر کس مقدر می گردد. در شب قدر ملائکه و روح که اعظم ملائکه است به اذن پروردگار، خدمت امام زمان علیه السلام مشرف می شوند و مقدرات هر کس را به امام عرضه می دارند.
 
اعمال شب‌های قدر بر دو نوع است:
اعمالی که در هر سه شب انجام می‌ شود و به اعمال مشترک معروف است و اعمالی که مخصوص هر یک از شب‌های مبارک نوزدهم، بیست و یکم و بیست ‌و سوم است.
 
اعمال مشترک شبهای قدر
1- غسل کردن که بهتر است مقارن غروب آفتاب غسل کرده و نماز عشا با غسل خوانده شود.
2- خواندن 2 رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره‌ توحید را خوانده و بعد از نماز هفتاد مرتبه گفته شود: اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ.
3- قرآن به سر گرفتن و خدا را به چهارده معصوم سوگند دادن .
4- زیارت امام حسین علیه السلام .
 
5- احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شب‌ها. در روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصومین(علیهم السلام) نقل شده است هر کس شب قدر را احیا کند، گناهان او آمرزیده شود.
6- فضیلت و پاداش بسیار دارد که صد رکعت نماز خوانده شود و بهتر است که در هر رکعت بعد از سوره‌ی مبارک حمد، ده مرتبه سوره‌ی توحید خوانده شود.
7- دعایی از امام زین العابدین علیه السلام که در مفاتیح الجنان آمده است . اللهم انی امسیت لک عبداً...
8- قرائت دعای جوشن کبیر.
9- طلب آمرزش از خدای متعال و درخواست از خدا جهت نیازهای دنیا و آخرت .
10- ذکر گفتن و صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام.
 
در این شب‌های مبارک، اعمال زیر نیز سفارش شده است:
1) خواندن 2 رکعت نماز برای سلامتی امام زمان(عج) و تعجیل در ظهور آن حضرت
2) خواندن 2 رکعت نماز برای شادی روح همه‌ی درگذشتگان و اسیران خاک و 25 بار گفتن ذکر "اللهم اغفرلی لجمیع المومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات"
3) خواندن 2 رکعت نماز تقدیم به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خواندن دعای توسل
4) خواندن 2 رکعت نماز حضرت زهرا(سلام الله علیها): در رکعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید
5) خواندن سوره‌های مبارک دخان و قدر
 
اعمال مخصوص شب نوزدهم
1- صد بار ذکر " استغفرالله ربی واتوب الیه ".
2- صد بار ذکر " اللهم العن قتلة امیرالمومنین"
3- دعای اللهم اجعل فیما تقضی و تقدر من الامر المحتوم ...
 
اعمال مخصوص شب بیست و یکم
1- دعای اللهم صل علی محمد وال محمد و اقسم لی حلما یسد عنی باب الجهل ... .
2- لعن بر قاتل امیرالمومنین. صد بار ذکر "اللهم العن قتلة امیرالمومنین"
3- زیارت امام علی علیه السلام .
اعمال مخصوص شب بیست و سوم
1- تلاوت سوره های عنکبوت و روم که امام صادق علیه السلام فرمود: تلاوت کننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت است.
2- قرائت سوره‌های مبارک عنکبوت، روم و دخان .
3- قرائت هزار مرتبه سوره قدر .
4- خواندن و تکرار دعای سلامتی امام زمان(عج) اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن ... .
5- دعای اللهم امددلی فی عمری واوسع لی فی رزقی ... .
6- تلاوت قرآن کریم به هر مقدار که توانستی .
7- خواندن دعای "یا باطنا  فی ظهوره و یا ظاهراً فی بطونه ... .
 
 
بهترین دعاها در شب قدر
دعاهايى كه از ائمه رسيده است، بهترين دعاهاست. اولاً خواسته‌هايى در اين دعاها گنجانده شده است كه به ذهن امثال ماها اصلاً خطور نمى‌كند و انسان از زبان ائمه (عليهم‌السّلام) آنها را از خدا طلب مى‌كند. در دعاى ابوحمزه و دعاى افتتاح و دعاى عرفه بهترين مطالبات و خواسته‌ها براى انسان مطرح مى‌شود؛ كه اگر انسان اينها را از خدا بخواهد و بگيرد، مى‌تواند براى او سرمايه باشد. ثانياً در اين دعاها مايه‌هاى خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بيانى ادا شده است كه دل را خاشع و نرم مى‌كند. با عبارات فصيح و بليغ، عشق و شيفتگى و شوق در اين دعاها موج مى‌زند. انسان بايد اين دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده كند.
بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ‌‌۱۳۸۴/۰۷/۲۹
شب قدر و دعاهای حضرت علی(ع) در نهج البلاغه/ نوشتاری از آیت الله جوادی آملی
شب قدر که شب نزول قرآن است، هر سال از طرف خدا تکریم می شود. گرامیداشت شب قدر به این است که همان خاطرة نزول قرآن تکرار شود.
تقریباً هزار و چهارصد و بیست و شش سال از نزول قرآن کریم می گذرد. هر سال به فرمان خدائی که متکلّم این کلام است، سالگردی گرانقدر تشکیل می شود. لذا با همان جلال و شکوه فرشتگانی که بار اوّل قرآن را آورده بودند، در خدمت روح از آسمان غیب تنزّل می کنند و بر ولی عصر نازل می شوند.

