11:23
98
باید اینجا حرم درست کنند

هشتم شوال یاد آور سالروز یورش وحشیانه عمال کورباطن وهابی به قبرستان بقیع، مدفن 4 ستاره درخشان آسمان امامت و  ولایت است. در هشتم شوال 1343 هجری قمری یعنی حدود 90  سال پیش وهابیون با تسلط بر مدینه از آنجا که استمرار رابطه شیعیان شیفته اهل بیت از طریق تجمع و عرض ارادت به امامان معصوم را خطری عظیم برای تفکرات دشمنان اسلام به ویژه استعمارگران دین ستیز که در قالب مکتب بی پایه و اساس وهابیت به میدان آمده بود می دانستند، برآن شدند تا با حمله به قبرستان بقیع و تخریب صحن و سرای پیشوایان نور و رحمت به زعم باطل خود مانع نفوذ و گسترش اسلام ناب محمدی (ص) که در تعالیم شیعه متجلی بوده شوند.

لذا با بغض و کینه علاوه بر تخریب و یکسان کردن گنبدهای قبور امام حسن مجتبی (ع) ، امام زین العابدین (ع) ، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق (ع)  با خاک آثار منقوش بر روی سنگ قبرها را نیز از بین برده و باعث شدند در طول 9 دهه، شیعیان جهان هر بار که به زیارت بقیع می روند با قلوبی شکسته و چشمانی اشکبار لعن و نفرین خود را نثار حکام ددمنش وهابی کرده و نابودی آنان را آرزو می کنند.

حال که به لطف خدا و  بیداری جهان اسلام و سقوط عمال وابسته به استکبار جهانی و شروع شمارش معکوس برای نابودی مابقی رژیمهای سر سپرده فراهم گردیده، بی صبرانه منتظر یم  تا با پاک شدن سرزمین وحی از  حضور وهابیت  به لطف خدا و کمک عاشقان و شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت  به بازسازی قبور مطهر امامان پرداخته و در کوتاهترین زمان با بازسازی صحن و سرای ائمه هدی گل لبخند را بر لبان همه علاقمندان به خاندان رسالت بنشاند.

12:26
96
ایستگاه آخر
 
الهی، خروج از ماه مبارک رمضان را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار ده و هرآنچه از عیدی بر بندگان برگزیده ات به پاس بندگی خالصانه عطا خواهی فرمود، به ما هم عنایت فرما.
 

ندايي در گوشم گفت: مسافر رمضان! به آخر رسيدي...


معبودا، تو را شکر می گویم که مرا به ضيافت رمضان، ماه رحمت و بخششت راه و در زير بار نعمتهاى بيکرانت جاي دادي، از تو سپاسگذارم که مرا بر روزه اين ماه و نماز و عبادتش به آخرين شب رساندي.

 

ايستگاه آخر است

بايد پياده شوم

ندايي در گوشم گفت: مسافر رمضان! به آخر رسيدي...

حرف رفتن است ...

نگراني از فاصله است

هراس دور شدن دوباره است

 

حرف از رفتن رمضان را با كدامين زبان و كدامين كلمات جفت و جور كنم كه شرمندگي ام داخلش نباشد!؟

حق را ادا کرده باشم و دين بر گردن حقيرم نگذارم

از دعاي وداع آغاز مي کنم

از نگراني ام و از التماس هايم به خدا

خدايا از تو مي خواهم به ذات بزرگوار و كاملت كه اگر گناهى به گردن من باقى مانده است

كه آنرا نيامرزيده اى يا مى خواهى مرا به جرم آن عذاب كنى يا بدان مرا بسنجى ، ببخشي

و از اعماق وجودم مى خواهم كه سپيده دم طلوع نكند تا تو آنها را بر من نبخشيدي

از تو ممنونم که مرا به ضيافت رمضان، ماه رحمت و بخششت راه دادي و مرا در زير بار نعمتهاى بيکرانت جاي دادي

از تو ممنونم که مرا بر روزه اين ماه و نماز و عبادتش به آخرين شب رساندي

و هزاران بار از تو ممنونم که مرا يارى كردى بر انجام فرائض اين ماه

 

 

خدايا بر من منت گذار و از من بپذير اعمالي را که در ضيافت تو به انجام رساندم

خدايا از تو مي خواهم بهترين گذشت و عفو و چشم پوشى و آمرزش را بر من داشته باشي

خدايا از تو مي خواهم هر خير و خوبي و مطلوبي را به رسم لطف و کرامتت بر من عطا کني

به حق بزرگترين و بهترين ماهي که بر من گذشت، نگهدارى دين و رهايى از دوزخ  را نصيبم کن

وداعى كه من از اين ماه مى كنم وداع فنا و مرگ گناههانم قرار ده و در عوض توفيق

سال آينده را نيز بر من عطا کن

و جز اين چه بخواهم از تو

سفره‌هاي ضيافت نور در آخرين روزها يک به يک برچيده مي شود

آخرين دعاها، سوره‌ها، نيايش ها، التماس ها، اشک ها يا رب يا رب ها خوانده مي‌شود و اشک بي قراري سر ريز مي شود

مرا آفريدي و به من نام هاي زيباي خودت را ياد دادي تا در قدر رمضان يا بهتر بگويم در قلب رمضان تو را به هزار و يک اسم بخوانم

آنچه در اين ماه بر من گذشت سراسر خير و برکت بود

واينک به پايان رسيدم

نگرانم

از قول و زنجيري که پاي شيطان را باز مي کند و مرا از تو دور مي کند

ميخواهم به برکت اين ماه از تو بخواهم که کمکم کني

آنگونه که در اين روزها دور بودن از شيطان را ياد گرفتم

در تمام سال آن را اجرا کنم

بگذشت مه روزه، عیــد آمد و عیــد آمد

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

 



اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ

وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَ

اَهْــــــــــلَ الْعَفْوِوَالرَّحْمَةِ

وَاَهْـــلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ

اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً] وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ

تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى

اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْصّالِحُونَ


بارالها، به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو می ‏خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت‏ به تو پناه بردند.

خدایا! 
فطر از فطرت است و فطرت ما را به اولین روز آفرینش بر می گرداند.


مهربانا! 

از خاک بودنم مرا از پرواز باز خواهد داشت و از آنجا که دوستم داشتی، رهایم نکردی؛ 

بهار رمضان را در چرخش ایام بر سر راهم قرار دادی تا سر و تن، دل و جان خودم  را در بارش بارانهای رحمت تو، از هر چه آلودگی و سنگینی و گرد و غبار بزداییم و طاهر شوم.

پروردگارا! 

تو مرا به مهمانی ات فرا خواندی تا در برابر نگاهت، در حضور باشکوه و مهربانت، در بارگاه معنوی ضیافت نورانی ات دوباره به یاد فطرتم بيفتم !