هنگام نزول قرآن، احیای خاطرة هر سالة‌ او هم گوشزد شد. هم با ماضی و هم با مضارع یاد شد. فرمود: إنّا أنزَلناهُ فِی لَیلَهِ القَدر، یعنی این کتاب را ما در شب قدر نازل کرده ایم، و هم در تجلیل شب قدر اینچنین فرمود: وَ مَا اَدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر. لِیلَهُ القَدرِ خِیرٌ مِنْ ألفِ شَهر. تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمرْ. سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجْر. یعنی این قرآن که در شب قدر نازل شد، با جلال و شکوه فرود آمد و به دستور خدا هر ساله آن جلال و شکوه تکرار می شود. اینچنین نیست که إنّا أنزَلناهُ فِی لِیلَهِ القَدر و پایان پذیرفته باشد! بلکه اینطور است: تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلّ اَمرْ. هر ساله ملائکه در خدمت روح همة حقائق قرآن را أعم از تفسیر و تکوین پائین می آورند.
مرحوم کُلینی بابی در جامع کافی عقد کرد که بعضی از امامان ما (علیهم السَّلام) فرمودند: شما برای اثبات ادامة ولایت به سورة قدر استدلال کنید. تقریر استدلال هم به این بیان است ؛ فرمود: به مخالفین بگوئید آیا نبی اکرم رحلت کرد، شب قدر هم از بین رفت، یا شب قدر هست ؟ آنها ناچار می گویند: شب قدر هست. یعنی هر سال ماه مبارکی دارد، و در هر ماه مبارکی شب قدر هست. فرمود: از آنها بپرسید: این که خدا فرمود: در شب قدر فرشته ها امور را نازل می کنند، بر کی نازل می شوند ؟ اگر مقدّرات و حقائق را نازل کرده اند که به همراه ببرند و به کسی ندهد، پس چرا آوردند ؟ اگر بنا شد مقدّرات و معارف را بر کسی عرضه کنند، آن کس کیست ؟ آن کس که همة فرشتگان به اتّفاق روح، همة امور را نازل می کنند و بر او گزارش می دهند، کیست ؟ او ولی امر است. او امام آن زمان است.
در هر زمان ای ولی معصوم هست که مهبَط وحی است. منتها وحی تشریعی به پایان رسید، آن وحی های تصدیقی و تکوینی و تبیینی و تفسیری و تشریعی همچنان مستدام است. لذا در بَدئ پیدایش نزول قرآن، ذات أقدس إله دستور داد که هر ساله خاطرة گرانبار نزول قرآن را گرامی بدارند و امشب احتمالاً یکی از شب هائی است که لیلة قدر است. لذا فرشتگان در خدمت روح همة امور را با سلامت به وجود مبارک ولی عصر عرضه می کنند. بعد به اذن ولی عصر به مجالس مؤمنین سری می زنند و به آنها سلام می کنند. و فیض ای که به ولی عصر رسید، به دستور آن حضرت به افراد مستعد می رسانند. کسانی که ارتباط شان با ولی عصر برقرار است، نشانه های شب قدر را هم درک می کنند.
از ائمه (علیهم السَّلام) سئوال کردند که علامت شب قدر چیست ؟ فرمود: آن نسیم ملایم که به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درک کرده اید. اگر زمستان باشد، احساس سرما نمی کنید  و اگر تابستان گرم باشد، احساس گرما نمی کنید. اگر یک همچنین حالی در شما پیدا شد، این نسیم قدر است. علامت دیگر اینکه: اگر بُوی خوبی به مشام شما رسید، این نشانة قدر است.
گاهی یعقوب ای می خواهد که بوی یوسف را از فاصلة هشتاد فرسخ استشمام کند، بگوید: إنّی لَأجِدُ رِیحِ یُوسُفَ لُولا أنْ تُفَنِّدُونْ (یوسف / آیة 94). آن کس که پیرهن یوسف را در دست دارد، بوی یوسف را استشمام نمی کند! ولی یعقوب از فاصلة هشتاد فرسخی بُوی یوسف استشمام می کند. فَلَمّا فَصَلَتِ العِیرْ (یوسف / آیة 94)، همین که قافله از مرز مصر حرکت کرد، یعقوب فرمود: من بُوی یوسف می شنوم! استشمام نمی کنی. ولایت بُوئی دارد، نبوّت بُوئی دارد، یوسف هر عصر بُوئی دارد، شب قدر بُوئی دارد. اگر کسی شامّة جان اش باز شد، این بُو را می شنود. و اگر آن لامسة جان اش باز باشد،‌ این نسیم خنک را حسّ می کند. جریان چشم و گوش در قرآن آمده، جریان شامّة معنوی هم در قرآن آمده. خدا بعضی را بصیر و بعضی را کُور می داند. می گوید: برخی کُور اند،‌ امّا نه چشم سرشان، بلکه چشم دلشان کُور است. إنَّهَا لا تَعمَی الأبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور (حج / آیة 46). معلوم می شود بعضی ها قلب شان بیناست، بعضی دلشان کُور است. آن دلی که چشم دارد، شامّه هم دارد، ذائقه هم دارد، لامسه هم دارد. 
منتظر
10:4
92
چگونه به استقبال ماه رمضان برویم

جام کشکول؛

رمضان مهمان بسیار عزیزی است؛ هر سال چند روز به نزد ما می‌آید و آن در بین ماه‌ها همانند یوسف در میان برادرانش می‌باشد. پس باید قدرش را بدانیم و آن‌چنان که شایسته‌ی آن است برایش آماده‌گردیم. خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً» [توبة: ۴۶]؛ اگر می‌خواستند بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده می‌کردند.

این‌ها جرقه‌های نورانی‌ای جهت آماده‌گیری برای ماه مبارک رمضان هستند:

شوق رمضان:

در دل محبوب‌ترین فردت را تصور کن که یازده ماه از تو دور بوده است و به تو خبر رسیده که بعد از چند روز می‌آید، چه قدر مشتاق دیدارش هستی؟!

اظهار شادمانی:

خداوند متعال می‌فرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» [یونس:۵۸]؛ بگو : به فضل و رحمت خدا (به همین نه چیز دیگر) باید مردمان شادمان شوند؛ این بهتر از چیزهائی است که گرد می آورند.

پس خوشحالی نسبت به طاعات و موسم‌های خیرات، فرعی از محبت خداوند متعال است؛ مردم نیک به فضل خدا نسبت به خود که عمرشان را طولانی کرد و آنان را به روزه‌ی رمضان و شب‌زنده‌داری‌هایش رساند، خوشحال هستند.

دعا:

سلف صالح با دعا به استقبال ماه مبارک رمضان می‌رفتند و چنین دعا می‌کردند: اللهم بلغنا رمضان، اللهم سلمنا رمضان وسلم رمضان لنا و تسلمه منا متقبلاً؛ خدایا ما را به رمضان برسان و ما را تا ماه رمضان سالم نگه‌دار و رمضان را به سلامت به ما برسان و آن را از ما قبول شده بپذیر.

قلب‌ها در میان امید و یأس نسبت به وصول رمضان هستند:

همگی مسافریم؛ بعضی در میان راه از سفر باز می‌مانند و بعضی به مقصد می‌رسند. آیا ما به ماه مبارک رمضان می‌رسیم یا عمرمان کوتاه می‌شود همان‌طوری که نسبت به برادران و خواهرانی که سال گذشته با ما روزه گرفتند و طناب عمرشان پاره شد و هرگز نمی‌توانند سال جاری را روزه بگیرند؟ 

عزم راستین:

رمضان یک فرصت است و فرصت اگر از دست برود، گاهی موقع دوباره بر نمی‌گردد؛ پس عزمت را چنان راسخ کن که روزه‌ات با روزه‌های قبلی فرق داشته باشد و با خود بگو: اگر خدا در ماه رمضان به من فرصتی دوباره بخشید، روزه‌ی خداحافظی‌ام را خواهم گرفت. و به نفست بگو: خداوند ماه‌های رمضان زیادی را به من فرصت داد، اما از من خیر زیادی فوت شد، اگر سال جاری به من فرصت دهد، می‌بیند که من چه کار خواهم کرد. و به نفست بگو: امسال تو را به بارگاه پروردگارم عرضه خواهم کرد، آیا تو را قبول می‌کند و یا رد خواهی شد.

صداقت، در عزم راستین است؛ خداوند متعال می‌فرماید: «مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً» [الأحزاب:۲۳]؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا در پیمانی که با او بسته‌اند، راست بوده‌اند. برخی پیمان خود را بسر برده‌اند و برخی نیز در انتظاراند. آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند.

توبه:

چگونه در زمین شوره‌زار کشت می‌کنی، باید خاک دلت را قبل از فصل کاشت پاک کنی و آن را با آب توبه و تگرگ انابت و ژاله‌ی استغفار شستشو بدهی. اللهم اغسلنی بالماء والثلج والبرد؛ بار الها! مرا با آب و برف و ژاله بشوی.

قلب‌ها محل نظر پروردگار نسبت به بنده هستند؛ آیا دوست داری که خدا به قلبت بنگرد و در آن آلودگی شرک، چرک گناه، پلیدی کینه، حسد، فریب و دیگر گناهان مهلک را ببیند؟!

الله تعالى می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» [التحریم:۸]؛ ای مؤمنان! به درگاه خدا برگردید و توبه‌ی خالصانه‌ای بکنید‌، شاید پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و بزداید و شما را به باغ‌های بهشتی داخل گرداند که از زیر آن رودبارها روان است. این کار در روزی خواهد بود که خداوند پیغمبر و کسانی را که با او ایمان آورده اند، خوار و سبک نمی دارد. نور ایشان پیشاپیش و سوی راستشان در حرکت است؛ می گویند : پروردگارا ! نور ما را کامل گردان و ما را ببخشای، چرا که تو بر هر چیزی بس توانائی.

علم قبل از عمل:

چه‌قدر نیکی‌هایی بودند که از دست رفتند و چه‌قدر اعمالی بودند که به سبب نادانی برباد شدند! پس باید بنشینیم و قبل از روزه گرفتن، چیزی از فضایل، احکام و آداب روزه را فرا گیریم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ» (رواه ابن ماجه)؛ یاد گرفتن علم بر هر مسلمان فرض است.

بالا بردن سطح آمادگی:

کسی وارد معرکه می‌شود که امید پیروزی را دارد و کسی که برای آزمونی می‌رود که آرزوی موفقیت را در آن دارد، آن‌چنان آمادگی‌ای می‌گیرد که آرزوی پیروزی و قبولی را می‌کرد.

ما به استقبال ماهی می‌رویم که در آن درجات بالا می‌روند و به ثواب نیکی‌ها افزوده و بدی‌ها زدوده می‌شوند و انسان‌ها از آتش جهنم رهایی می‌یابند. پس بر ما لازم است که آمادگی خود را نسبت به پایبندی بر نمازهای جماعت و پشت سر آن خواندن نمازهای سنت و نوافل، شب‌زنده‌داری، یاد خدا و دیگر طاعات بالا ببریم.

رام کردن حواس:

- زبانت مثل درنده است، اگر آن را رها کنی، تو را می‌درد؛ پس آن را با ذکر، استغفار و تلاوت قرآن رام کن و آن را از لغویات، غیبت، سخن‌چینی، مسخره و شوخی ناجایز باز دار.

- چشمت را اگر حفاظت نکنی، خیانت می‌کند، پس نگاهت را پایین بگیر و از نگاه حرام به فیلم، تلویزیون، مجلات و در راه‌ها پرهیز کن.

- شکمت را از حرام حفاظت کن و در خورد و نوشت به دنبال رزق حلال باش.

- پاهایت را به رفتار متواضعانه عادت ده و در زمین با تکبر و غرور راه نرو و حذر کن از این‌که به محل‌های فساد بروی. بیش‌ترین گام‌هایت را به سوی مساجد و دروس علمی سوق بده.

- سر را و آن‌چه در سر است و شکم و محتویاتش را حفاظت کن و مرگ و پوسیدگی را یاد کن.

مشغله‌ات را کمتر کن:

انسان در ماه رمضان کارهایی دارد که از آن‌ها بی‌نیاز نیست؛ مانند خرید احتیاجات منزل از آب، غذا و پوشاک، و این‌ها فرصت زیادی را از ما در ماه رمضان می‌گیرد و وقت گران‌بها و بی‌بدیل را ضایع می‌کنند. چه خوب است که هر یک از ما احتیاجات منزلی‌اش را ـ اگر می‌تواند ـ قبل از رمضان به وفور تهیه نماید تا در رمضان با فراغت قلب به عبادت بپردازد.

چنین نباشد که یکی در حال نماز و دیگری مشغول به برنج و روغن باشد!

دیگری نماز تراویح را به خاطر خرید لباس فرزندانش ترک کند!

و دیگری ساعاتی را در صف‌ها بگذراند! و این چنین وقت‌های گران‌بها به هدر برود که انسان در این معامله دچار چه ورشکستگی فاحشی می‌شود!

اهدافت را تعیین و خط مشیت را مشخص کن:

- در ماه رمضان چه اهدافی داری؟

“بخشش گناهانم ـ آزادی از آتش جهنم ـ دخول بهشت از دروازه‌ی ریان ـ …”

- برای رسیدن به این اهداف، چه وسیله‌ای داری؟

برای تحقق هر هدف بزرگی، وسایلی لازم است؛ وسایل تو جهت تحقق اهدافت چیست؟

- آیا این اهداف و این وسایل را نوشته‌ای؟

- آیا خط مشی‌ای برای ماه رمضان وضع کرده‌ای؟

برای رمضانت ذخیره‌ای داشته باش:

بعضی از مردم پول زیادی را جهت خرید غذاهای گران‌قیمت برای ماه رمضان ذخیره می‌کنند تا این‌که ماه رمضان را ماه خورد و نوش و برآوردن خواهش‌های نفسانی بگردانند و آن را ماه تبذیر و اسراف قرار دهند!!