از وابستگی ها، دلبستگی ها، شبکه رکودآور روزمرگی ها، بگذرم و روح تنها و دل پ‍‍ژمرده ام را، در آن اعماق بیابم و با آیینه ای از زلال خوبی ها و پاکی ها به نماز فطر تو بیایم ...

من به اندازه لياقت بندگي ام مزد اين ماه را از صاحبخانه ميگيرم

اگر کم گذاشتم اگر بلد نبودم اگر ياد نگرفتم  توقع بي جا ندارم

لياقت من برداشت همان ميوه اي است که در طول اين فصل بندگي کاشتم

هرچند که  هميشه کم و بد بندگي کردم

انگار بندگي کردن را بلد نيستم

اما به هر حال مي دانم بنده ام

گر بخواني ور براني بنده ايم

بر من ببخش آنچه در اين ماه در جايگاه بندگي ام کم گذاشتم

و به من از سر لطف و کرم هميشگي ات آنچه را که به خوبان و پاکان و مخلصانت مزد مي دهي ، مزد طاعت بده

 

 

و در آخر

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.

آمين يا رب العالمين

19:35
95
بدبخت ،ماه خدا كيست؟
 
 
 
رمضان ماهی است كه هر انساني تا فرصت دارد باید از آن استفاده كرده و به سوي نيكبختي حركت كند و با كوشش آمرزش الهي را كسب نمايد تا مشمول سخن پيامبر (ص) نگردد كه فرمود همانا بدبخت كسي است كه در اين ماه بزرگ، ازآمرزش خدا محروم بماند.
 

شكي نيست در اينكه بدبختي و خوشبختي در اختيار خود ماست، آدمي مي تواند از راه معصيت و سركشي و طغيان و ظلم و ستم به جايي برسد كه او را اشقي الاولين گويند، چنانكه پيامبر اكرم(ص) در باره ابن ملجم مرادي چنين تعبيري فرموده و امثال نمرود و فرعون و كساني كه راه آنها را رفته و طريق آنها را پيموده اند نیز از مصاديق آدم مي باشند.

همچنین انسان مي تواند از راه بندگي و اطاعت به جاي رسد كه از اولياي خدا گردد و همچون سلمان فارسي شود كه رسول خدا(ص) در حقش چنين بفرمايد "سلمانُِ منّا اهل البيت" و يا آنكه خداوند،پيامبرخود را مامور كند كه آنها را دوست بدارد، همان طوري كه روايت شده كه آن حضرت فرمود: خداوند مرا فرمان داده به دوستي چهار نفر، از او پرسيدند آنها چه کسانی هستند. حضرت فرمود: علي، سلمان، ابوذر و مقداد.

ماه مبارك رمضان ماهي است كه هر انساني بايد ازآن بهره مند گردد و تا فرصت دارد از وقت استفاده كرده و تنبلي و بي تفاوتي را كنار گذارده، به سوي نيكبختي خود حركت كند و از بدبختي بگريزد و با كوشش هر چه تمام تر، آمرزش الهي را كسب نمايد تا مشمول سخن پيامبر (ص) نگردد كه فرمود: همانا بدبخت كسي است كه در اين ماه بزرگ، ازآمرزش خدا محروم بماند.

نقل شده كه آن حضرت روزي بر منبر رفت، چون از پله اول بالا رفت، گفت: آمين! آنگاه به پله دوم قدم نهاد و گفت: آمين! به پله سوم پا گذارد، گفت: آمين! بعد روي منبر نشست. اصحاب پرسيدند براي چه آمين گفتي؟ فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: بيني كسي بر خاك ماليده شود كه در نزد او نام تو برده شود، پس بر تو صلوات نفرستد، من گفتم: آمين! آنگاه گفت: بيني كسي بر خاك ماليده شود كه پدر و مادر را درك كند، پس داخل بهشت نگردد، من گفتم: آمين! سپس گفت: بيني آن كسي بر خاك ماليده شود كه ماه رمضان را درك كند وآمرزيده نشود.من گفتم،آمين!.

"بيني به خاك ماليدن" كنايه از بدبختي و ذلت و خواري و مردن و روي زمين كشيده شدن است و لفظ "آمين" كه در دعاها ديده مي شود به معني"خدايا به جا آور" است، چنانكه از امام صادق(ع) نقل شده كه آمين به معني "ربّ افعل" است و يا اسمي است از نام هاي خدا.

ممكن است كسي سوال كند مگر امكان دارد كه شخصي در اين ماه بزرگ كه ماه رحمت و بركت و مغفرت است آمرزيده نشود؟ پاسخ مي دهيم آري زيرا اين نعمت و اين فضيلت، ازآن كساني است كه قدر اين ماه را بداند و براستي به سوي خدا بروند.

اما كساني كه اين ماه را ماه سورچراني و قمار و شراب و خوشگذراني و عيش و نوش و توطئه عليه مسلمانان قرار مي دهند، مسلما بدبخت و دور از رحمت خواهند بود و به عنوان مثال بايد گفت آبي كه حيات بخش و سرچشمه حيات است، همان آب براي عده اي سبب قطع حيات خواهد شد.

يكي از وظايف روزه دار، يادآوري روز قيامت است و اينكه بداند همچنانكه در اينجا به سبب روزه، گرسنه و تشنه خواهد شد، همچنين روزي در پيش رو خواهد داشت كه گرسنگي و تشنگي آن بسيارشديد است و لذا بايد خود را براي چنان روزي، بسازد.

موضوع ذكر و تذكر در قرآن و روايات بسيار ديده مي شود و جدا قابل توجه بوده و سفارش فراوان نسبت به آن گرديده و اتفاقا در بسياري از موضوعات به كار برده شده است.

-در خداشناسي و عظمت پروردگار چنانكه در آيات بسياري دارد که پروردگار خود را به يادآور. (آيه ۴۵ سوره انفال)

- در نعمتهاي الهي، چنانكه دارد نعمت هاي خدا را ياد كنيد. (آيه ۲۳۱ سوره بقره)

-درباره آفرينش خود انسان. (آيه ۶۷ سوره مريم)

- درباره يادآوري بندگان خالص، پيامبران و.. (آيه ۱۶ سوره مريم)

-درباره آنچه در كتاب هاي آسماي است،چنانكه فرموده؛بياد آوريد آنچه را كه در تورت است. (آيه ۲۴ سوره ص)

-درباره خلقت موجودات،از طريق زوجيت و طريق ديگر فرود آمدن باران ازآسمان. (آيه ۴۹ سوره الذاريات)

- درموضوع تقوا، زنده كردن مردگان، بهشت و جهنم، و اصل مردن و صدها موضوع ديگر. (آيه ۸۰ سوره انعام)

امام عسكري(ع) فرموده است: احتضار خود را در نزد زن و بچه ات به يادآور كه نه طبیبی هست كه ترا از مرگ باز دارد و نه دوستي كه ترا نفع دهد. همچنين حضرت علي(ع) فرموده است: هر كه دوري سفرآخرت را به ياد آوردآماده گردد، يعني به واجبات پرداخته و از محرمات دوري نمايد و به طور خلاصه براي آخرت خود توشه بر گيرد.