تو چنین مباش؛ ولی پولت را ذخیره کن تا آن را در ماه رمضان صدقه بدهی. «کَانَ رَسُولُ اللهِ -صلى الله علیه وسلم- أَجْوَدَ النَّاسِ، وَکَانَ أَجْوَدُ مَا یَکُونُ فِی رَمَضَانَ» (متفق علیه)؛ پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم سخی‌ترین مردم بود و بیش‌ترین سخاوتش در ماه رمضان بود.

12:32
91
نامه ای از سوی خدا...
 
 
 
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.


هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...
با عشق !

15:8
90
اخوان الشیاطین و شیخ شهید

جام دینیَ: شهادت دردناک ودلخراش عالم مجاهد روشنگر معاصر علامه شیخ حسن شحاته بدست خوارج زمان، برادران شیطان، جاهلان دوران، منحرفان زمان، کوردلان احمق سلفی وهابی دل همه را به درد آورد وسوزاند، در دوره ای که آزادی اندیشه وحقوق بشر وحقوق حیوان بوق وکرنای جهان را درنوردیده است اجتماع تنی چند از شیعیان بمناسبت میلاد امام زمان (عج) - که پروانه وار گرد شمع وجود این دانشمند فرزانه در خانه ای در یک روستا  بودند - را برنتافتند، وآنچنان وحشیانه عمل کردند که روی چنگیز ومغول وشارون را سفید کردند، حدود سه هزار نفر خانه ای را که محل اجتماع حدود سی نفر بود محاصره کردند وحریم شخصی را شکستند وخانه را آتش زدند وشیعیان را به قصد کشت ددمنشانه مورد ضرب وشتم قرار دادند، وشیخ را به همراه دو برادر ویک همراه فجیعانه کشتند وبدنش را حدود دو ساعت بر زمین کشاندند !! مگر جرم شیخ چه بود؟ اصلا خود شیخ که بود؟ او عالمی بود که در الازهر مصر درس خوانده بود، وسالیانی خطیب وامام مسجد بود، عنایت الهی وتوجه نبوی دل صاف او را منور ساخت وپس از مطالعه عمیق ومستمر مذهب حق را یافت واز مذهب حنفی دست کشید وشیعه گردید، از این جریان حدود 18 سال می گذرد، ولی جریان به این ختم نمی شود، او سمبل یک حرکت روشنگرانه شد، وسبب هدایت بسیاری از حقیقت جویان گردید، واین مطلبی است که مخالفانش که تاب مقاومت در برابر قوت استدلال وصلابت برهان او را نداشتند نمی توانستند تحمل کنند،  وسرانجام او را مظلومانه وغریبانه ومعصومانه به شهادت رساندند وعزای مسلم وصحنه کربلای کوچک را در غربتکده عالم آفریدند..

ولی بی شک که خون پاک این شهید حقایق پنهان را بیشتر روشن خواهد ساخت، ابر تیره کنار خواهد رفت وخورشید هدایت در مصر ودیگر کشورهای عربی واسلامی خود را نشان خواهد داد، امروز این سؤال برای همه مردم در سطح جهانی مطرح است که شیعه کیست؟ حرف وسخن او چیست؟ چرا 1400 سال است که خون شیعه بر زمین ریخته می شود و روز بروز توجه همگانی را بیش از پیش بخود جلب می کند؟ چرا اولین سری که  از بدن جدا گردید سر حجر بن عدی صحابی ویکی از شیعیان علی بن ابی طالب بود؟ چرا ابن برخورد خشن در طول تاریخ ادامه یافت تا آنکه ابو الفرج اصفهانی مقاتل الطالبیین وعلامه امینی شهداء الفضیله نگاشت؟ ریشه را در استواری منطق ابن مذهب که تجلی اسلام ناب محمدی است باید یافت که با معرفی آن دیگر جایی برای اسلام اموی باقی نخواهد ماند، واین حقیقتی است که شهید شحاته آن را بخوبی دریافت.. صدها سخنرانی روشنگر او در دست است که می تواند راه را برای رهپویان نشان دهد، وجا  دارد که در قالب کتاب و جزوه وسی دی در اختیار عموم قرار گیرد، ترجمه فارسی آن مباحث نیز برای فرهیختگان بسیار سودمند خواهد بود، حضور فعال و پرنشاط او در شبکه های ماهواره ای شیعی وسایتهای اجتماعی اینترنتی مثل پالتاک و.. بسیار پرفایده بود.. او شهید ماه شعبان و قربانی امام زمان شد.. وخون شهید از جوشش نمی افتد.. او حسن بود وحسن زیست وحسن پرکشید.. عاش سعیدا ومات شهیدا.

حجت الاسلام شیخ محمد امین پور امینی
 

20:22
89
پیامک تبریک نیمه شعبان
 
 
 
 

در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند ..... اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار


... 

به اميد روزي که متن تمام اس ام اس ها يک جمله باشد و آن : مهدي آمد

... 

سر راهت در انتظارم ..... برده هجرت صبر و قرارم ...... جز ظهورت اي گل زهرا ..... به خدا حاجتي ندارم
کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت
... 

دامن علقمه را عطر گل ياس يکي است

قمر بني هاشميان در همه ناس يکي است

سير کردم عدد ابجد و ديدم به حساب

نام زيباي اباصالح و عباس يکي است


...


شعبان شد و پيک عشق از راه آمد

عطر نفس بقيه الله آمد

با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسين

يک ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد


...

 

شعبان بهانه اي است براي دوستي با خدا ، لحظه هايت سرشار از اين دوستي باد.


...

 

خدايا !

تو آنچناني که من دوست دارم...

پس مرا آنچنان کن که تو دوست داري

اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه امين


...

 

کاش مي شد اشک را تهديد کرد مدت لبخند را تمديد کرد


کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد


ميلاد نور پيشاپيش مبارک


...

 

 آن که بي باده کند جان مرا مست کجاست ؟ آن که بيرون کنداز جان و دلم دست کجاست؟


...

 

آن که سوگند خورم جز به سر او نخورم آن که سوگند من و توبه ام اشگست کجاست


...