منبع : جام نیوز

11:54
94
نظر پدر معنوی فرقه وهابیت درباره قاتل امیرمومنان(ع)
 
 
 

پیشتر خالد انصاری کارشناس شبکه وهابی و تفرقه انگیز وصال فارسی در سخنانی عجیب، ابن ملجم، قاتل امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) را مسلمان معرفی کرده و مدعی شده بود : «ما برای اثبات اسلام عبدالرحمن ابن ملجم نیازی نیست دلیل بیاوریم. ابن ملجم خودش مجتهد بوده و اجتهاد کرده...»


مجری این شبکه کوشید تا با اشاره به سخنی از ابن تیمیه (پیشوای وهابیت) این توهین سخیف را تعدیل کند، اما در حین صحبت به خاطر آورد که نظر ابن تیمیه نیز در مورد قاتل وصی رسول اکرم(ص) نیز همان سخن کارشناس برنامه است.


به همین جهت این مجری وهابی با تغییر دادن یک باره موضع خود و بریده بریده صحبت کردن مدعی شد: «ابن تیمیه می گوید که مسلمان بودن ابن ملجم از ...... یک قیاس می کند ...ولی مهم این است که ظالم است...ولی خب تکفیرش کردن...»


اما بد نیست بر یک نمونه از دشمنی های  پدر معنوی فرقه وهابیت با امیرالمومنین مروری داشته باشیم. از جمله اموری که دشمنی ابن تیمیه با امیرالمومنین علیه السلام را هویدا می کند برخورد دوگانه او با دشمنان و مبغضین ابی بکر و عثمان و دشمنان و مبغضین امیرالمومنین علیه السلام میباشد.


وی در مورد دشمنان ابی بکر چنین میگوید :

«و از این رو منافق ترین گروه ، دشمنان ابی بکر می باشند زیرا در میان صحابه هیچکس غیر از او محبوب تر در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبود و هیچکس نیز به اندازه ابی بکر ، محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را در دل نداشت. برخی (از همین دشمنان ابی بکر ) از بزرگترین نشانه های نفاق بودند و برای همین است که در هیچ گروهی به اندازه نصیریه و اسماعیلیه، منافقان که دشمنی ابی بکر را دارند پیدا نمی شود.»

منهاج السنة النبوية ، ج 4 ص 300 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

بر این اساس، دشمنان ابی بکر همگی منافق اند و هیچ شکی در این امر وجود ندارد!

وی در مورد قاتل عمر میگوید :

« ابولولوه کافری بود که عمر را به قتل رساند همچنان که یک کافر، مومنی را به قتل میرساند و اینگونه شهادت بسیار بزرگتر از شهادتی می باشد که بوسیله یک مسلمان باشد . زیرا کشته شده بوسیله کافر دارای مقامی والاتر از کشته شده بوسیله کافر است.»

منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 31 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


و یا میگوید :

«کسی که عمر را کشت کافری بود که با اسلام و پیامبر و امت اسلامی دشمنی داشت و این عمل وی نیز از روی دشمنی با اینان بوده است.»

منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


این مطلب نشان میدهد که قاتل عمر، کافر بوده و حرمتی نداشته و بلکه کفر او سبب بالا رفتن مقام شهادت عمر می باشد ! (البته در این زمینه گفتنی بسیار است.)

در جای دیگر در مورد قاتلان عثمان میگوید :

عثمان را نکشتند مگر گروهی اندک که سرکش و ظالم بودند  .... و کسانی که سعي در قتل عثمان داشته‌  اند همه خطاكار، بلكه ظالم و سركش و متجاوز بوده‌اند. (در حالی که قاتلان عثمان در تاریخ مشخص هستند)

منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 296 - 297 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

حال که موقف ابن تیمیه در مقابل دشمنان ابی بکر و قتله عمر و عثمان مشخص شد ، بد نیست که نظرات او را در مورد دشمنان و قاتل امیرالمومنین علیه السلام ببینیم .

***  وی میگوید :

آن كسى كه على(علیه السلام) را كشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند و معتقد بود كه كشتن على(علیه السلام) مورد رضايت خدا و پبامبر است و اين كار را به خاطر به دست آوردن محبت خدا و پيامبر انجام داد، اگر چه در اين عقيده دچار گمراهى شده بود .

منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

*** و در جای دیگر در مورد ابن ملجم ملعون میگوید :

و لذا - على بن ابى طالب علیه السلام - را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى كه از عابدترين انسان ها بود به قتل رساند .

منهاج السنة النبوية ، ج 5 ص 47 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


یعنی ابن ملجم مرادی خارجی ، با اینکه قاتل امیرالمومنین علیه السلام است ولی از عابدترین مردم و اهل نماز و روزه و قرآن بوده و نیت وی قربت الی الله بوده است !!

*** وی در جای دیگر ، این چنین سخن می گوید :


خداوند خبر داده است: «مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار می دهد!» و روشن است كه خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ويژه خلفا و به ويژه ابوبكر و عمر؛ چرا كه تمام صحابه و تابعين اين دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترين قرن‌ها بود. اما در باره على اين چنين نبود؛ زيرا بسيارى از صحابه و تابعين بغض على را در دل داشتند، او را سب مى‌كردند و با او مى‌جنگيدند.

منهاج السنة النبوية ،ج 7 ص 137 - 138 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


پس دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام نه تنها در میان تابعین وجود داشته بلکه در میان برخی اصحاب نیز دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام بوده است .

*** وی در دفاع از کسانی که به همراه امیرالمومنین علیه السلام در جنگها شرکت نکرده (با اینکه ایشان ، اولی الامر بودند ) و در اثبات بهشتی بودن کسانی که با ایشان جنگیدند میگوید :

و کسانی که با علی (علیه السلام) جنگیدند از این حالات خارج نیستند: یا گناهکار بودند ، یا مجتهد خطا کار بودند و یا عملشان صحیح بود و در هر صورت، هیچ اشکالی بر ایمان آنها نبوده و این مطالب مانع بهشت رفتن آنها نمیشود!

پس هر کس که با علی (علیه السلام) جنگید، با اینکه ستمکار است ولی این امر سبب خروج وی از ایمان نمیگردد و (این مطلب ) سبب وجوب آتش جهنم بر او و نرفتن به بهشت نمی گردد زیرا اگر ظلم و ستم به دلیل تاویل باشد، مجری آن اجتهاد کرده است.