 

کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت؟

...

 

در کودکي خوانده بوديم" آن مرد درباران آمد"؛ غافل ازاينکه تاآن مردنيايد، باران نمي بارد


...

 

 هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســيــنـــه" بي قرار است


هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است


همان مردي که جمعه آيد روزي ... و اين پايان خوب انتظار است


...

 

بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلوات


تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات


...

 

عزيز ديدنت را بهانه بسيار داريم اما بها نه

کلاس اول خوانديم " آن مرد در باران آمد " ...

اکنون مي فهميم تا آن مرد نيايد باران نخواهد آمد ...

اللهم عجل لوليک الفرج


...

 

خدايا !

آنچنان زمين گيرم نکن که هنگام ظهور مولا توان برخاستن نداشته باشم ...

اللهم عجل لوليک الفرج


...

 

مهدي جان !

روا بود که گريبان ز حجر تو پاره کنم ...

دلم هواي تو کرده بگو چه چاره کنم ...

اللهم عجل لوليک الفرج

تا کسي رخ ننمايد ز کسي دل نبرد

دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود

اللهم عجل لوليک الفرج


...

 

چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي

چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي


...

 

بر چهره پر ز نور مهدي صلوات

بر جان و دل صبور مهدي صلوات

تا امر فرج شود مهيا بفرست

بهر فرج و ظهور مهدي صلوات

اللهم عجل لوليک الفرج


...


بي تو اي صاحب زمان

بي قرارم هر زمان

از غم هجر تو من دلخسته ام

همچو مرغي بال و پر بشکسته ام

اللهم عجل لوليک الفرج


...

 

ما معتقديم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسي تير خواهد زد

سوگند به هر چهارده آيه نور

سوگند به زخم هاي سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر مي گردد

مهدي به ميان شيعه برمي گردد

اللهم عجل لوليک الفرج


...

 

اگر تو نيايي سيلي ظالمان هميشه بر گونه مظلومان مي خورد و صداي ظالم همه جا به گوش مي رسد ...


...

 

اللهم عجل لوليک الفرج

کامل بتاب و رخ بنما ...

اگر تو ياري کني جسمم آرام مي گيرد...

پس فکري براي دل بي تابم کن ...

اللهم عجل لوليک الفرج


...


فقط توئي که مي تواني داد عدالت سر دهي ... چون تو زاييده حقي ...

اللهم عجل لوليک الفرج

                                                   ....

گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت؟
گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم
گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی
گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است
گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا ، گفتا که رایگان است
گفتم ازم بپذیر ، این نیم جان که دارم
گفتا نگاه دارش ،غمخانه ی تو جان است
******

 


به انتظار تو نشستن ، اشتباه ماست ، به انتظار تو باید ایستاد
میلاد امام زمان ( عج ) مبارک
******

 


امشب ز کرَم حق گُهرى داد به نرجس
وز برج ولایت قمرى داد به نرجس
خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس
برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس
******

 


بر منتظرین مژده بده منتظر آمد
از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
******

 


ما غایبیم ، او منتظر آمدن ماست
میلاد مبارک
******

 


هر روزی که می گذرد
یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم
اما به خود امام زمان چطور  ؟
******

 


یا مهدی ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق
میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را می داند
بیا و حسن ختام زمان باش
******

 


خدایا با نور امام مهدی، همه‌ی تاریکی‌ها را روشن کن
میلاد نور مبارک
******

 


خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یارب کلامش
بسوز سینه ى مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش
عید شما مبارک
******

 


آمدنت چون رستاخیز، عدل گستر است و چون سپیده صبح
نوید آغازی دوباره برای همه خوبی هاست
میلاد مهدی موعود مبارک باد
******

 


مهدی جان!
به روسیاهی‌مان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی و گنه کارند
قلبمان را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می‌خوانند . . .
******

 


میلاد با سعادت منجی عالم بشریت
برپاکننده قسط و عدل منتقم خون حسین (ع)
حضرت ولیعصر ، امام زمان ، مهدی موعود (عج)  بر عموم شیعیان جهان مبارک باد
******

 


ای منتظر ، غمگین مباش قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد از افق گویا سواری می‌رسد
******

 


امام کاظم (ع) :
جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود
******

 


پیامبر اکرم (ص) :
در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایشی به سر می برند
که هرگز نظیر آن دیده نشده است
******

 


جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند
نام مهدی صد هزاران درد درمان می کند
مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار
من گلی دارم که دنیا را گلستان می کند
******

 


میلاد دوازدهمین
گل بوستان امامت و ولایت امام عصر و الزمان مبارک

20:7
88
تصاویر ویژه نیمه شعبان

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان

 

کارت پستال ویژه نیمه شعبان , کارت پستال تولد امام زمان


 
کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

کارت پستال های نیمه شعبان

 

 کارت پستال های نیمه شعبان


  کارت پستال های نیمه شعبان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان


پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان



پوستر به مناسبت نیمه شعبان
19:54
87
نایب خاص ایرانی امام زمان(عج)
 
 
 
در میان نایبان چهارگانه امام زمان(عج) که نیابت خاص ان حضرت در زمان غیبت صغری را داشتند، نام یک ایرانی هم به چشم می خورد.
«ما او  را مي‌شناسيم، خداوند تمام خوبي‌ها و خوشنودي‌هاي خويش را به وي بشناساند و او را با عنايت خود خرسند گرداند، از نامه او آگاه شديم و در مسؤوليت محوله به وي اطمينان داريم، او در نزد ما داراي مقامي است که موجب شادي وي خواهد شد، خداوند احسان خود را نسبت به وي زياد گرداند...» این، متن نامه ای است که امام زمان(عج)در تایید نیابت خاص سومین نایب شان نوشته اند. نایب خاصی که ملیتی ایرانی داشت:«ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی».

نایب خاص قمی امام زمان

حسين بن روح از خاندان ايراني نژاد، به نام «آل نوبخت» بود.  جد بزرگ این خانواده یعنی «نوبخت» از بزرگترین ستاره شناسان زمان خود بود. او که از آئین زرتشت پیروی می کرد در زمان خلافت منصور خليفه دوّم عباسي (158 ـ 136 ق.) مسلمان شد و سپس با ورود به دربار بنی عباس، در گسترش علوم و تمدّن اسلامي خدمات چشمگيري از خود نشان داد. فرزندان و نوادگان نوبخت در عصرهاي مختلف به ترتيب از مترجمان چيره دست زبان فارسي به عربي و از ستاره شناسان، راويان، متکلّمان، فيلسوفان، فقيهان و شعراي سرشناس بوده اند و حتّي برخي از آنان به مسؤوليتهاي مهم حکومتي نيز دست يافته اند.