منهاج السنة النبوية ،ج 4 ص 393، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم


حتی کسانی از دشمنان امیرالمومنین علیه السلام که خطا کار بوده و جنگیدنشان با امیرالمومنین علیه السلام نیز از بیخ و بن غلط بوده ، باز هم اشکالی بر ایمانشان نیست و مستقیماً وارد بهشت میشوند!

و چگونه است که قاتلان عثمان مستوجب هرگونه توهین و نفرین هستند ولی کسانی که با امیرالمومنین علیه السلام مقاتله کردند، مجتهدند و حتی اگر ستمکار باشند باز هم اجر می برند زیرا مجتهد خطا کارثواب می برد؟

پس تاکنون معلوم شد که رتبه کسانی که علیه امیرالمومنین علیه السلام هر کاری در ذم و ملامت و دشمنی و جنگ کرده اند از جمله افراد گمنام نبوده اند بلکه گروهی از صحابه و تابعین بوده اند!


دقت در این گفتار ابن تیمیه و همچنین در نظر داشتن پیش فرض اهل تسنن در بالا بودن رتبه صحابه و تابعین در نزد جمهور آنها ما را به این مطلب رهنمود میسازد که ابن تیمیه قصد القاء این سخن را دارد که : علی(علیه السلام) کسی بود که بزرگان اسلام با وی مشکل داشتند و دوران او دوران فتنه و جنگ بود و همان بزرگان صحابه، او را مورد نقد و خدشه قرار داده اند! ولی در مقابل، کسانی که علیه ابی بکر و عمر و عثمان سخن گفته اند مشتی منافق و کافر و باغی و ظالم بوده اند !

***  این ناصبی در دفاع از خوارج چنین میگوید :

پس خوارجی که علی (علیه السلام) را تکفیر کردند، اگر قرار باشد بیان شود: در مورد علی (علیه السلام) بخاطر شبهه او را دارای مقام الوهیت دانستند، پس می توان چنین گفت که کفر وی نیز از روی شبهه بوده و می توان چنین گفت که گناهانی از او صادر شد که اقتضای آن تکفیر وی توسط خوارج است (با اینکه ) خوارج ، بیشتر و عاقل تر و دیندارتر از کسانی هستند که ادعای الوهیت در مورد علی (علیه السلام) می کنند. پس اگر قرار باشد که به چنین مطلبی احتجاج کرده و ادعا را منقبتی برای او بدانیم، ادعای دشمنان علی (علیه السلام) و خوارج نیز همانند این ادعا بوده و بلکه قوی تر است ! پس مقام خوارج کجا و غالیان رافضی کجا ؟!
(زیرا) خوارج از همه مردم نمازخوان تر و روزه گیر تر و قرآن خوان تر بوده و صاحب سپاه و لشکر بوده و باطناً و ظاهراً متدیّن به دین اسلام بوده اند !

منهاج السنة النبوية ،ج 4 ص 37 - 38، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

این همه تعریف و تمجید از منحرفینی همچون خوارج چه الزامی دارد؟ آیا باید کسی که منحرف و خارج از دین است را به الفاظ حمیده ستود؟


حال چگونه است که ابن تیمیه به صراحت بیان می کند که خوارج، ظاهراً و باطناً متدیّن به اسلام بوده اند؟ پس چرا نامشان را خوارج می نامد؟ کسی که ظاهر و باطنش مسلمان باشد را خارجی می نامند؟

این سخنان ابن تیمیه عملاً فریادی بلند، مخفی در میان کلمات است که به همه مسلمانان ندا میدهد: چگونه به شما بفهمانم که من از علی متنفرم و با او دشمن هستم ؟!

 

منابع: جام نیوز / اسلام تکس

 

 

16:57
93
شبی برتر از هزار ماه/ اعمال شب های قدر/ بهترین دعا در این شب ها چیست؟

 

 
رسول اعظم (ص) فرمودند: «هر كس كه از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر كسی كه (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.»
 
  
به حقیقت برو، بگو آمدم.
اگر گفتند: اینجا چرا آمدی؟ بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم؟
این ره است و ره دوم ره نیست        این دراست و در دوم در نیست
 
اگر گفتند به اذن که آمدی؟ بگو شنیده ام:
به ضیافتخانه ی فیض نوالت منع نیست        در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
 
اگر گفتند: تا به حال کجا بودی؟ بگو ره گم کرده بودم.
 
اگر گفتند چه آوردی؟ بگو اولا دل شکسته که از شما نقل است:
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس        بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
 
و ثانیا:
جز نداری نبوده مایه ی دارایی من        طَمَع بخششم از درگه سلطان من است
و ثالثا: الهی! آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، تو خدایی نه بازرگان.
 
اگر گفتند: بیرونش کنید، بگو:
نمی روم ز دیار شما به کشور دیگر        برون کنیدم از این در، درآیم از در دیگر
اگر گفتند قابلیت استفاضه نداری، بگو: قابلیت را هم شما افاضه می فرمایید.
 
باز اگر به تو اعتراض نمودند بگو:
بــه والله بـــه بالله  بـــه تالله        بـــه حق آیه نصر من الله
که مو از دامن دست برندارم        اگر کشته شوم الحکم لله
 
اگر گفتند: مذنبی، بگو: اولا شنیده ام شما غفارید و ثانیا من مَلَک نیستم، آدمی زاده ام و ثالثا:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو؟        آنکس که گنه نکرده و زیسـت بـگو؟
من بــد کنـم و تو بد مکـافـات دهـی        پس فرق میان من و تو چیست بگو؟
 
اگر گفتند: این حرف ها را از کجا یاد گرفته ای؟ بگو:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نبود        این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
 
اگر گفتند: چه میخواهی؟ بگو:
جز تو ما را هوای دیگر نیست        جز لقای تو هیچ در سر نیست
 
حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی / جمع پراکنده، ص ۱۸۹
 
 
جایگاه و اهمیت شب قدر
چنان ‏كه درك شب قدر، كاری مشكل است، بیان جایگاه و «قدر» شب قدر نیز عملی است دشوار كه تنها راه ‏یافتگان به آن شب عزیز می‏توانند واقعیت و حقیقت آن را بیان دارند؛ چرا كه قرآن به پیامبر خدا فرمود: «و تو چه دانی شب قدر چیست؟»
در وصف آن همین بس كه «از هزار ماه برتر است» و مسائلی بر قدر و منزلت این شب افزوده است:

1- نزول قرآن
نزول جامع‏ترین، كامل‏ترین و ماندگارترین كتاب الهی بر عظمت و منزلت شب قدر افزوده است. قرآن خود می‏گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْانَ»(بقره/ 185)؛ «ماه [مبارك] رمضان ماهی است كه در آن قرآن نازل شده است.» اما در چه شبی از شب‌های آن ماه، قرآن نازل شده است؟ آیه دیگر بیان می‏كند كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (دخان/ 3)؛ «به راستی، آن [قرآن] را در شبی پر بركت نازل كردیم.» و این شب مبارك را در سوره قدر مشخص فرموده كه «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/ 1)؛ «به حقیقت ما آن [قرآن] را در شب قدر فرود آوردیم.» پس باید گفت نزول قرآن در چنین شبی بر عظمت آن می‏افزاید. این نكته را هم اضافه كنیم كه این نزول، نزول دفعی است بر قلب رسول گرامی اسلام، نه نزول تدریجی كه آغاز آن با آغاز بعثت یعنی بیست و هفتم رجب همراه است.

2- تقدیر امور
در نام‏گذاری شب قدر بیان‌های مختلفی وارد شده است: برخی آن را به معنای شبی با عظمت و بزرگ «لَیْلَةُ الْعَظَمَة» (مجمع البیان، ج1، ص 518) گرفته‌‏اند؛ چرا كه قدر در قرآن به معنای منزلت و بزرگی خداوند آمده، در آیه‏ای می‏خوانیم: «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(حج/ 74) ؛ «قدر ندانستند (و نشناختند) خدا را آنگونه كه حقّ عظمت او بود.»
«قدر» به معنای تقدیر و اندازه‌‏گیری و تنظیم است. این معنی را هم لغت تأیید می‏كند و هم قرآن و روایات. راغب اصفهانی می‏گوید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ اَیْ لَیْلَةٌ قَیَّضَها لِأُمُورٍ مَخْصُوصَة » (المفردات فی غریب القرآن، ص 395)؛ شب قدر یعنی شبی كه (خداوند) برای [تنظیم و تعیین] امور مخصوصی آن را آماده [و مقرّر] نموده است.» و قرآن كریم می‏فرماید: در آن شب «یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ» (دخان/ 4) «هر كاری بر طبق حكمت [خداوند] جدا (و تعیین و تنظیم) می‏گردد.»
و امام صادق علیه‏ السلام فرمود: «التَّقْدیرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشْرٍ، وَالاِْبْرامُ فی لَیْلَةِ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَالْاِمْضاءُ فی لَیْلَةِ ثَلاثَ وَ عِشْرینَ (وسائل الشیعه، ج 7، ص259)؛ « تقدیر امور و سرنوشت‌ها در شب قدر، یعنی شب نوزدهم، تحكیم آن در شب بیست و یكم، و امضا ‏آن در شب بیست و سوم صورت می‏گیرد.»
و امام رضا علیه ‏السلام فرمود: «... یُقَدَّرُ فیها ما یَكُونُ فی السَّنَةِ مِنْ خَیْرٍ اَوْ شَرٍّ اَوْ مَضَرَّةٍ اَوْ مَنْفَعَةٍ اَوْ رِزْقٍ اَوْ اَجَلٍ وَ لِذلِكَ سُمِّیَتْ لَیْلَةُ الْقَدْر (عیون اخبارالرضا، ج2، ص 116)؛ در آن شب (قدر) آنچه كه در سال واقع می‏شود، تقدیر و اندازه‌‏گیری می‏شود، از نیكی و بدی و سود و زیان و روزی و مرگ. به همین جهت نیز شب قدر شب اندازه‌گیری نامیده شده است.»
و طبق روایات فراوانی (بحار الانوار، ج94) سرنوشت افراد برای سال بعد، مانند: رزق و روزی، مرگ و میرها، خوشی و ناخوشی‌ها، حج رفتن و حوادث دیگر زندگی، بر اساس استعدادها و لیاقت‌ها، رقم می‏خورد، و این تقدیر حكیمانه هم، در انسان هیچ گونه «اجبار» و «سلب اختیاری» به وجود نمی‌‏آورد. می‏توان بین تمام اقوال این گونه جمع كرد كه در این شب با عظمت و بزرگ، با فرود ملائكه آسمانی، تقدیرات یك سال مشخص و بر قلب حجّت زمان علیه‏ السلام عرضه می‏ شود.
3- سند امامت
شب قدر بزرگ‏ترین سند امامت و تداوم آن در طول زمان است. در روایات فراوانی، وجود شب قدر را در هر زمان دلیل لزوم امامت و بقای آن دانسته ‏اند، لذا سوره قدر به منزله شناسنامه اهل‌بیت علیهم ‏السلام شمرده شده است كه به برخی روایات اشاره می‏شود:
از امام صادق علیه ‏السلام نقل شده است كه فرمود: علی علیه‏ السلام زیاد می‏فرمود: هیچ‏ گاه تیمی و عدوی (ابوبكر و عمر) خدمت پیامبر جمع نشدند مگر آن كه آن حضرت سوره «اِنّا اَنْزَلْناهُ ...» را با خشوع و گریه می‏خواند، سپس آن دو عرض می‏كردند چقدر رقّت شما نسبت به این سوره شدید است. پیامبر اكرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله می‏فرمود: به جهت آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده است و به جهت آنچه دل این شخص [یعنی علی علیه‏ السلام ] پس از من خواهد دید. آن دو می‏ گفتند: مگر شما چه دیده‌‏ای و او چه می‏ بیند؟
فرمود: پیامبر اكرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله برای آن دو نوشت «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ» ؛ «ملائكه و روح در آن شب با اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر كاری نازل می‏شوند.» آن‏گاه می‏فرمود: آیا بعد از «كُلُّ اَمْرٍ؛ تمام امرها» كه خداوند می‏فرماید، چیزی باقی خواهد ماند؟ می‏ گفتند: نه. سپس حضرت می‏ فرمود: آیا می‏دانید آن كسی كه هر امری بر او نازل می‏شود كیست؟ می‏ گفتند: تو هستی ای رسول خدا! آن‏گاه می‏فرمود: بله ولی آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ می‏ گفتند: بله. می‏ فرمود: آیا [در شب‌های قدر] بعد از من هم آن امر نازل می‏شود؟ می ‏گفتند: بله. سپس می‏ فرمود: بر چه كسی؟ می‏ گفتند: نمی ‏دانیم. سپس آن حضرت از سر من (علی) می‏گرفت (و دست را روی سر من قرار می‏داد) و می‏فرمود: اگر نمی‏دانید بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.
فرمود: پس آن گاه آن دو نفر همیشه این‏گونه بودند كه شب قدر را بعد از پیامبر اكرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله به سبب هراسی كه بر دل آن دو می‏افتاد، می‏شناختند.» (اصول كافی، ج1، ص 363 – 364)
و در جای دیگر علی علیه ‏السلام فرمود: «به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل می‏شود و به راستی برای آن امر صاحبان امری است. عرضه شد آنان چه كسانی هستند؟ فرمود: «اَنَا وَ اَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبی اَئِمَّةً مُحَدَّثُونَ» (بحارالانوار (همان)، ج 94، ص15)؛ من و یازده امام از نسل من كه همه امامانی محدَّث می‏باشند ( ملائكه را نمی‏بینند ولی صدای آنها را می‏شنوند).»
و در برخی روایات آمده كه خود ولایت علی علیه ‏السلام و ائمه علیهم‏ السلام جزء تقدیرات آن شب است (همان، ص18) و دستور داده‌‏اند كه با مخالفان برای اثبات امامت و بقای آن و زنده بودن مهدی علیه‏ السلام به شب قدر استدلال كنید.(اصول كافی، ج1، ص 353) آری، بقای شب قدر دلیل محكمی است بر بقای امامت و بقای امامت اقتضا می‏كند حیات و زنده بودن مهدی علیه ‏السلام را و حیات مهدی علیه ‏السلام نشانه حیات مذهب پیشتاز و همیشه در صحنه تشیّع است. لذا اسلام اصیل و قرآن تا ابد زنده است.
از اینجا روشن شد كه شب قدر، یعنی شب ولایت و امامت و معنای روایاتی كه شب قدر را به فاطمه زهرا علیها‏السلام تفسیر نموده (فرات كوفی، ص581) است، روشن شد كه حقیقت شب قدر امامت و ولایت است و حقیقت ولایت و امامت زهرای مرضیه علیها‏السلام است.