گرچه خود نوبخت پس از مسلمان شدن در مذهب خلفاي بغداد، یعنی مذهب اهل سنت بود. اما بعدها همه نوبختيان شیعه شدند و از جمله جزو شيفتگان و یاران خاص اهل بيت(عليهم السلام) شدند. 

«ابوالقاسم حسین بن روح» هم از جمله نوبختی ها بود. می گویند او به لهجهٔ اهالی آبه (از روستاهای شهرستان ساوه) صحبت می کرد . طوری که در بعضی منابع از حسین بن روح نوبختی را با لقب آوی (آوه یا آبه) هم یاد شده است. شیخ صدوق هم او را از اهالی آوه می دانست.

او از نزدیکان مورد اعتماد محمد بن عثمان (دوّمین نایب خاص) بود و رابط بین او، عثمان بن سعید و شیعیان بود که در سال 305 هجری قمری، با وصیت دومین نائب خاص امام زمان (محمد به عثمان) و با رحلت وی، به عنوان سومین نایب ویژه امام زمان(عج) منصوب شد و دستخط مبارک امام زمان(عج) در تایید این انتصاب را دریافت کرد. 

نماینده ای ویژه، مورد اعتماد همه

شخصيت جامع حسين بن روح چنان بود که انتصاب وي براي نيابت امام زمان(عج) بي درنگ مورد توجه و استقبال دست اندرکاران دستکاه نيابت و علماي سرشناس و صاحب نفوذ در مناطق مختلف قرار گرفت و در نهايت اين فقيه فرزانه توانست دوران حساس و بحراني اين مقطع را به خوبي پشت سر بگذارد.حتّي فقهاي بزرگ شهر قم که در آن ايام از قدرت و منزلت خاصي برخوردار بودند، با اين حال در نهايت بردباري و اشتياق، از دستورات وي پيروي کردند؛ از جمله  علي بن بابويه، پدر شيخ صدوق (از فقهاي پر نفوذ شهر قم) در اين هنگام جهت ديدار با نايب سوّم، به شهر بغداد سفر مي کند، چند روزي در محضر حسين بن روح مانده، مسائلي را عنوان کرده و پاسخش را گرفت و سپس به شهر  قم بازگشت.

به گفتهٔ شیخ طوسی شروع نیابت نوبختی به سال ۳۰۶ هجری/ ۹۱۷ میلادی بود. او توقیعاتی را منتسب به امام زمان ارائه می‌کرد و به پرسش‌های علمای قم پاسخ می‌داد. چنین به نظر می‌رسد که حسین بن روح نوبختی بیش از نواب پیشین نزد شیعیان هم عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح توانست به عنوان تنها نائب زمان خود توسط شیعیان پذیرفته شود و خاندان نوبختی تأثیر غالبی بر جامعه شیعیان و علما داشتند. حسین بن روح همچنین کوشید تا غیبت را علاوه بر توجیه براساس حدیث با رویکردی عقلی نیز توجیه نماید. حسین بن روح علاوه بر آنکه در میان شیعیان بغداد از موقعیت اجتماعی خوبی بهره مند بود، در میان دستگاه خلافت عباسی بخصوص آل فرات نیز از نفوذ و احترام قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود.

«حسين‌بن روح» داراي برتري‌هاي فراواني بود، مهم‌ترین صفت وي رازداری بود؛ به طوری که «ابوسهل نوبختی» درباره او گفته است: «ابوالقاسم، اگر امام را زیر دامن خود پنهان داشته باشد و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد.»


او همچنين با وجود این که خلفا را غاصب حکومتی می‌دانست که صاحبان اصلی آن، یعنی ائمه (ع) را با زهر یا شمشیر کشته بودند، سیاست تقیه را دنبال می‌کرد، وی حتی در جلسه مناظره، با پیش گرفتن تقیه در مقابل اهل سنت، توانست خود را از معرض ظن نجات دهد، در اين جلسه مناظره يكي از دوستانش با جواب او، خنده‌اش گرفته بود، پنهانی سرزنش كرد، دوستش در جواب گفت: «شنیدن این سخن از نماینده امام تعجب‌آور است و موجب خنده می‌شود»، حسین بن روح او را تهدید کرد که اگر بار دیگر این سخن را بگوید با او قطع رابطه خواهد کرد.

21 سال نیابت خاص

حسین بن روح سرانجام در 18 شعبان سال326 هجری قمری، پس از 21 سال نیابت خاص امام زمان از دنیا رفت. اما از آنجا که هنوز سه سال از دوران غيبت صغري باقي مانده بود، ضرورت داشت براي ادامه رياست و تکميل اين دوره سرنوشت ساز، يک فقيه و شخصيت توانمند ديگر به جاي او منصوب شود. از اين رو، حسين بن روح چند روز قبل از رحلت، به دستور امام عصر(عج)، مسؤوليت دستگاه نيابت را به نايب چهارم، علي بن محمد سَمري سپرد. شیعیان عراق، پس از تشییع باشکوه پیکر وی، او را در محله نوبختيه، جنب راست ضلع شرقي بازار «عطاران» به خاک سپردند. اجایی که الان به نام محله «رصّافه» در شرق بغداد و در منطقه مرکزي و در ميان بازار قرار دارد و به «مقام حسين بن روح» مشهور است.

خاندان نوبختی از جمله خاندان های عالم و نامدار عصر خود بودند و شاعران، دانشمندان و اصحاب خاص معصومان(ع) از میان انان بوده است. از جمله :

ابوسهل بن نوبخت، ستاره شناس.

ابوسهل فضل بن نوبخت، فيلسوف و متکلّم.

ابواسحاق بن اسحاق بن ابي سهل، متکلّم و صاحب کتاب «الياقوت».

ابوسهل اسماعيل بن علي، از اصحاب امام هادي و امام عسکري(عليهما السلام)

ابومحمد حسن بن موسي نوبختي، رجال شناس وصاحب کتاب «فرق الشيعه».

حسن بن سهل نوبختي، منجم مشهور.