4- بخشش گناهان
یكی دیگر از ویژگی‌های شب قدر بخشش گناهان و عفو عاصیان و مجرمان است، لذا باید تلاش نمود تا این فیض عظمای الهی شامل حال انسان شود. وای به حال انسانی كه در شب قدر مورد غفران الهی قرار نگیرد؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «كسی كه شب قدر را درك كند، پس بخشیده نشود پس خدا او را (از رحمت خویش) دور می‏سازد.» (بحار الانوار، ج94، ص80)
و در جای دیگر فرمود: «هر كس كه از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات محروم شده است و محروم نمی‌‌ماند از خیرات شب قدر، مگر كسی كه (با اعمال خویش) خود را محروم نموده باشد.» (كنز العمّال، ج8، ص534)
لذا باید تلاش مضاعف نمود تا غفران الهی در این شبِ بخششِ گناهان شامل حال انسان گردد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می‏فرمود: «كسی كه در شب قدر به پاخیزد (و آن شب را)  از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص ‏بیدار باشد) گناهان گذشته‌‏اش بخشوده می‏شود.» (وسائل الشیعه، ج10، ص 358)
در بحارالانوار در ذیل این روایت اضافه شده: «هر كس در شب‏ قدر، از روی ایمان و محاسبه (و اخلاص) نماز گزارد، خداوند گناهان گذشته او را می‏بخشد.» (بحار الانوار، ج93، ص 366)
 
 
 لیلة القدر و فاطمه (س)
در تفسیر" فرات " از امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه " انا انزلناه فی لیلةالقدر" نقل کرده است که فرمود:
اللیلة فاطمة، و القدرالله ، فمن عرف فاطمة (ع) حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر، و إنما سمیت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها.
مراد از" لیلة" فاطمه (ع) و مقصود از" قدر " خداوند است، پس هر که فاطمه (ع) را آن طور که سزاوار است و حق معرفت او است بشناسد، شب قدر را درک کرده است. و همانا آن حضرت " فاطمه" نامیده شده است؛ زیرا مردم از شناخت او بریده شده و عاجزند.
شاید راز تشبیه فاطمه(ع) به " لیلة القدر" پنهانی و در پرده بودن معرفت و شناخت آن حضرت نسبت به مردم است مثل پنهان بودن شب قدر، و به خاطرهمین آنرا در آیه با دو حرف استفهام آورده و فرموده است:" و ما ادریک ما لیلة القدر" تا بزرگی شأن و قدر آن را بفهماند یا عاجز بودن شناخت آن را برای غیرمعصومین ثابت کند، زیرا شب قدر را غیر از معصومین (ع) نمی شناسند، و یا مقصود این است که هر کس فاطمه (ع) را آنگونه که سزاوار است بشناسد و به حقیقت معرفت او پی ببرد پرده ازمقابل چشمان او کنار می رود و جلالت و عظمت آن حضرت و فرود آمدن فرشتگان را به محضر او در آن شب می بیند، بطوری که به شب قدر بودن آن یقین پیدا می کند، و در حقیقت درک شب قدر همین است.
رابطه شب قدر با امام عصر ارواحنا فداه
خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مباركه قدر می‌فرماید:
تنزّل الملائكة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر كاری) فرود آیند.
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تكرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:
فیها یفرَق كلّ أمرٍ حكیم((دخان / 4) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود.
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تكلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.
این امر كه در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر كسی نازل و تبیین و تحكیم یا كشف شود كه به افق نبوت نزدیك و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
كسی كه قرآن را به عنوان كلام خدا پذیرفت به این معنی است كه همه سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یك مسلمان واقعی هم كسی است كه تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائكة...) كه هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است. باید بپذیرد كه در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یك متولی و ولیّ می‌خواهد كه متولی و ولیّ آن امر باشد. این كه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:
در آن شب هر فرمانی، بر حسب حكمت صادر می‌شود. فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده‌ایم.
دلالت بر تكرار و تجدید و ارسال در آن شب دارد و به این معنا كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولیِّّ» این امر باشد كه به سوی او نازل و ارسال گردند كه او همان ولیّ جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.
به همین سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولیّ امر هستم، باید ثابت كند كه این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ كس جز پیامبر و اوصیاء معصوم علیهم السلام نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره كسی باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
 
آیه مورد بحث، یكی از مستدل‌ترین آیات قرآن كریم بر ضرورت وجود همیشگی یك ولی امر از جانب خداست كه امین بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهی باشد، و آن همان امام معصوم است.
و هر كس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد كه اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه كافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، كه در آن صورت چنین كسی بنابر بیان خود قرآن كریم كافر واقعی است.
چنان كه خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید:
"إنّ الّذین یكفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلك سبیلاً ٭ أولئك هم الكافرون حقّاً و أعتدنا للكافرین عذاباً مهینا؛ كسانی كه به خدا و پیامبران خدا كافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی كافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ كنند، اینان حقا كافرند و ما برای كفركیشان عذاب خواركننده‌ای مهیا كرده‌ایم.
و می‌بینید كه خداوند، كسانی را كه پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، كافر حقیقی می‌داند.
بنابراین مؤمن حقیقی كسی است كه هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولیّ امر، و امام معصومی كه امر الهی را دریافت می‌كند و امین بر آن در جهت پاسداری، به ‌كار بستن و اداء باشد، قبول كند؛ یعنی همان بزرگواری كه در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل كرده‌اند، فرمودند:
"من أنكر المهدی فقد كفر؛ كسی كه وجود مهدی را انكار كند، رهسپار دیار كفر شده است." (بحار الأنوار، ج 51، ص 51)
 