ابو عبدالله احمد بن عبدالله نوبختي، شاعر.
 

19:11
85
زیباترین آرامش دنیا

ازدی می گوید:
« من مشغول طواف خانه خدا بودم. شش دور رفتم و قصد داشتم دور هفتم را شروع کنم که ناگاه چشمم به حلقه ای از مردم افتاد که در طرف راست کعبه بودند! جوانی خوشرو و خوشبو با مهابت تمام نزد ایشان ایستاده و صحبت می فرمود؛ به طوری که بهتر از سخن او و دلنشین تر از گفتارش نشنیده بودم.
نزدیک رفتم که با او صحبت کنم؛ اما ازدحام جمعیت مانع از نزدیک شدن به او گردید.
از مردی پرسیدم: این جوان کیست؟
گفت: پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله است، که سالی یک بار برای دوستان خصوصی خود ظاهر می شود و برای آنها حدیث می فرماید.

وقتی این مطلب را شنیدم، خود را به او رسانده و عرض کردم: مولا جان، من برای هدایت به خدمت شما آمده ام و می خواهم مرا راهنمایی کنید.

تا این گفته را شنیدند، دست بردند و از سنگریزه های مسجد برداشتند و به من دادند. وقتی به آن نگاه کردم، دیدم تکه طلایی است. بعد از آن که این موضوع عجیب را مشاهده کردم، به راه افتادم. ناگاه دیدم آن بزرگوار پشت سر من آمدند و به من فرمودند:
« حجت بر تو ثابت شد و حق برایت ظاهر گردید و کوری از چشم تو رفت. آیا مر ا نشناختی؟ »
عرض کردم: نه، نشناختم.
فرمودند:
« منم مهدی. منم قائم زمان. منم آن که زمین را پر از عدل و داد می کنم، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده باشد؛ به راستی که زمین از حجت خالی نخواهد بود و خدای تعالی مردم را در حیرت و سرگردانی رها نمی کند.

بعد هم فرمودند: آنچه را که دیدی نزد تو امانت است؛ آن را برای برادران مؤمنت نقل کن. »

 

آقا نگاهت جای آهو هاست، می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد

جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم

می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد

اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم

برگشتنت در قلب های مرده مردم

همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم

جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت

مانند رد باد بر شنهاست ، می دانم

در باور کوتاه این مردم نمی گنجد

وقتی بیایی اول دعواست ، می دانم

ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری

یک بار حس بودنت زیباست ، می دانم

آقا اگر تو برنمی گردی دلیل آن

در چشمهای پر گناه ماست ، می دانم

کی باز میگردی ، برایم بودن با تو

زیباترین آرامش دنیاست ، می دانم

تو باز می گردی اگر امروز نه ، فردا

از آتشی که در دلم پیداست ، می دانم

14:55
84
پیامک تبریک ولادت حضرت ابوالفضل و روز جانباز
 
                                                        هر گل خوشبو که گل یاس نیست

هر چه تلألو کند الماس نیست

ماه زیاد است و برادر بسی

هیچ یکی حضرت عبـاس نیست

*** 

کریم باوفا، آقا ابوالفضل

خداوند سخا، آقا ابوالفضل

دلی دارم که نذر مرقد توست

ببر تا کربلا، آقا ابوالفضل!

*** 

چهارم شعبان ، روز شکفتن گل معطر ابالفضل (ع) بر شاخسار اهل‏بیت (ع) مبارک باد

***

عباس(ع) آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد، شجاعت را

تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد. میلادش مبارک.

***

میلاد اباالفضل(ع)، ماهتاب شب های غریبی حسین(ع) و اسوه باشکوه جانبازی مبارک باد.

*** 

مبارک باد نورانیت خانه هایی که در سایه شمع وجود جانبازان، ذرّه ذرّه به آسمان نزدیک تر می شوند.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

***

جانباز، آلبوم تماشایی خاطرات سرخی است که از دلاورمردی های

عباس گونه های وطن، به جا مانده است.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

کوله بار زخمتان، در روز میلاد اباالفضل(ع)، سرشار از نسیم شفاعت و عنایت باد.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

ای جانباز! فراتِ جان تو، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز، در سایه امن ایمان،

عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

جانبازان، تمثال وفاداری و ایثار، شکوه زخم و زیبایی و تصویرگر ایمانند.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

***

جانباز یعنی قلّه وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دل‌بستگی.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

روز جانباز، یادآور سال های آتش به جانی شقایق ها، گرامی باد.

*** 

جانباز، با لبخند زخم خویش، خاطرات خفته عباس(ع) را در کربلا بیدار می کند.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

جانباز، شعله ای از جان اباالفضل(ع) است که شمع ایمان را در زمانه خود روشن نگه می دارد.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

ای جانباز! زخم تنت ستاره دنباله داری است که یادآور نادیده های آسمان کربلاست.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

جانبازان، یادگاران روزهای عشق و حماسه اند؛ خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان

به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی بودند.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

سلام بر تو ای جانباز که زیباترین فرصت پرواز را در بال های شکسته ات می توان یافت.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

جانباز، زخمی ترین غزل دیوان عشق است که در فضای ایثار منتشر می شود.

ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.

*** 

مرا از بچگی احساس دادند / مرا عادت به بوی یاس دادند 

کلید قفل هایم را از اول / به دست حضرت عباس دادند 

ولادت حضرت ابالفضل العباس مبارک

*** 

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد 

عطر نفس بقیت الله آمد 

با جلوه ی سجاد و اباالفضل و حسین 

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

*** 

ای عاشقان ای عاشقان عالم سراپا ناز شد

سیمرغ قاف عشق را هنگامه پرواز شد

زاسرار خلقت بهر ما افشا هزاران راز شد 

کلک جهان آرای حق آماده اعجاز شد

ولادت با سعادت حضرت عباس(ع) بر شما مبارک

14:52
83
پیامک تبریک ولادت امام حسین (ع)
 
 
 
 سومین روز ز شعبان چون برآمد خورشید / سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود

روز میلاد همایون حسین ابن علی است / باد بر خلق جهان مقدم پاکش مسعود . . .

ولادت با سعادت امام حسین (ع) بر شما مبارک

 

 

شعبان و شد و پیک عشق از راه آمد

عطر نفس بقیة الله آمد

با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسین

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه مبارک

 

 

شاهی به دوصد عزت و اجلال آید / با شوکت و فر و جاه و اقبال آید

امروز حسین آید و فردا عباس / خورشید ز پیش و مه ز دنبال آید . . .

 

 

سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت

حضرت حسین بن علی علیه السلام

مبارک و خجسته باد . . .

 

 

حسین سلطان عشق،عباس ساقی عشق،زینب شاهد عشق و سجاد راوی عشق.

کاروان عشق در راه است و خود “عشق”نیمه شعبان خواهد آمد…

اعیاد شعبانیه مبارک

 

 

برخیز که نور ازلی می آید

بر عالم ایجاد ، ولی می آید

مجموعه حُسن و عشق و ایثار و کرم

یعنی که حسین بن علی می ‏آید . . .

ولادت امام حسین(ع) بر شما مبارک

 

 

میلاد گل رسول و زهرا و علی است

زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است

ما را دگر از روز جزا بیمی نیست

چون بر دل ما عشق حسین ابن علی است

 

 

میلاد خط سرخ عشق، سومین پرچم دار قله امامت و دیانت

آقا اباعبدالله الحسین مبارک باد

 

 

مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد / پیک شادی ز بر حضرت جانان آمد

مژده ای دل که برای دل غمدیده ما / هدهد خوش خبر از نزد سلیمان آمد . . .

ولادت امام حسین (ع) بر شما مبارک

 

 

مژده ای دل خدای عشق رسید

شاهدان را لقای عشق رسید

جان به پایش کنید قربانی

عاشقان خونبهای عشق رسید . . .

 

 

حسین(ع)، یعنی تشنه ترین دریایی که ارادت دل های زخمی را

به ساحل عافیت می رساند.

شکفتن جوانه حسین(ع) در بوستان ایمان مبارک باد . . .

 

 

بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید / عطر فردوس هم آغوش صبا می آید

نوگل مصطفوی، زینت باغ علوی / مظهر پنج تن آل عبا می آید

 

 

نام تو را دواى درد است حسین

بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین

عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود

بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین

 

 

ز گلزار نبی و بوستان حیدر و زهرا

گلی بشگفت با بوی خوش و با چهره ی زیبا

شنیدستی که با یک گل نمی گردد بهار؟ اما

گلستان گشته از این گل، همه دنیا و ما فیها

ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام تهنیت باد.

 

 

میلاد حسین(ع)، آهنگ بلوغ ملکوت است برای آوازهای جشن اهل آسمان

 

 

سروشی دوش در گوشم، سرود این نغمه ی شیوا

که بشگفت از گلستان محمد(ص) نوگلی زیبا

بشارت ای گنه کاران حسین آمد حسین آمد

نثار مقدمش سرها، فدای جان او جان ها

ولادت امام حسین (ع) بر شما مبارک

 

 

تا بال و پر عشق به جانم دادند

در وادی عاشقان مکانم دادند

گفتم که کجاست کعبه‏ی اهل ولا

در گاه حسین (ع) را نشانم دادند . . .

 

 

میلاد حسین خون بهاى دین است

این عید، حیات شیعه را تضمین است

امروز فرشتگان به هم مى ‏گویند

احیاگر آیین محمد این است . . .

 

 

همین نه من شده‌ام ریزه‌خوار خوان حسین

که هست عالم ایجاد، میهمان حسین

ز آفتاب قیامت نباشدش باکی

کسی که رفت دمی زیر سایبان حسین . . .

 

 

ز گلزار نبی (ص) و بوستان حیدر و زهرا

گلی بشگفت با بوی خوش و با چهره ی زیبا

شنیدستی که با یک گل نمی گردد بهار؟ اما

گلستان گشته از این گل، همه دنیا و ما فیها . . .

ولادت امام حسین (ع) تبریک و تهنیت

 

 

صفا گرفته دلم از صفای ثارالله

نوای مرغ دلم در نوای ثارلله

زصبح روز ولادت نه صبح روز ازل

پریده مرغ دلم در هوای ثارالله . . .

 

 

میلاد خط سرخ عشق، سومین پرچم دار قله امامت و دیانت

آقا اباعبدالله الحسین(ع)

مبارک باد

 

 

بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید

عطر فردوس هم آغوش صبا می آید

نوگل مصطفوی، زینت باغ علوی

مظهر پنج تن آل عبا می آید

میلاد مولای عالمین، اباعبدالله الحسین، مبارک

 

 

خجسته باد آمدن سومین بهار ولایت و مبارک باد این طلوع سبز بی‏ پایان . . .

 

 

حسین جان! ای ابر شعله ورِ هستی

میلادت بارش رحمتی است بر کویر خشکیده دل های ما.

ولادت خجسته امام حسین(ع) مبارک باد

 

 

دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد

یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش

دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان

یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش

یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل

که جان خویش به کربلا بداد به راهش

 

 

آفتابی که چنین چهره تابان دارد / صد چو مه عاشق سرگشته و حیران دارد

پرچم سلطنت عشق برافراشت شهر / کز شرف خاک درش فخر به کیهان دارد . . .

 

 

شاهی به دوصد عزت و اجلال آید

با شوکت و فر و جاه و اقبال آید

امروز حسین آید و فردا عباس

خورشید ز پیش و مه ز دنبال آید . . .

 

 

امید است انکه حق بااین همه گمراهیم بخشد

نفروغ معرفت ازعشق ثاراللهیم بخشد

گنهکارم ولی دیوانه عشق حسینم من

خدا شاید گناهم را به خاطرخواهیم بخشد . . .

 

 

امشب زمین و آسمان گردیده پر شور و شعف

امشب تمام عرشیان بهر زیارت بسته صف

امشب که عیدی میدهد بر عاشقان شاه نجف

امشب تو هم مستی کن و دل را بری کن از اسف

زیرا به دنیا آمده مظهر عزت و شرف

میلاد نور عالمین، امام حسین(ع) مبارک

 

 

در سوم شعبان که همه لطف و صفاست

میلاد پر افتخار شاه شهداست

در حیرتم از این که بُوَد وقت سرور

یا موسم سوز و گریه و شور و نواست

 

 

حسین ای سلاله پاکان، حسین ای عصاره قرآن

دیده ی بشریت روشن که در طلوع ماه شعبان ، خورشید جمالت را به نظاره می‏ایستند

 

 

جعد مشکین طره عنبر گشا دارد حسین / حُسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین

شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت / بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین . . .

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد
آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آبان 1391 مرداد 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391