 
و در كتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جدّ عالیقدرشان و از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرموده‌اند:
"القائم من ولدی اسمه إسمی و كنیته كنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی كتاب الله عزّوجلّ، من أطاعة أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنكره فی غیبته فقد أنكرنی، و من كذبه فقد كذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشكو المكذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون. (بحارالانوار، ج 51، ص 73)
قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و كنیه او، كنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم بر پا می‌دارد و آنان را به كتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. كسی كه او را طاعت كند، مرا پیروی ‌كرده و كسی كه او را نافرمانی كند، مرا نافرمانی كرده است و كسی كه او را در دوران غیبتش انكار كند، تحقیقاً مرا انكار كرده و كسی كه او را تكذیب كند هر آینه مرا تكذیب كرده و كسی كه او را تصدیق كند، هر آینه مرا تصدیق كرده است. از آنها كه مرا درباره او تكذیب كرده و گفتار مرا در شأن او انكار می‌كنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شكایت می‌برم. به‌ زودی آنها كه ستم كردند و می‌دانند كه بازگشتشان به كجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها، مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید."
در این حدیث شریف انكار و تكذیب امام عصر، اروحنا فداه، انكار و تكذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انكار كرده، كه همان رهسپاری به وادی كفر خواهد بود.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:
فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(عج) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند.
و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر علیه السلام نقل كرده، كه وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید كه لیلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند:
چگونه ندانیم، و حال آن‌كه در شب قدر فرشتگان بر گِرد ما طواف می‌كنند. (بحارالانوار، ج 97، ص 14)
حضرت امام سجاد علیه السلام، در این باره، می‌فرمایند:
همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان كارها، بر ولی امر (امام زمان) فرود می‌آید.
 
و نیز آن حضرت فرموده‌اند:
ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین علیهم السلام مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنید تا كامیاب و پیروز شوید، به خدا كه آن سوره، پس از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله حجت خدای تبارك و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الكتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مباركة انا كنا منذرین» مخاصمه و مناظره كنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله است.
همچنین از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است، كه به اصحابشان فرموده‌اند:
به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه كه نگارش یافت، استفاده می‌شود كه شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست كه آن امر را دریافت دارد، كه در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فداه است و برای آن‌ كه بهتر بدانیم كه لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت علیهم السلام و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد؛ حدیثی را هم كه در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ملاحظه می‌كنیم كه در آن به طور كنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السلام نقل شده كه فرموده‌اند:
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس كسی كه فاطمه(علیهاالسلام) را آنگونه كه باید، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.
و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم نیز دارد.
و از طرفی، همان‌گونه كه در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاك امامان معصوم نیز وجود مقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ كه حقیقتاً هر كس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌ برد، شب قدر را درك كرده است.
 
 
اعمال شبهای قدر
شب قدر،  شبی است که در تمام سال هیچ شبی به فضیلت آن نمی رسد و عمل در آن بهتراز عمل در هزار ماه است. در این شب برنامه های یک سال هر کس مقدر می گردد. در شب قدر ملائکه و روح که اعظم ملائکه است به اذن پروردگار، خدمت امام زمان علیه السلام مشرف می شوند و مقدرات هر کس را به امام عرضه می دارند.
 
اعمال شب‌های قدر بر دو نوع است:
اعمالی که در هر سه شب انجام می‌ شود و به اعمال مشترک معروف است و اعمالی که مخصوص هر یک از شب‌های مبارک نوزدهم، بیست و یکم و بیست ‌و سوم است.
 
اعمال مشترک شبهای قدر
1- غسل کردن که بهتر است مقارن غروب آفتاب غسل کرده و نماز عشا با غسل خوانده شود.
2- خواندن 2 رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره‌ توحید را خوانده و بعد از نماز هفتاد مرتبه گفته شود: اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ.
3- قرآن به سر گرفتن و خدا را به چهارده معصوم سوگند دادن .
4- زیارت امام حسین علیه السلام .
 
5- احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شب‌ها. در روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصومین(علیهم السلام) نقل شده است هر کس شب قدر را احیا کند، گناهان او آمرزیده شود.
6- فضیلت و پاداش بسیار دارد که صد رکعت نماز خوانده شود و بهتر است که در هر رکعت بعد از سوره‌ی مبارک حمد، ده مرتبه سوره‌ی توحید خوانده شود.
7- دعایی از امام زین العابدین علیه السلام که در مفاتیح الجنان آمده است . اللهم انی امسیت لک عبداً...
8- قرائت دعای جوشن کبیر.
9- طلب آمرزش از خدای متعال و درخواست از خدا جهت نیازهای دنیا و آخرت .
10- ذکر گفتن و صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام.
 
در این شب‌های مبارک، اعمال زیر نیز سفارش شده است:
1) خواندن 2 رکعت نماز برای سلامتی امام زمان(عج) و تعجیل در ظهور آن حضرت
2) خواندن 2 رکعت نماز برای شادی روح همه‌ی درگذشتگان و اسیران خاک و 25 بار گفتن ذکر "اللهم اغفرلی لجمیع المومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات"
3) خواندن 2 رکعت نماز تقدیم به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خواندن دعای توسل
4) خواندن 2 رکعت نماز حضرت زهرا(سلام الله علیها): در رکعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید
5) خواندن سوره‌های مبارک دخان و قدر
 
اعمال مخصوص شب نوزدهم
1- صد بار ذکر " استغفرالله ربی واتوب الیه ".
2- صد بار ذکر " اللهم العن قتلة امیرالمومنین"
3- دعای اللهم اجعل فیما تقضی و تقدر من الامر المحتوم ...
 
اعمال مخصوص شب بیست و یکم
1- دعای اللهم صل علی محمد وال محمد و اقسم لی حلما یسد عنی باب الجهل ... .
2- لعن بر قاتل امیرالمومنین. صد بار ذکر "اللهم العن قتلة امیرالمومنین"
3- زیارت امام علی علیه السلام .
اعمال مخصوص شب بیست و سوم
1- تلاوت سوره های عنکبوت و روم که امام صادق علیه السلام فرمود: تلاوت کننده این دو سوره در این شب از اهل بهشت است.
2- قرائت سوره‌های مبارک عنکبوت، روم و دخان .
3- قرائت هزار مرتبه سوره قدر .
4- خواندن و تکرار دعای سلامتی امام زمان(عج) اللهم کن لولیک حجة ابن الحسن ... .
5- دعای اللهم امددلی فی عمری واوسع لی فی رزقی ... .
6- تلاوت قرآن کریم به هر مقدار که توانستی .
7- خواندن دعای "یا باطنا  فی ظهوره و یا ظاهراً فی بطونه ... .
 
 
بهترین دعاها در شب قدر
دعاهايى كه از ائمه رسيده است، بهترين دعاهاست. اولاً خواسته‌هايى در اين دعاها گنجانده شده است كه به ذهن امثال ماها اصلاً خطور نمى‌كند و انسان از زبان ائمه (عليهم‌السّلام) آنها را از خدا طلب مى‌كند. در دعاى ابوحمزه و دعاى افتتاح و دعاى عرفه بهترين مطالبات و خواسته‌ها براى انسان مطرح مى‌شود؛ كه اگر انسان اينها را از خدا بخواهد و بگيرد، مى‌تواند براى او سرمايه باشد. ثانياً در اين دعاها مايه‌هاى خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بيانى ادا شده است كه دل را خاشع و نرم مى‌كند. با عبارات فصيح و بليغ، عشق و شيفتگى و شوق در اين دعاها موج مى‌زند. انسان بايد اين دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده كند.
بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌‌هاى نماز جمعه‌ى تهران ‌‌۱۳۸۴/۰۷/۲۹
شب قدر و دعاهای حضرت علی(ع) در نهج البلاغه/ نوشتاری از آیت الله جوادی آملی
شب قدر که شب نزول قرآن است، هر سال از طرف خدا تکریم می شود. گرامیداشت شب قدر به این است که همان خاطرة نزول قرآن تکرار شود.
تقریباً هزار و چهارصد و بیست و شش سال از نزول قرآن کریم می گذرد. هر سال به فرمان خدائی که متکلّم این کلام است، سالگردی گرانقدر تشکیل می شود. لذا با همان جلال و شکوه فرشتگانی که بار اوّل قرآن را آورده بودند، در خدمت روح از آسمان غیب تنزّل می کنند و بر ولی عصر نازل می شوند.

هنگام نزول قرآن، احیای خاطرة هر سالة‌ او هم گوشزد شد. هم با ماضی و هم با مضارع یاد شد. فرمود: إنّا أنزَلناهُ فِی لَیلَهِ القَدر، یعنی این کتاب را ما در شب قدر نازل کرده ایم، و هم در تجلیل شب قدر اینچنین فرمود: وَ مَا اَدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر. لِیلَهُ القَدرِ خِیرٌ مِنْ ألفِ شَهر. تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمرْ. سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجْر. یعنی این قرآن که در شب قدر نازل شد، با جلال و شکوه فرود آمد و به دستور خدا هر ساله آن جلال و شکوه تکرار می شود. اینچنین نیست که إنّا أنزَلناهُ فِی لِیلَهِ القَدر و پایان پذیرفته باشد! بلکه اینطور است: تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلّ اَمرْ. هر ساله ملائکه در خدمت روح همة حقائق قرآن را أعم از تفسیر و تکوین پائین می آورند.
مرحوم کُلینی بابی در جامع کافی عقد کرد که بعضی از امامان ما (علیهم السَّلام) فرمودند: شما برای اثبات ادامة ولایت به سورة قدر استدلال کنید. تقریر استدلال هم به این بیان است ؛ فرمود: به مخالفین بگوئید آیا نبی اکرم رحلت کرد، شب قدر هم از بین رفت، یا شب قدر هست ؟ آنها ناچار می گویند: شب قدر هست. یعنی هر سال ماه مبارکی دارد، و در هر ماه مبارکی شب قدر هست. فرمود: از آنها بپرسید: این که خدا فرمود: در شب قدر فرشته ها امور را نازل می کنند، بر کی نازل می شوند ؟ اگر مقدّرات و حقائق را نازل کرده اند که به همراه ببرند و به کسی ندهد، پس چرا آوردند ؟ اگر بنا شد مقدّرات و معارف را بر کسی عرضه کنند، آن کس کیست ؟ آن کس که همة فرشتگان به اتّفاق روح، همة امور را نازل می کنند و بر او گزارش می دهند، کیست ؟ او ولی امر است. او امام آن زمان است.
در هر زمان ای ولی معصوم هست که مهبَط وحی است. منتها وحی تشریعی به پایان رسید، آن وحی های تصدیقی و تکوینی و تبیینی و تفسیری و تشریعی همچنان مستدام است. لذا در بَدئ پیدایش نزول قرآن، ذات أقدس إله دستور داد که هر ساله خاطرة گرانبار نزول قرآن را گرامی بدارند و امشب احتمالاً یکی از شب هائی است که لیلة قدر است. لذا فرشتگان در خدمت روح همة امور را با سلامت به وجود مبارک ولی عصر عرضه می کنند. بعد به اذن ولی عصر به مجالس مؤمنین سری می زنند و به آنها سلام می کنند. و فیض ای که به ولی عصر رسید، به دستور آن حضرت به افراد مستعد می رسانند. کسانی که ارتباط شان با ولی عصر برقرار است، نشانه های شب قدر را هم درک می کنند.
از ائمه (علیهم السَّلام) سئوال کردند که علامت شب قدر چیست ؟ فرمود: آن نسیم ملایم که به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درک کرده اید. اگر زمستان باشد، احساس سرما نمی کنید  و اگر تابستان گرم باشد، احساس گرما نمی کنید. اگر یک همچنین حالی در شما پیدا شد، این نسیم قدر است. علامت دیگر اینکه: اگر بُوی خوبی به مشام شما رسید، این نشانة قدر است.
گاهی یعقوب ای می خواهد که بوی یوسف را از فاصلة هشتاد فرسخ استشمام کند، بگوید: إنّی لَأجِدُ رِیحِ یُوسُفَ لُولا أنْ تُفَنِّدُونْ (یوسف / آیة 94). آن کس که پیرهن یوسف را در دست دارد، بوی یوسف را استشمام نمی کند! ولی یعقوب از فاصلة هشتاد فرسخی بُوی یوسف استشمام می کند. فَلَمّا فَصَلَتِ العِیرْ (یوسف / آیة 94)، همین که قافله از مرز مصر حرکت کرد، یعقوب فرمود: من بُوی یوسف می شنوم! استشمام نمی کنی. ولایت بُوئی دارد، نبوّت بُوئی دارد، یوسف هر عصر بُوئی دارد، شب قدر بُوئی دارد. اگر کسی شامّة جان اش باز شد، این بُو را می شنود. و اگر آن لامسة جان اش باز باشد،‌ این نسیم خنک را حسّ می کند. جریان چشم و گوش در قرآن آمده، جریان شامّة معنوی هم در قرآن آمده. خدا بعضی را بصیر و بعضی را کُور می داند. می گوید: برخی کُور اند،‌ امّا نه چشم سرشان، بلکه چشم دلشان کُور است. إنَّهَا لا تَعمَی الأبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور (حج / آیة 46). معلوم می شود بعضی ها قلب شان بیناست، بعضی دلشان کُور است. آن دلی که چشم دارد، شامّه هم دارد، ذائقه هم دارد، لامسه هم دارد. 
منتظر
آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 آبان 1391 مرداد 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391